Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (2 milliseconds)
English
Persian
saddle link
حلقه زین دار
Other Matches
saddle
پایه
saddle
صفحه رنده بند ماشین تراش
saddle
گردنه
saddle
حایل
saddle
زمین زینی شکل گردنه
saddle
تحمیل کردن
saddle
زین کردن
saddle
سواری کردن
saddle
پالان زدن
saddle
زین
saddle
حائل
in the saddle
سوار
in the saddle
حاضر
in the saddle
اماده
in the saddle
یراق صاحب مقام
in the saddle
صاحب اختیار
in the saddle
<idiom>
تحت فرمان
saddle backed
خرپشته
boot and saddle
سوار شوید
saddle bag
کیسه اب
side-saddle
زین یک بری
side-saddle
زین زنانه
saddle cover
زین پیچ
side saddle
زین یک بری
side saddle
زین زنانه
pack saddle
زین مخصوص بار
to saddle any one with a task
کاری را بدوش کسی گذاشتن
pack saddle
زین بارگیری
saddle bearer
تکیه گاه
saddle bearer
زیرسری
saddle point
نقطه زینی شکل
saddle point
منطقه تعادل در تئوری بازیهاهنگامیکه ماکزیمم مینیمم هابا مینیمم ماکزیمم ها برابراست و استراتژی مطلق وجوددارد
saddle point
نقطه زینی
saddle strap
تسمه زین
saddle strap
فتراک
saddle tree
قلتاق
saddle tree
یکجورگل لاله درامریکای شمالی
saddle pad
زین
saddle pillar
پایهصندلی
For the moment he is in the saddle.
فعلا که ایشان سوارند ( قدرت را دردست دارد )
saddle bag
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
saddle nose
بینی فرو رفته
saddle leather
چرم زین سازی
saddle bearer
متکا
saddle blanket
نمد زین
saddle bow
کوهه زین
saddle bow
قاش زین
saddle cover
رو زینی
[اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
saddle bronc
زین گذاری اسب نیمه رام
stock saddle
نوعی زین
saddle cloth
پارچه زیر یا روی زین باشماره اسب
saddle horse
اسب سواری
saddle cover
زین پوش
saddle cover
غاشیه
butterfly saddle rug
قالیچه نقش پروانه ای
[این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
saddle bronc riding
سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
T link
که میتواند داده تا چند مگابیت در ثانیه منتقل کند
link
برنامههای بررسی کامپیوتری برای بررسی اینکه هر قطعه در ارتباط با دیگران خوب کار میکند یا نه
T link
اتصال سریع و طولانی داده
link up
عمل الحاق
link
لیست داده هایی که هر ورودی آدرس بعدی را دارد
link
قوانین بیان ارسال داده روی کانال
link
طرح ISO/OSI که بستههای داده را به اتصال بعدی می فرستد و تصحیح خطا میکند
link
عضو اتصال
link
رابط
link
ملحق شدن دو یکان
link
نقطه الحاق
link
الحاق ملحق
link
اتصال
link-up
پیوستن
link-up
عمل الحاق
link up
پیوستن
link
حلقه زنجیر
link
به هم پیوستن
link
پیوند
link
اتصال یا وصل کردن دو قطعه سخت افزار یا نرم افزار
link
ارتباط
link
مسیر ارتباطی یا کانال بین دو قطعه یا وسیله
link
تابع نرم افزاری که امکان ارسال داده بین برنامههای ناسازگار میدهد
link
تعداد دستورات کامپیوتری در برنامه که در هر زمان قابل فراخوانی هستند و کنترل به دستور بعدی به برنامه اصلی برمی گردد
link
دادهای که در فایل یا برنامه کاربردی دیگری به آن مراجعه شده است
link
حلقه زنجیر نوار فشنگ
link
نوار
link
دانه زنجیر پیوند
link
بند
link
میدان گلف
link
زنجیر قلاب
link
متصل کردن
link
پیوند دادن
link
بهم پیوستن
link
جفت کردن
link
حلقه
link
رکابی
link
شاخه رابط
link
دستور ترکیب یک لیست از فایلهای جداگانه با هم
link
پیونددادن
end link
حلقه انتهایی
split link
چاکشاخهایرابط
radio link
پیوند رادیویی
link fuse
فیوز باز
link encryption
خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
link chain
زنجیر اتصال
warm link
پیوند گرم
link verb
افعالربطیمثلAppear,Be,Seem
sleeve link
دکمه زنجیری
compression link
حلقهاتصال
data link
پیوند دادهای
cuff link
دکمهسرآستین
cutter link
اتصال
lifting link
اتصالدنده
to link hands
دست بهم دادن
the connecting link
علت
track link
اتصالشیار
link chain
زنجیر رابط
link boy
مشعل دار
acetylenic link
پیوند استیلنی
data link
راه اصلی که اطلاعات در ان بصورت دیجیتال منتقل میشوند
data link
تجهیزاتی که اجازه انتقال اطلاعات به صورت یک داده رامیدهد
data link
پیوند داده
data link
اتصال داده
drag link
اتصال کششی
drag link
عضو کشش
dynamic link
پیوند پویا
missing link
حلقه مفقوده
communication link
پیوند ارتباطی
fuse link
فیوز باز
fuse link
رابط فیوز
data link
ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
data link
محور مخابرات
coupler link
عضو اتصال
acetylene link
پیوند استیلنی
causal link
رابطه سببیت
cold link
پیوند سرد
cold link
پیوند دستی
common link
حلقه معمولی
communication link
تسلسل مخابراتی
communication link
رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
communication link
اتثال ارتباطی
communications link
پیوند مخابراتی
coupler link
لینک اتصال
fuse link
فشنگ فیوز
fusible link
عضو ذوب شونده
link register
ثبات پیوند
link road
راه فرعی
link belt
تسمه اتصال
link trainer
دستگاه پروازاموز
link attached
دور
link attached
دور دست
link attached
راه دور
link bar
میله اتصال
link belt
نوار فشنگ
link belt
نوار حلقهای جداشونده فشنگ
link belt
تسمه رابط
line link
خط اصلی
intermediate link
حلقه میانی
fusible link
اتصال کوچک در یک PLA که میتواند وسیله را موقتا به برنامه وصل کند
fusible link
اتصال گداختنی
end link
حلقه پایانی
link-ups
عمل الحاق
link-ups
پیوستن
data link control
کنترل اتصال داده
micro to mainframe link
اتصال ریزکامپیوتر به کامپیوتر اصلی
open link fuse
فیوز باز
dynamic link library
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامه ها که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی است
permissive action link
ضامن مسلح شدن جنگ افزاراتمی ضامن خودکار
data link escape
گریز اتصال دادهای
link route segments
راههای مورد استفاده برای حمل بار یکپارچه
infra red link
سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند
infra red link
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
radio data link
ارتباط کامپیوتری با بی سیم ارسال اطلاعات با بی سیم
link lift vehicle
حمل و نقل بار و پرسنل به صورت یکپارچه حمل یکپارچه
synchronous data link control
کنترل پیوند دادهای همگام
high level data link control
کنترل پیوند دادههای سطح بالا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com