Dictiornary-Farsi | riding glove | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 64 (5 milliseconds)

English	Persian
riding glove	دستکشسوارکاری


Other Matches

riding	سواری
riding	گردش و مسافرت لنگر گاه
riding	بخش
surf riding	موج سواری
riding jacket	لباسسوارکاری
riding crop	عصایاسبسواری
riding coat	کتسوارکاری
riding cap	کلاهسوارکاری
surf riding	موج بازی
riding anchor	لنگر نگهدارنده
riding anchor	لنگر اولی
riding slip	خفت احتیاطی
bareback riding	سواری بدون زین برای 8ثانیه بر اسب وحشی
riding lights	چراغ لنگر
riding habits	جامه سواری زنانه
riding habit	جامه سواری زنانه
riding high <idiom>	جالب توجه
saddle bronc riding	سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
glove	دستکش
to take up the glove	قبول مبارزه کردن
fielder's glove	دستکشبازیکن
short glove	دستکشکوتاه
driving glove	دستکشرانندگی
fit like a glove <idiom>	کاملا مناسب
ski glove	دستکشاسکی
glove compartment	جعبه کوچک مخصوص اچار وغیره در جلو اتومبیل
to fit like a glove	درست اندازه بودن
to throw down the glove	بمبارزه خواندن
to throw down the glove	بجنگ تن بتن دعوت کردن
batting glove	دستکشگویزنی
catch glove	دستکشمخصوصتوپگرفتن
golf glove	دستکشگلف
diving glove	دستکشغواصی
glove finger	انگشتدستکش
evening glove	دستکشمهمانی
catcher's glove	دستکشگیرنده
stick glove	دستکش کلفت دروازه بان
hand and glove	خیلی صمیمی
glove stretcher	اسباب گشادکردن پنجههای دستکش
glove fight	مشت بازی بادستکش
glove anesthesia	بی حسی دست
glove orange	نارنگی [گیاه شناسی]
catching glove	دستکش دروازه بان
boxing glove	دستکش بوکس
glove compartments	جعبه داش بورد
glove compartments	جعبه کوچک مخصوص اچار وغیره در جلو اتومبیل
hand and glove	خیلی نزدیک
hand and glove	دوست یک دل ویکزبان
palm of a glove	بخشی از دستگش که کف دست را می پوشاند
kid glove	ازلای زرق وبرق بیرون امده
glove compartment	جعبه داش بورد
kid glove	گریزان وفراری از کار
kid glove	دستکش پوش
hand in glove	دوست همراز
hand in glove	دوست یک دل ویکزبان
hand in glove	خیلی نزدیک
hand and glove	دوست همراز
hand in glove	خیلی صمیمی
Where is the mate ( companion ) of this glove ?	لنگه دیگه این دستکش کجاست ؟
The coat fitted me like a glove .	کت قالب تنم بود ( کاملا" انداره بود )
wrist-length glove	دستکشمچ
blow with the open glove	ضربه با دستکش باز بوکس
an iron hand in a valvet glove	دست اهنین در دستکش مخملی