Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
saving ratio
نسبت پس انداز
Other Matches
saving
پس انداز
saving
نجارت دهنده
saving
رستگار کننده پس انداز
saving
صرفه جویی
saving
قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
saving
خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
He is saving his money.
پولهایش راجمع می کند
saving grace
وجدان
I'm saving up for a new bike.
من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
saving bank
بانک پس انداز
theory of saving
نظریه پس انداز
saving account
حساب پس انداز
face-saving
مراعات کنندهی فواهر
actual saving
پس انداز واقعی
theory of saving
نظریه مربوط به پس انداز
compulsory saving
پس انداز اجباری
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
forced saving
پس انداز اجباری
cost saving
درامد حاصل از تقلیل هزینه
saving motive
انگیزه پس انداز
saving institutions
موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
saving function
صورت مقدار پس انداز درامدشخص
saving your reverence
دورازجناب شما
saving function
تابع پس انداز
saving equation
معادله پس انداز
aggregate saving
پس انداز کل
face-saving
آبرو نگهدار
net saving
پس انداز خالص
ex ante saving
پس انداز
ex ante saving
پیش بینی شده
planned saving
پس انداز برنامه ریزی شده
personal saving
پس انداز شخصی
permanent saving
پس انداز دائمی
negative saving
پس انداز منفی
national saving
پس انداز ملی
intended saving
پس انداز مورد انتظار
labor saving
کاراندوز
labour-saving
کار کم کن رنج گاه
private saving
پس انداز خصوصی
gas saving
صرفه جویی در مصرف بنزین
ex post saving
واقعی
rate of saving
نرخ پس انداز
saving rate
نرخ پس انداز
labour saving
کار کم کن رنج گاه
ex post saving
پس انداز
wealth saving relationship
رابطه ثروت و پس انداز
labor saving devices
ابزارهای کاراندوز
labor saving techinque
فن کاراندوز
soil saving dam
سد محافظ خاک
daylight saving time
ساعت تابستانی
capital saving technique
فن تولید سرمایه اندوز
net business saving
پس انداز خالص شرکتها
saving and loan associations
شرکتهای پس انداز و وام
energy saving bulb
حبابحافظانرژی
daylight saving time
افزودن یک ساعت بر ساعات روز
Saving your presence . present company excepted .
بلانسبت شما !
in the ratio of
به نسبت
f ratio
بهر اف
one to zero ratio
نرخ بین نوسان خروجی دودویی یک و صفر
t ratio
بهر تی
ratio
بهر
ratio
سهم
ratio
نسبت یک عدد به دیگری
ratio
نسبت
t ratio
نسبت تی
ratio
نسبیت
ratio
ضریب
ratio
نسبت معین وثابت
ratio
قسمت
progressive ratio
نسبت تصاعدی
ratio decidendi
مبنای اصلی تصمیم
ratio correlation
همبستگی نسبتی
ratio decidendi
مستنداصلی رای
probability ratio
بهر احتمال
price ratio
نسبت قیمت
poisson's ratio
در چندی پواسون
liquidity ratio
ضریب نقدینگی
magnetogyric ratio
نسبت ژیرومغناطیس
magnification ratio
ضریب تقویت
magnification ratio
ضریب بزرگنمایی
mobility ratio
نسبت تحرک
moduler ratio
نسبت مدول الاستیسیته ارماتور به مدول الاستیسیته بتن
mole ratio
نسبت مولی
operating ratio
نسبت کارکرد موتور یا ناو
operating ratio
نرخ عملیاتی
operating ratio
نسبت عملیاتی
poisson's ratio
ضریب پواسون
liquidity ratio
نسبتهای نقدینگی
ratio detector
اشکارساز نسبت
void ratio
درجه تخلخل
velocity ratio
نسبت سرعت
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
selection ratio
نسبت گزینش
selection ratio
بهر گزینش
sensitivity ratio
نسبت حساسیت
settlement ratio
نسبت نشست
sex ratio
بهر جنسیت
shunt ratio
نسبت شنت
slenderness ratio
ضریب رعنائی
transmission ratio
نسبت تبدیل جعبه دنده
transformation ratio
نسبت تبدیل
strength ratio
نسبت استحکام
stress ratio
نسبت تنش
void ratio
نسبت منفذها
voids ratio
اندیس تهیگاهها
