Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
round line
طناب گرد
Other Matches
line to line fault
تماس خطوط
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line spacing
فاصله سطور
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
all round
دورتا دور
round d.
دوازده تاتمام
round d.
دوجین تمام
round-up
حمله ناگهانی پلیس
round-up
ورود ناگهانی پلیس
to go round
برای همه کفایت کردن
to get round
ازسرخودرفع کردن ریشخندکردن
to get round
باحیله پیشدستی کردن بر
to go round
به همه رسیدن
to go round
دورزدن
come round
بحال اول رسیدن
round in
به هم بستن قرقرههای تاکل ناو
come round
بازگشتن
come round
بهوش امدن
come round
شفا یافتن
to round up
تبعیدکردن
to round up
گلوله کردن
to round up
گرد کردن
round down
گرد کردن کاهشی
to round on any one
چغلی کسیرا کردن
to round on any one
از کسی چغلی کردن
to look round
اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
to go round
دیدنیهای غیر رسمی کردن
to round up
جمع اوری کردن
round and round
ازهر طرف
round and round
از هرسو
all round
کاملا شامل هر چیز یا هرکس
all round
سرتاسر
round up
<idiom>
گرد هم آوردن ،جمع آوری
get round
طفره رفتن
get round
از زیر
[کاری]
در رفتن
right round
از هرسو
right round
گرداگرد
right round
دور تادور
get round
از سر خود وا کردن
get round
پیش دستی کردن بر
get round
قلق
get round
بدست اوردن
go round
به همه رسیدن
to come round
[around]
<idiom>
به هوش آمدن
[پس از غش یا بیهوشی]
round and round
گرداگرد
round and round
دور تا دور
to come round
گشت زدن
to come round
سرزدن
to be round with any one
با کسی رک حرف زدن وسخت گیری کردن
round about
پر پیچ و خم
round about
دور سر گرداندن مطلب
look round
اطراف کار را دیدن
ro round off
کاو کردن محدب کردن
ro round off
ازتیزی دراوردن
ro round off
صاف کردن
ro round off
گرد کردن
right round
از هر طرف
go round
دور زدن
round
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
round
گرد
round up
جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
round up
گرد کردن افزایشی
round
روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
round
دوربازی
round
تعداد تیر تعداد شلیک دور
round
فشنگ
round
مدور
round
عدم دقت در اعداد به علت گرد کردن
round
مشابه 8759
round
نوبت گرد کردن
round
گرد بی خرده
round
گرد کردن
out of round
غیرمدور
round
آنچه در دایره حرکت میکند
round
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
round
روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
round
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
round out
گرد کردن
round
گلوله
round
تکمیل کردن
round on
جمع اوری کردن
round
منحنی
round
گردی
round
دور زدن مدور
round
کامل کردن
round
بی خرده کردن
round
نوبت گردکردن
round off
گرد کردن
round
بی خرده
round off
گرد کردن برشی
round on
گرد کردن
round out
دور زدن
it is the other way round
عکس این است
round
دایره وار
round
عدد صحیح
round
مبلغ زیاد
round out
دورزدن هواپیما برای نشستن
it is the other way round
وارونه است
western round
مسابقه تیراندازی زنان با 84تیر از مسافت 06 متری و84 تیر از 05 متری با کمان
fita round
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز فاصله 03 تا 09 متربرای مردان و 03 تا 07 متربرای زنان با تیر و کمان
fixed round
فشنگ کامل
this earthly round
گیتی
fixed round
فشنگ ثابت
pull round
بهبودی یافتن
pull round
رفع نقاهت کردن
theater in the round
تماشاخانه دارای صحنه مدور
live round
تیر جنگی
target round
یک دور تیراندازی با تیر وکمان
year-round
<idiom>
همه ساله
the golden round
تاج زرین
all the year round
در تمامی یا سرتاسر سال
for a mile round
تا یک میل از هر سو
the round of heaven
گنبد اسمان
live round
گلوله جنگی
get round the law
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
daily round
گردش روزانه
to turn round
دور گشتن
merry go round
چرخ گردان
merry go round
چرخ فلک
round brush
بورسگردمویی
round eye
دکمهقزن
to bring round
بهوش اوردن
bring round
بهوش اوردن
round-the-clock
روز و شب
round-the-clock
بیست و چهار ساعته
round-the-clock
شبانه روزی
round neck
یقهگرد
to pull round
بهبودی یافتن
to round into a man
مرد شدن
columbia round
تیراندازی مخصوص زنان
to show one round
کسیرا دور گرداندن وجاهای تماشایی راباو نشان دادن
to do a thing in a round way
لقمه رادورسرگرداندن
national round
مسابقه تیراندازی زنان با 84تیر از مسافت 06 متری و42 تیر از05 متری با تیر وکمان
challenge round
مبارزه با صاحب عنوان
year-round
همه ی سال
year-round
در تمام مدت سال
round-the-clock
پیوسته
round-the-clock
لاینقطع
to round into a man
بمردی رسیدن
round pronator
عضلهمکبورود
to turn round
گردگشتن
field round
یک دور تیراندازی صحرایی
offer round
به همه تعارف کردن
whip-round
تهیههدیهدستجمعیبرایفردی
york round
مسابقه تیراندازی با 07 تیراز مسافت 001 متری و 84تیر از 08 متری و 42 تیر از06 متری با کمان
The news got round that he has come.
خبرپیچیدکه اوآمده است
yean round
کار کننده درتمام سال
yean round
در تمام سال
we went for a good round
گشت خوبی زده برگشتیم به خانه
wooden round
گلوله سالم و بادوام
windsor round
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری و 63تیر از مسافت 05 متری و63 تیر از 04 متری با کمان
round-eyed
چشمگرد
to do a thing in a round way
اکل ازقفاکردن
to turn round
چرخیدن
to do a thing in a round way
بطورغیرمستقیم کاریراکردن
marking round
گلوله نشان کننده
marking round
تیر نشان کننده
to turn round
دورزدن
paper round
فردیکهدریکمسیرخاصبهدرخانههاروزنامهمیرساند
to turn round
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
top round
قسمت گرد
top round
گوشت کبابی
round window
روزنه گرد
daily round
کارهای روزانه
get round the law
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
round bilge
خن گرد
st george round
مسابقه مردان هر کدام با 63تیر در مسافت 001 متر و63 تیر در 08 متر و 63 تیردر 06 متر با تیر و کمان
round angle
زاویه 063 درجه
hereford round
مسابقه تیراندازی مخصوص زنان در مسافتهای مختلف
round head
برگردان
common round
ابزار فیتیله
smell round
سر و گوش اب دادن
short round
گلولهای که اشتباها روی قوای خودی فرود می اید
short round
فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
round house
بازداشت گاه اطاق عقبی درعرشه بالای کشتی
this earthly round
زمین
round numbers
اعداد سرراست
round off error
خطای گرد کردن
send round
فرستادن
send round
دور زدن
sculpture in the round
پیکره سازی همه جانبی
round billet
شمش گرد
round brackets
دوهلال
hunter's round
نوعی مسابقه صحرایی
right round bracket
پرانتز بسته
smoke round
گلوله دودانگیز
in round numbers 00
در حدود 001 عد د
in round numbers 00
سر راست 001تا
round-shouldered
دارای شانههای جلو امده شانه گرد
round shouldered
دارای شانههای جلو امده شانه گرد
round bracket
پرانتز
round dance
والتز
round file
سوهان گرد
show one round
همه جا را به کسی نشان دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com