English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
Other Matches
reversal لغو
reversal نقض رای در دادگاه عالی
reversal ابطال
reversal برگشت
reversal واژگون سازی واژگونی
reversal نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
reversal نقض
reversal معکوس
reversal فسخ
reversal shift تغییر وارون
reversal of judgment فسخ رای
reversal of judgment نقض حکم
reversal film فیلم معکوس
load reversal دوره بارگذاری متناوب
image reversal برگشت تصویر
image reversal نقض تصویر
image reversal واژگونی تصویر
magnetic reversal عکس عمل مغناطیسی مغناطیس زدائی
reversal process جریان معکوس
sex reversal تغییر جنسیت
reversal temperature دمایی که در ان خطوط طیفی گاز برافروخته در مقابل طیف جسم سیاه ناپدیدمیشوند
roll out دویدن هواپیما روی باند
roll up جمع اوری کردن تاسیسات
roll up رویهم جمع شدن
roll up انباشتن
to roll on غلتیدن
to roll by اسان رفتن
roll out ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
to roll by غلتیدن
to roll by صاف رفتن
to roll on اسان رفتن
to roll on صاف کردن
roll around <idiom> برگشتن
roll up پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
roll up چرخیدن
roll out سر خوردن هواپیما
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
roll out از حافظه جمع کردن
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
roll on roll off سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll on roll off روش بارگیری مستقیم ناو
roll in در حافظه پهن کردن
roll up جمع کردن
roll on roll off روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll up اندوختن
roll in <idiom> باقیمت بالایی رسیدن
roll چرخش توپ والیبال
roll طاقه
roll انحراف به چپ یا راست
roll صورت
roll ثبت
roll نورد
roll فهرست پیچیدن
roll چیز پیچیده
roll چرخش گردش
roll دوران حول محور طولی غلطش
roll ناوش
roll توپ
roll لوله
roll طومار
roll چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll ناویدن
roll فهرست
roll نورد کردن
roll غلتک
roll غلتش ناو
roll غلت خوردن گشتن
roll غلتیدن
roll بدوران انداختن
roll گردکردن
roll تلاطم داشتن
roll غلتک زدن
roll تردادن
roll تراندن
roll-on/roll-off بارگیری- تخلیه
roll غلطیدن
roll غلتاندن غلت دادن
roll غل دادن
roll غلطیدن ناو
striking off the roll اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
sheet roll نورد ورق
straightening roll غلطک مستقیم کنی
roll paper کاغذ لولهای
roll back قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
roll over credit اعتبار گردان
roll stand مقام نورد
roll pass کالیبر نورد
roll pass رخده نورد
roll scroll متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
swing roll چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
the roll of a ship غلت کشتی
the roll of the sea غلت یا موج اب دریا
spring roll مربوطبهغذایچینی
toilet roll دستمالتوالت
To roll up the map. , نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
To call the roll. Roll-call. حاضر غایب کردن
To roll up ones sleeves. آستینهارابالازدن
roll of honour لیست افتخار
roll of honour صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
roll up one's sleeves <idiom> سخت تلاش کردن
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
angle-roll ابزار گرد
edge-roll ابزار سه ربع گرد
hip-roll تیر چوبی نبش
to roll one's eyes <idiom> نشان دادن بی میلی [بی علاقگی] به انجام کاری [اصطلاح مجازی]
roll-calls حاضر و غایب کردن
shoulder roll چرخیدن روی شانه ها
sausage roll نوعیغذاباسوسیس
to be on the pay roll جزوکارمندان یا مزدوران بودن
to be on the pay roll مواجب یا مزد گرفتن
universal roll نورد یونیورسال
rock and roll رقص بحنبان وبچرخان
rock and roll رقص راک اندرول
rock'n'roll رقص بحنبان وبچرخان
rock'n'roll رقص راک اندرول
universal roll برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
western roll غلطیدن افقی از روی میله
wire roll نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
drum roll ضربات مداوم
drum roll تندزنی
crushing roll غلتکسنگشکن
roll film فیلملولهای
pancake roll کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
pancake roll گوشتو...درستمیشود
roll-call حاضر و غایب کردن
back up roll غلطک پشت بند
cogging roll دستگاه نورد اولیه شمش
cross roll نورد عرضی
drag roll غلطک کششی
dummy roll غلطک کور
dummy roll نورد کور
eastern roll شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
giant roll تاب
grooved roll نورد شیاردار
hot roll نورد کردن داغ
idle roll غلطک کور
jack roll چرخ چاه
jelly roll رولت
pay roll لیست حقوق
chilled roll نورد سخت کننده
chest roll چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
backing roll غلطک پشت بند
bead roll صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
bed roll رختخواب پیچ
bed roll خاموت انکادره
blooming roll نورد شمشه
blooming roll دستگاه نوردشمشه
bottom roll غلطک ماتریسی
break down roll پیش نورد
roughing roll پیش نورد
breaking down roll نورد شکست
call the roll حضور و غیاب کردن
call the roll حاضر و غایب کردن
jelly roll نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
pay roll لیست پرداخت حقوق
muster roll دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
grooved roll غلطک شیاردار
roll back کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
roll back عقبگرد
roll call حاضر و غایب
roll call شیپورجمع
roll call حضور و غیاب
roll call نامیدن افراد
roll call حضور و غیاب سازمانی
roll call حاضر و غایب کردن افراد
roll forward تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll forward , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
roll housing پایه دستگاه نورد
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
roll of thunder غرش رعد
cold roll نورد کردن در حالت سرد
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
roll back عمل تنزل دادن
roll back عقب کشی
roll kitchen اشپزخانه متحرک
period of roll زمان تناوب چرخش
pilger roll غلطک زائر
plate roll غستگاه نورد صفحه
roll axis محور غلطش
roll back عقب کشیدن
period of roll دوره تناوب
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
pick and roll ایجاد سد و چرخش
to roll up the enemy line حمله جناحی
intermediate roll stand مقام نورد میانی
arm roll and grapevine بغل رومی
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
roll out the red carpet <idiom> حسابی پذیرایی کردن
roll out the red carpet <idiom> برای خوشآمد فرش زیرپای مهمان پهن کردن
Roll the blanket round yourself. پتو رابدور خودت بپیچ
center disc roll غلطک دیسکی
center disc roll نورد دیسکی
to roll up the enemy line بخط دشمن کردن
roll piercing process فرایند نوردمایل
roll piercing process روش نورد مایل
To toss and turn. To roll over. از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
To shake ( swing , roll) ones hips . قر دادن
front headlock and side roll سر زیر بغل با مایه بزکش
leg lift and side roll کنده سرانبون
double arm roll from front زیر با مایه کلندون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com