English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
roll film فیلملولهای
Other Matches
film تاری چشم فیلم برداشتن از
film غبار
film سینما
film فیلم سینما
film فیلم عکاسی
film پرده نازک
film غشا
film فیلم
film پوسته
cassette film فیلمدوربین
thin film لایه نازک
film evaporator تبخیر کننده پوسته
film reader فیلم خوان
film disc صفحهفیلم
film recorder ضباط فیلم
film recorder فیلم نگار
cartridge film فیلمفشنگی
x ray film فیلم رونتگن
film cutout فیوز پوستهای
acetate film پوسته استاتی
film badge علامت تشعشعات اتمی
film badge برگ شناسایی فیلم
reversal film فیلم معکوس
thin film غشای نازک
film developer سازنده فیلم
lidding film کلاهک لیوان
film resistor مقاومت غشایی
film leader سر
film leader فیلم
lidding film سرپوش لیوان
acetate film فیلم استاتی
magnetic film غشاء مغناطیسی
unwatchable [film, TV] <adj.> ارزش دیدن نداشته باشد [فیلم یا تلویزیون]
magnetic film لایه فیلم مغناطیسی
film-strips نوار فیلم
film-strip نوار فیلم
film strip نوار فیلم
The message of the film is that ... پیام این فیلم این است که ...
negative film فیلم منفی
instruction film فیلم درسی
instruction film فیلم اموزشی
gas film لایه یا قشر گازی
film pack جایفیلم
positive film فیلم مثبت
film speed ضبطشتاب
film sprocket پایهنگهدارفیلم
sheet film فیلمصفحهای
oxide film قشر اکسیدی
film star ستارهیکفیلم- سوپراستار
oxide film لایه اکسیدی
oxidation film قشر اکسید
magnetic film storage ذخیره فیلم مغناطیسی
magnetic film memory حافظه با فیلم مغناطیسی
magnetic thin film غشاء نازک مغناطیسی
thick film circuit مدار غشایی ضخیم
magnetic thin film فیلم نازک مغناطیسی
thin film circuit مدار غشایی نازک
thin film memory حافظه غشایی نازک
still video film disc سطحفلاپیدیسک
film rewind system دستگاهپرگردانفیلم
film rewind knob دکمهچرخشفیلم
film leader indicator راهنمایفیلمخودکار
film advance mode دکمه رد کردن فیلم
Make three copies of each film. از هر فیلم سه تا کپی بکنید.
film guide roller حلقهراهنمایفیلم
film guide rail ریلراهنمایفیلم
film cassette chamber محلقرارگیریفیلم
To take pictures. To photograph. To film. عکس انداختن
film drying cabinet مخزنخشککنندهعکس
She portrays a dancer in the film. او [زن] نقش یک رقاص [زن] را در فیلم بازی می کند.
magnetic thin film memory حافظه فیلم نازک مغناطیسی
It was a sI'lly boring film (movie). فیلم لوس وخنکی بود
roll on roll off روش بارگیری مستقیم ناو
roll in در حافظه پهن کردن
roll غلطیدن ناو
roll up پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
roll around <idiom> برگشتن
roll in <idiom> باقیمت بالایی رسیدن
roll on roll off روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll up جمع کردن
roll up اندوختن
roll up چرخیدن
roll up جمع اوری کردن تاسیسات
roll up رویهم جمع شدن
roll up انباشتن
to roll by غلتیدن
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
roll out دویدن هواپیما روی باند
roll out سر خوردن هواپیما
to roll on صاف کردن
to roll on غلتیدن
to roll on اسان رفتن
to roll by صاف رفتن
roll on roll off سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
roll out از حافظه جمع کردن
roll out ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
to roll by اسان رفتن
roll طومار
roll لوله
roll غلتش ناو
roll صورت
roll ثبت
roll فهرست پیچیدن
roll انحراف به چپ یا راست
roll فهرست
roll چرخش گردش
roll غلتک
roll نورد
roll توپ
roll چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll ناویدن
roll ناوش
roll چیز پیچیده
roll چرخش توپ والیبال
roll نورد کردن
roll-on/roll-off بارگیری- تخلیه
roll تلاطم داشتن
roll غلطیدن
roll تراندن
roll غلت خوردن گشتن
roll گردکردن
roll غلتیدن
roll بدوران انداختن
roll تردادن
roll طاقه
roll غلتک زدن
roll غل دادن
roll غلتاندن غلت دادن
roll دوران حول محور طولی غلطش
to be on the pay roll مواجب یا مزد گرفتن
crushing roll غلتکسنگشکن
bed roll خاموت انکادره
bed roll رختخواب پیچ
to be on the pay roll جزوکارمندان یا مزدوران بودن
bead roll صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
backing roll غلطک پشت بند
back up roll غلطک پشت بند
universal roll نورد یونیورسال
universal roll برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
wire roll نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
drum roll تندزنی
drum roll ضربات مداوم
blooming roll نورد شمشه
pancake roll کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
rock'n'roll رقص بحنبان وبچرخان
angle-roll ابزار گرد
edge-roll ابزار سه ربع گرد
hip-roll تیر چوبی نبش
roll of honour لیست افتخار
roll of honour صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
roll-calls حاضر و غایب کردن
to roll one's eyes <idiom> نشان دادن بی میلی [بی علاقگی] به انجام کاری [اصطلاح مجازی]
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
rock and roll رقص راک اندرول
rock and roll رقص بحنبان وبچرخان
rock'n'roll رقص راک اندرول
pancake roll گوشتو...درستمیشود
spring roll مربوطبهغذایچینی
toilet roll دستمالتوالت
To roll up the map. , نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
To call the roll. Roll-call. حاضر غایب کردن
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
To roll up ones sleeves. آستینهارابالازدن
roll up one's sleeves <idiom> سخت تلاش کردن
sausage roll نوعیغذاباسوسیس
western roll غلطیدن افقی از روی میله
roll-call حاضر و غایب کردن
blooming roll دستگاه نوردشمشه
roll of thunder غرش رعد
roll back قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
roll back عقب کشی
roll back عمل تنزل دادن
roll back کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
roll back عقبگرد
roll call حاضر و غایب
roll call حضور و غیاب
roll call نامیدن افراد
roll call حضور و غیاب سازمانی
roll call حاضر و غایب کردن افراد
roll forward تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll forward , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
roll housing پایه دستگاه نورد
roll call شیپورجمع
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
roll kitchen اشپزخانه متحرک
roll back عقب کشیدن
roll axis محور غلطش
jelly roll نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
jelly roll رولت
jack roll چرخ چاه
pay roll لیست حقوق
pay roll لیست پرداخت حقوق
muster roll دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
idle roll غلطک کور
hot roll نورد کردن داغ
grooved roll نورد شیاردار
period of roll دوره تناوب
period of roll زمان تناوب چرخش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com