voltage ratio
نسبت ولتاژ
golden ratio
عدد فی
[ریاضی]
ratio estimation
براور نسبتی
ratio of transformer
نسبت مبدل
transformer ratio
نسبت مبدل
ratio print
عکس بزرگ شده یا کوچک شده به مقیاس معین عکس معادل
ratio schedule
مقیاس نسبتی
recycle ratio
نسبت بازگردانی
recycling ratio
نسبت بازگردانی
reduction ratio
نسبت کاهش
reduction ratio
ضریب تقلیل
golden ratio
نسبت طلایی
[ریاضی]
viscosity ratio
نسبت گرانروی
knot ratio
نسبت تعداد گره
[این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
work ratio
نسبت کار به استراحت
weight ratio
نسبت وزن
success ratio
بهر موفقیت
liquidity ratio
نسبت نقدینگی
control ratio
نسبت فرمان
aspect ratio
نسبت دید
deposit ratio
نسبت سپرده
aspect ratio
نسبت تصویر
distribution ratio
نسبت توزیع
concentration ratio
نسبت تمرکز
error ratio
نسبت خطا
aspect ratio
نسبت طول به عرض یا وترمتوسط بال
feedback ratio
نسبت فیدبک
feedback ratio
نسبت پس خوراند
aspect ratio
نسبت صفحه
fineness ratio
نسبت فرافت
cut off ratio
حداقل نرخ قابل قبول
contraction ratio
نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
correlation ratio
بهر همبستگی
correlation ratio
نسبت همبستگی
absorption ratio
نسبت جذب
contact ratio
نسبت تماس
concentration ratio
نرخ تمرکز
cantilever ratio
نصف طول دو سر بال تقسیم بر حداکثر طول پنهان بال داخل بدنه هواپیما
critical ratio
بهر شاخص
current ratio
نسبت جاری
current ratio
وضعیت فعلی
current ratio
نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
bypass ratio
نسبت کنارگذاری
compression ratio
نسبت تراکم
compression ratio
ضریب ترکم
compression ratio
ضریب تراکم
cash ratio
نسبت نقدینگی
impluse ratio
نسبت ضربه
impluse ratio
نسبت ایمپولز
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
abundance ratio
فراوانی
inverse ratio
نسبت معکوس
ionic ratio
نسبت یونی
abundance ratio
نسبت فراوانی
absorption ratio
ضریب درآشامی
absorption ratio
ضریب جذب
likelihood ratio
بهر درست نمایی
impedance ratio
نسبت مقاومت فاهری
impedance ratio
نسبت امپدانس
age ratio
بهر سنی
gear ratio
نسبت چره دنده ها
gear ratio
نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
activity ratio
نسبت فعالیت
glide ratio
نسبت سریدن
glide ratio
نسبت مسافت طی شده به هرپای فرود با هواپیمای بی موتور
gyromagnetic ratio
نسبت ژیرومغناطیسی
hit ratio
نسبت اصابت
image ratio
نسبت تصویر
ratio of capital to labor
نسبت سرمایه به کار
capital output ratio
نسبت سرمایه به تولید
capital labor ratio
نسبت سرمایه به کار
capital output ratio
ضریب سرمایه گذاری
capital job ratio
نسبت سرمایه به شغل
vehicle mass ratio
نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
acid test ratio
ضریب قدرت پرداخت
acid test ratio
تناسب درجه نقدینگی
aggregate cement ratio
نسبت مواد سنگی به سیمان
air space ratio
درجه تهویه خاک
air/fuel ratio
نسبت هوا به سوخت
water cement ratio
نسبت اب و سیمان
wage profit ratio
نسبت دستمزد به سود
voltage ratio of transformer
نسبت ولت مبدل
benefit cost ratio
نسبت فایده به هزینه
california bearing ratio
اندیس مقاومت کالیفرنی نمایه کالیفرنی
california bearing ratio
توان باربری نسبی کالیفرنیا
variable ratio schedule
برنامه نسبتی متغیر
ratio of capital to output
نسبت سرمایه به تولید
file activity ratio
نسبت فعالیت پرونده
fission to yield ratio
بازده اتمی
fission to yield ratio
توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
fixed ratio schedule
برنامه نسبتی ثابت
power to weight ratio
نسبت وزن اتومبیل به نیروی اسب ان
gear transmission ratio
نسبت دنده گیربکس
nozzle expasion ratio
نسبت واگرایی نازل
discomfort relief ratio
بهر راحتی- ناراحتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com