Dictiornary-Farsi | room-sized rug | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 247 (13 milliseconds)

English	Persian
room-sized rug	فرش های ایرانی [فرش های درباری] [بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]


Search result with all words

sleeping room	خوابگاه
sleeping room	اطاق خواب
rest room	استراحتگاه
rest room	مستراح
room	اتاق
room	خانه
room	جا
room	فضا
room	محل موقع
room	مجال
room	مسکن گزیدن منزل دادن به
room	وسیع تر کردن
room	اطاق
room	انبار
waiting-room	اطاق انتظار
operating room	جایگاه عمل
operating room	اطاق عمل
guest room	اطاق مهمان
guest-room	اطاق مهمان
standing room	جای ایستادن
dressing room	اطاق رخت کن
dressing room	اطاق ویژه ارایش
dressing room	رختکن
sitting room	اتاق نشیمن
sitting-room	اتاق نشیمن
living room	اتاق نشیمن
living room	سالن نشیمن
living room	اطاق نشیمن
dining room	اطاق ناهار خوری
dining room	اطاق نهارخوری
powder room	مستراح یا توالت زنانه
store room	جای انبار کردن
store room	انبار
store room	انبار خانگی
store-room	جای انبار کردن
store-room	انبار
store-room	انبار خانگی
drawing room	اطاق پذیرایی
drawing room	سالن پذیرایی
athletic training room	اطاق پزشکی- ورزشی
back room	محوطه بین خط پایانی ودیوار
bed room	اطاق خواب
boiler room	اطاق دیگ بخار
cleaning room	اطاق شستشو
cloak room	اطاق رختکن
coding room	اطاق رمز
coffee room	خوارک خانه
coffee room	اطاق ناهارخوری درمهمانخانه
counting room	دفترخانه
crush room	گردش گاه بازیگرخانه
cycle of the room	گردش ماه
cycle of the room	دورقمر
damp room	اطاق نمناک
dark room	تاریکخانه عکاسی
dark room	اتلیه
distorted room	اتاق خطاانگیز
dwelling room	اطاق نشیمن
elbow room	ازادی عمل
enteringthe room he silmed	باطاق درامده لبخندزد
fire room	اطاق دیگ بخار ناو
fog curing room	اطاق نمداری که نمونههای بتن ازمایشی را در ان نگهداری میکنند
furnace room	فضای داخل کوره
green room	انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران
guard room	پاسدارخانه
gun room	اطاق افسران جزء درکشتیهای جنگی بزرگ
gun room	مخزن مهمات درکشتی
hardening room	اطاق سخت گردانی
he swung out of the room	باگامهای سنگین وموزون ازاطاق بیرون رفت
house room	اطاق
house room	یورت
house room	جا
in the room of	بجای
in the room of	درعوض
incommoded by want of room	ناراحت از حیث
incommoded by want of room	جا
it leaves no room for doubt	جای هیچگونه تردیدی باقی نمیگذارد
it takes much room	خیلی جامی برد
it takes much room	فضای زیادی را اشغال میکند
jockey room	رختکن سوارکاران
keeping room	اطاق نشیمن
lumber room	انبار خرت وپرت
lumber room	پشتک
news room	اطاق روزنامه خوانی
operations room	اتاق عملیات
operations room	centre combatinformation: syn
orderly room	دفتر گروهان
plotting room	مرکز هدایت اتش توپخانه ناو
provision room	انبار مواد غذایی
punch room	اطاق منگنه زنی
ready room	اطاق توجیه
referee's dressing room	رختکن داوران
room circuit	جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
room lighting	روشنایی اطاق
room mate	هم اتاق
room no	اطاق شماره 3
room temperature	دمای اتاق
sea room	شعاع عمل دریایی ازاد
sea room	شعاع مانور دریایی
she kept her room neat	اطاق خود را اراسته و پاکیزه نگاه میداشت
shell room	انبار مهمات ناو
Other Matches

