Dictiornary-Farsi | riding lights | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 66 (5 milliseconds)

English	Persian
riding lights	چراغ لنگر


Other Matches

riding	سواری
riding	گردش و مسافرت لنگر گاه
riding	بخش
bareback riding	سواری بدون زین برای 8ثانیه بر اسب وحشی
riding jacket	لباسسوارکاری
riding glove	دستکشسوارکاری
riding crop	عصایاسبسواری
riding coat	کتسوارکاری
riding cap	کلاهسوارکاری
riding anchor	لنگر نگهدارنده
riding anchor	لنگر اولی
riding slip	خفت احتیاطی
surf riding	موج بازی
surf riding	موج سواری
riding habits	جامه سواری زنانه
riding habit	جامه سواری زنانه
riding high <idiom>	جالب توجه
saddle bronc riding	سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
lights	ریه جانوران
lights out	علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
According to my lights .	تا آنجا که عقلم قد می دهد
lights	شش
lights out	ساعت خواب
According to his own lights , he was doing nothing wrong at all.	آن طور که عقلش قد می داد اعمالش صحیح بنظرش می آمد
pilot lights	افروزک
leading lights	چشم و چراغ
leading lights	شمع محفل
leading lights	عضو مهم
warning lights	چراغهشدار
pilot lights	شمعک
pilot lights	پیلوت
front lights	چراغهایجلو
indicator lights	نورهایراهنما
polar lights	نورقطبی
rear lights	چراغهایعقب
fairy lights	چراغهایتزئینیرنگی
bright lights	شهربازیبزرگیکهدرآنوسایلبازیزیادیدرآنیافتمیشود
brake lights	چراغ های ترمز
southern lights	شفق جنوبی
battle lights	چراغ خاموشی شبانه
battle lights	چراغهای جنگی
battle lights	چراغ پلیس
traffic lights	چراغ راهنمایی
gas lights	چراغ گازی
gas lights	نور یا روشنایی گازی
tail lights	چراغ عقب ماشین
red lights	چراغ سمت چپ
red lights	چراغ خطر
red lights	چراغ قرمز
breakdown lights	چراغهای عدم کنترل
contact lights	چراغهای سفید در دو طرف باند موازی با خط مرکز ان
running lights	فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
side lights	چراغهای طرفین ناو
side lights	چراغ دریانوردی طرفین ناو
northern lights	سپیده شمالی فجر شمالی
northern lights	نور فجر شمالی
list of lights	کتاب چراغها
high lights	موضوعات مهم مطالب مهم
high lights	نکات مهم
northern lights	شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
The lights of the aircraft were blinking.	چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
To turn off the lights. (T. V. ,radio).	چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
Turn left at the traffic lights.	از چراغ راهنمایی به دست چپ بپیچید.
dimmed headlights [lights] [American English]	نور پایین [خودرو]
dipped headlights [lights] [British English]	نور پایین [خودرو]