English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
road clearance تخلیه جاده
road clearance تخلیه کردن جاده
road clearance انضباط و نظم حرکت در جاده
Other Matches
clearance ترخیص
clearance تصفیه
clearance تهاتر
clearance مفاصا
clearance بازی
clearance فضای بازی
clearance هوا فضای خالی فاصله
clearance مجوز دستیابی به یک فایل
clearance فاصله
clearance فضای بیکار
clearance تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
clearance ترخیص گمرکی
clearance برداشتن مانع
clearance گواهینامه یاکاغذ دال بر پاکی و بی عیبی ترخیص
clearance ترخیص کالا ازگمرک
clearance اختیار
clearance اجازه زدودگی
clearance تولرانس
clearance فاصله باز
clearance صلاحیت
clearance تعیین صلاحیت کردن
clearance پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
clearance اجازه ترخیص اجازه نامه
clearance inwards مجوز ورود کشتی
crest clearance بازی نوک پیچ
clearance outwards مجور خروج کشتی پس ازبارگیری
clearance outwards مجوز خروج کشتی
clearance papers اسناد خروج کشتی از بندر
clearance rate نواخت مین روبی
clearance space چاک
clearance volume کمترین حجم سیلندر هنگامیکه پیستون در نقطه مرگ بالاقرار دارد
clearance inwards اعلامیه ورود کشتی به گمرک
clearance inwards ورود کشتی به محوطه گمرک
clearance capacity فرفیت تخلیه بار
clearance capacity فرفیت تخلیه بار اسکله
clearance diagram قواره
clearance diving شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
clearance fit اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
clearance from obligation برائت ذمه
clearance in ward گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
clearance angle زاویه ازاد
customs clearance ترخیص از گمرک
excess clearance تولرانس زیاده از حد
minus clearance تولرانس منفی
security clearance تایید صلاحیت کردن
security clearance تاییدصلاحیت
security clearance برگ عدم سوء پیشینه
security clearance داشتن صلاحیت خدمتی
site clearance تخلیه کارگاه
terrain clearance حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
valve clearance لقی سوپاپ
presumption of clearance فرض برائت درامور مدنی
presumption of clearance اصل برائت
fitting clearance بازی مناسب
flight clearance اجازه پرواز
flight clearance تعیین امنیت پرواز
height clearance ارتفاع مجاز
mine clearance پاک کردن مین
mine clearance مین روبی کردن
minimum clearance حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
overhead clearance حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
tooth clearance بازی دندانه
certificate of clearance مفاصا حساب
approach clearance اجازه تقرب
clearance sales فروش به منظور تصفیه حراج
clearance sale فروش به منظور تصفیه حراج
approach clearance اجازه فرود
clearance rate نواخت جمع کردن مین
hot valve clearance فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
air traffic control clearance اجازه حرکت و عبور و مرورهواپیما
bankers automated clearance system سیستم انتقال پول بین بانکها با استفاده از اتصالات کامپیوتری دریک شبکه امن
road شارع
two way road راه دو طرفه
road بجاده
two way road راه دو سویه
road راه
in the road درسر راه
road معبر
road طریق خیابان
road گذرگاه
the road شاهراه
the road شارع عام
road راه اهن
road جاده
road a مسیرجاده
one way road راه یک سویه
on the road مسافر
on the road در راه
to take to the road راهزن شدن
to take to the road راهزنی کردن
in the road مانع راه
on the road <idiom> سفر کردن
one way road راه یکطرفه
Are we on the right road for ... ? آیا ما در جاده درستی برای ... هستیم؟
road خیابان
road reconnaissance عملیات شناسایی جاده ها
road roller غلطک ویژه جاده صاف کنی
road oil روغن برای راهسازی
skid road جاده لیز ولغزنده
road plantation درختکاری راه
road race دو ماراتون
road roller جاده صاف کن
road racer دونده ماراتون
trunk road راه پر امدو شد
state road شاهراه
road oil نفت راه
road metal قلوه سنگ
road movement راهپیمایی
road movement حرکات روی جاده
exit road راه خروج ازموضع یا سر پل یا منطقه فرود
the impediment of a road پا گیرهای جاده
the impediment of a road موانع جاده
trunk road راه پر رفت و امد
temporary road راه موقت
tall road راه با جدار
road net شبکه جاده ها
royal road اسان ترین راه
road screen پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
road side کنار جاده یا خیابان
rules of road قوانین بین المللی عبور ومرور دریایی
royal road اسهل طرق
road tanker اتومبیل مخزن دار
road work دویدن جادهای در تمرین بوکس
road tar قطران برای راه
road test ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
road traffic امد وشد خیابان
road time زمان حرکت ستون در روی جاده
road traffic ترافیک جاده ترافیک خیابان
road traffic رفت و امد خیابان
secondary road جاده درجه دو
secondary road جاده فرعی یا درجه 2
road system شبکه راهسازی
shoulder of road شانه راه
road space فضای اشغالی از جاده به وسیله ستون
service road جاده کناری جاده سرویس
service road شوسه کناری
road surface رویه راه
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
road system شبکه راهها
slip road سربالایی اتصال
slip road سینه کش اتصال فراز اتصال
slip road فرازبند
road time زمان عبور از جاده
road sweeper ماشین خاکروب
a corduroy road جاده باتلاقی [که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
Road signs علائم راهنمایی و رانندگی جاده
road assistance امداد جادهای
Where does this road lead to? این جاده به کجا میرود؟
Is there a road with little traffic? آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
Is there a road with little traffic? آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
middle of the road <idiom> سردوراهی گیرکردن
road hog <idiom> راننده بیابان
hit the road <idiom> ترک کردن (معمولابرای ماشین)
get the show on the road <idiom> شروع کار روی چیزی
road hole گودی
to hog the road بی اعتنا به حقوق سایررانندگان درجاده تجاوز کردن
road ditch آبرو [جوی] کنار راه
road ditch راه آب [کنار جاده]
road ditch خندق جاده
road hole چالاب
road hole دست انداز
To widen a road . جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
The road is blocked. راه بسته است
middle-of-the-road میانه رو
where does this road lead to این راه بکجا میرود
uneven road جاده ناهموار
tote road جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
to stand across the road درمیان جاده ایستادن
to maintain a road نگهداری کردن
to maintain a road جادهای را
third class road جاده درجه سه
the road was impaired جاده خراب شد
the road was impaired جاده خراب بود
the road to tehran راه یا جاده تهران
middle-of-the-road بیطرف
bottom road راهزیرین
The road was greasy. جاده چرب بود ( لغزنده )
The road was blocked. راه بسته بود
Road Town توانائیدرقضاوتعادلانه
road sense جنسی
road sense کلمه
top road محلعبورفوقانی
slippery road مسیرسراشیبی
road number شمارهخیابان
road narrows جادهباریکمیشود
road communications ارتباطجادهای
haulage road جادهکشش
the road to happiness راه خوشبختی
profile of the road خط پروژه
metalled road جاده شوسه یا اسفالته سرد
major road راه با حق پیش افت راه با پیش افت
major road راه با حق تقدم
local road راه محلی
link road راه فرعی
knight of the road راهزن پیاده
high road جاده عمده
high road شاهراه
haul road راه مخصوص حمل مصالح ساختمانی به کارگاه
sand road راه شنی
gravel road راه شنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com