pint sized	خرد
pint sized	باندازه سر سنجاق
pint sized	ناچیز کوچک
pint sized	پست
pocket-sized	جیبی
life-sized	بهاندازهاصلی
middle sized	میان اندازه
middle sized	دارای اندازه متوسط
larged sized	اندازه بزرگ
large sized a	بزرگ
large sized	بزرگ
a medium sized car	یک اتومبیل متوسط
Get out of the room.	از اتاق بروبیرون
still room	شربتخانه
May I see the room?	آیا میتوانم اتاق را ببینم؟
these room let well	نمیتوانیم برای اطاقهایم اجاره نشین پیدا کنم
the f. of a room	اثاثیه اطاق
To do up the room.	اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
take your w to another room	اسباب کارخودراباطاق دیگرببرید
in my room	در اتاقم
stock room	انبار
ware room	بارخانه
reading room	قرائت خانه
ware room	انبار کردن مخزن
reading room	خوانشگاه
reading room	اتاق قرائت
men's room	مستراح مردانه
leg room	پا جا
common room	اتاق استادان
leg room	جا برای پاها
common room	باشگاه دانشجویان
ladies' room	مستراح زنانه
common room	تالار دانشجویان
reception room	اتاق پذیرایی
ware room	انبارکالا
ware room	انبار گمرک
the room was not lived in	هنگام روز در ان اطاق زندگی نمیکردند
the room was seated for 00	جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
test room	ازمایشگاه
tap room	محل پیاله فروشی
they rushed into the room	ریختند توی اطاق
they rushed out of the room	از اطاق بیرون ریختند
tiring room	محل تعویض لباس هنرپیشه
tap room	جایگاه نوشابه فروشی ونوشابه خوری
to spray a room	امشی یاداروی دیگردراطاقی افشاندن
upper room	بالاخانه اطاق فوقانی
wainscoting of a room	کار چوبی داخل اطاق
war room	اتاق جنگ
war room	اتاق عملیات
ward room	اطاق افسران در کشتی جنگی
waiting room	اطاق انتظار
stock room	انبار کالا
test room	اطاق ازمایش
keeping-room	اتاق نشیمن
Room 123	اتاق 123
make room for someone or something <idiom>	برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
elbow room <idiom>
I slipped into the room .	یواشکی وارد اطاق شد
The room is stuffy .	هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
We entered the room together .	باهم وارد اطاق شدیم
I could have sworn that there was somebody in the next room .	می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
Operation room.	اتاق عمل ( بیمارستان )
The room is stuffy.	هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
I'd like a sinlge room.	من یک اتاق یک نفره میخواهم.
What is my room number?	شماره اتاق من چند است؟
Do you have a room with a better view?	آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
a double room	یک اتاق دو نفره
Mary is in the next room.	ماری در اتاق پهلویی است.
assmbly-room	اتاق همایش
waiting-room	اتاق انتظار
Could you reserve a room for me?	آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
a single room	یک اتاق یک نفره
I'd like a double room	من یک اتاق دو نفره میخواهم.
a sinlge room	یک اتاق یک نفره
I'd like a room with bath.	من یک اتاق با حمام میخواهم.
Make some room here.	یک قدری اینجا جا باز کن
There is no room for doubt.	جای تردید نیست
laundry room	اتاقکلبایشویی
first focal room	اولیناتاقمرکزی
engine room	اتاقموتور
dimmer room	تاریکخانه
crew's room	اتاقخدمه
control room	اتاقکنترل
tea-room	چایخانه
tea-room	رستوران
tea-room	کافه
reception room	پذیرشگاه
pump room	اتاقپمپ
rehearsal room	اتاقتمریننمایش
room thermostat	اتاقکترموستاد
We are cramed for room.	جایمان تنگ است
spare room	اتاقمخصوصمیهمانان
room service	سرویسداخلاتاق
morning room	اتاقنورگیر
incident room	اتاقبازجوئی
double room	اتاقدونفره
consulting room	اتاقمعاینه
torpedo room	اتاقکاژدر
service room	اتاقسرویسدهی
second focal room	دومیناتاقمرکزی
reception room	اتاق انتظار
squad room	اطاق خواب سربازان
smoking room	وقیح
smoking room	زشت
smoking room	اتاق مخصوص دود دادن ماهی وامثال ان
smoking room	اتاق ویژه سیگار کشیدن
show room	نمایشگاه
shell room	انبار گلوله
statem room	خوابگاه افسران ناو
I'd like a room with twin beds.	من یک اتاق با دو تخت میخواهم.
form room [British	کلاس درس
I'd like a double bed room.	من یک اتاق با یک تخت دو نفره میخواهم.
emergency room [American E] [e.r.] [ER]	اتاق عمل اورژانس
to have breakfast brought to your room	ناشتا را به اتاقتان [در هتل] آوردن [بیاورند]
Elephant in the living room	فیل در اتاق نشیمن
The length and width of a room	طول و عرض اطاق
tower control room	اتاقکنترلبرج
sound control room	اتاقکنترلصدا
room air conditioner	کولراتاق
production control room	اتاقکنترلمحصولات
the room sleeps 0 men	اطاق جای خواب به ده مردرامیدهد
miners' changing-room	اتاقتغییردهندهجزئی
electricity generating room	اتاقتولیدالکتریسیته
auxiliary facilities room	اتاقتدارک
to make room for a person	جا برای کسی باز کردن
there is no room fo rlazy boys	جا برای بچههای تنبل نداریم
new fuel storage room	اتاقذخیرهسوختجدید
In the dark corner of the room .	در گوشه تاریک اطاق
Could you put a cot in the room?	آیا ممکن است یک تختخواب بچه در اتاق بگذارید؟
My room hasn't been prepared.	اتاق من آماده نشده است.
There is no room to throw a needle . <proverb>	جاى سوزن انداختن نیست .
There is not room no swing a cat . <proverb>	گربه را مجال گذز نیست .
nuclear boiler room	اتاقکمولدبخارهستهای
to floor a room with boards	اطاق راباتخته فرش کردن
The room is bare of furniture .	این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
the room is nice and warm	اطاق خوب گرم است
Several people could be accommodated in this room.	چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
There is an air of mystery in this room.	این اتاق حالت مرموزی دارد
To color a room brown.	اتاقی را رنگ قهوه ای زدن
She was sitting in the corner of the room .	گوشه اتاق نشسته بود
Give the room a good clean.	اتاق را حسابی جمع وجور کردن
emergency medical treatment room	اتاق عمل اورژانس
To give someone elbow - room ( scope ) .	به کسی میدان دادن
Could you put an extra bed in the room?	آیا ممکن است یک تخت اضافه در اتاق بگذارید؟
The room was tastefully decorated with flowers .	اتاق خیلی با مزه با گه تزیین شده بود
She entered the room as naked as the day she was born .	لخت وعور وارد اتاق شد