Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 155 (8 milliseconds)
English	Persian
rotary motion	حرکت دایرهای
Search result with all words
transmission of the rotary motion to the rotor	ناقلحرکتدواریبهقسمتگردندهماشین
Other Matches
rotary	دورانی
rotary	دوار
rotary	گردنده چرخنده
rotary	ماشین چرخنده
rotary	گردنده
rotary	گردان
rotary	چرخشی
rotary discharger	تخلیه گر گردان
rotary engine	موتوردوار
rotary axis	محور دوار
rotary kiln	کوره گردان
rotary evaporator	تبخیرکننده چرخان
rotary field	میدان دوار
rotary file	پروندهچرخشی
rotary hoe	کجبیلچرخشی
rotary switch	گزینه چرخشی
rotary furnace	کوره دوار
rotary pursuit	پیروی سنج چرخان
rotary converter	تبدیل گر گردان
rotary converter	مبدل گردان
rotary drill	گمانه زن گردشی
rotary drill	مته
rotary wing	هواپیمای بال گردان
rotary drum	طبلک گردان
rotary current	جذر و مد چرخنده
rotary current	جریان گردان
rotary crane	جراثقال گردان
rotary valve	شیر دوار
rotary converter	مبدل دوار
rotary furnace	کوره گردان
rotary switch	کلید گردان
rotary pump	پمپ دورانی
rotary selector	سلکتور گردان
rotary pump	پمپ گردان
rotary shear	قیچی گردان
rotary switch	کلیدگردان
rotary wing	بال گردان
rotary switch	کلید دوار
rotary switch	کلید دورانی
rotary drilling	حفاری دورانی
rotary table	میز گردان
rotary klin	کوره گردان
rotary klin	کوره دوارسیمان
rotary valve	شیر چرخان
rotary type regulator	رگولاتورنوع گردان
rotary type regulator	تنظیم کننده گردان
rotary beam antenna	انتن گردان
rotary cement klin	کوره سیمان دوار
rotary wing aircraft	هواپیما با بال گردنده
cylinderical rotary valve	شیر گردان
rotary drum mixer	میکسراستوانهای بتن
rotary heat furnace	کوره با اتشدان گردان
rotary field motor	موتور القائی
rotary phase converter	تبدیل گر فاز گردان
rotary piston compressor	کمپرسور پیستون دار
rotary piston machanism	مکانیزم پیستون دوار
rotary drum mixer	مخلوط کننده طبلکی
rotary spark gap	دهانه جرقه گردان
mud flush rotary	حفاری اورانی
snow blower [rotary snowplough]	برف خور
multi section type rotary switch	سوئیچ گردان نوع چند مقطعی
motion	اشاره کردن
motion	طرح دادن
motion	حرکت
motion	پیشنهادکردن
motion	پیشنهاد
motion	جنب وجوش
motion	جنبش
motion	تکان
to carry a motion	پیشنهادی را اجرا کردن
to decide on a motion	در مورد تقاضایی تصمیم گرفتن
motion [politic]	پیشنهاد
equation of motion	معادله حرکت [فیزیک]
to set in motion	راه انداختن
to put in motion	در جنبش دراوردن
To set in motion.	بحرکت ؟ رآوردن
slow-motion	برپیچسرخورنده
transitional motion	حرکت انتقالی
to set in motion	بجریان انداختن به جنبش اوردن
to put in motion	راه انداختن
to put in motion	بکار انداختن
to put in motion	بحرکت در اوردن
to make a motion	اشاره کردن
slow motion	کند جنبی
simple motion	حرکت ساده در خط مستقیم یادایره یا مارپیچ
rotational motion	حرکت چرخشی
sampling in motion	نمونه برداری در حال انتقال
translational motion	حرکت انتقالی
uniform motion	حرکت متشابه
to make a motion	پیشنهاد کردن بر ان شدن
slow motion	کند نمایی
slow motion	حرکت کند
slow motion	کند
wave motion	انتشار موج
wave motion	حرکت موج
wave motion	حرکت موجی
vortex motion	حرکت گردابی
vibrational motion	حرکت راتعاشی
upward motion	حرکت رو به بالا
set in motion	راه انداختن
apparent motion	حرکت فاهری
harmonic motion	الحان مرکب
harmonic motion	اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
harmonic motion	حرکت هماهنگ
helicoidal motion	حرکت پیچی یا مارپیچی
circular motion	حرکت گردشی
motion analysis	تحلیل حرکات
motion analysis	تجزیه حرکت
motion study	حرکت پژوهی
motion study	مطالعه ی حرکت
equations of motion	معادلات حرکت
drift motion	حرکت سوقی
ballistic motion	حرکت پرتابی
circular motion	حرکت مستدیر
circular motion	حرکت دایرهای
compound motion	حرکت مرکب
compound motion	حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
conrotatory motion	چرخش همسو
constant of motion	ثابت حرکت
motion pictures	سینما
disrotatory motion	چرخش ناهمسو
motion study	تحرک سنجی
forward motion	جنبش پیشرو
proper motion	حرکت خاص
perpetual motion	حرکت دائم
range of motion	دامنه حرکت
polar motion	وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
oscillatory motion	نوسان
oscillatory motion	جنبش تاب وار
motion picture	سینما
retrograde motion	حرکت رجعی
nonliner motion	حرکت غیرخطی
oscillating motion	حرکت نوسانی
relative motion	حرکت نسبی
to carry a motion by acclamation	درخواستی [رأیی] را بوسیله بله گفتن اکثریت پذیرفتن
simple harmonic motion	حرکت نوسانی ساده
lagrange's equations of motion	معادلات حرکت لاگرانژ
damped harmonic motion	حرکت هماهنگ میرا
slow motion picture	تصویر با حرکت اهسته
newton's laws of motion	قوانین حرکت نیوتون
newton's laws of motion	قوانین نیوتون
laws of motion of capitalism	قوانین حرکت سرمایه داری
simple harmonic motion	حرکت هماهنگ ساده
perpetual motion machine	ماشین خودکار دائمی
perpetual motion machine	ماشین با حرکت دائم
horizontal motion lock	دستهتنظیمافقی
hamilton's equations of motion	معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
newton's laws of motion	قوانین حرکت نیوتن
time and motion study	بررسی زمان و حرکت
steady state wave motion	حرکت موجی پایا
main motion [at a party conference etc.]	دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
To get things moving. To set the wheels in motion.	کارها راراه انداختن
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion.	کارها را بجریان انداختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com