Dictiornary-Farsi | scale of production | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (5 milliseconds)

English	Persian
scale of production	مقیاس تولید


Search result with all words

large scale production method	روش تولیدانبوه
large scale production method	روش تولیدبه مقیاس وسیع
Other Matches

production	حاصل دادن
production	تولید کردن
production	ایجاد
production	فراورده محصول
production	عمل اوری ساخت
production	تولید
production	فراوری
production	ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production	ارائه
production	ساخت مواد برای فروش
production	تولید دستهای
production	تولید حجم بزرگ محصولات
production	سرعت ساخت محصول
production	کنترل ساخت یک محصول
production	الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
production	ارائه ساخت
production	محصول عمل
production	تولید محصول
production	اقامه
over production	عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
production	استخراج
over production	محصول زیادی
production	فرآورده کارگاه
production efficiency	کارائی در تولید
production of oil	استخراج نفت
production overheads	هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
production part	بخش تولید
production period	دوره تولید
production planning	برنامه ریزی تولید
pair production	تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
elasticity of production	کشش تولید
census of production	امار سرشماری
census of production	امار تخمینی تولیدات در یک کشور در مدت معین
production missile	موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
production method	روش تولید
production cost	هزینه تولید
production efficiency	کارائی تولید
production cost	ارزش ساخت
flow of production	گردش تولید
period of production	دوره تولید
pilot production	تولید نمونه
power of production	نیروی تولید
production index	شاخص تولید
production account	حساب تولید
cost of production	هزینه تولید
production management	مدیریت تولید
census of production	امارگیری در خصوص تولید
production control	کنترل تولید
production process	جریان تولید
production technique	روش فنی تولید
production technique	فن تولید
production run	اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
batch production	تولید زیاد یک نوع کالا
batch production	تولیدانبوه
production rule	تولید
production rule	قاعده
production routine	روال تولید
production programme	برنامه تولید
production program	برنامه تولید
production process	روند ساخت
branches of production	شاخههای تولید
an artistic production	عمل یا کار صنعتی
production process	فرایند تولید
bulk production	تقسیم سوخت درفروف کوچک
bulk production	تخلیه سوخت از تانکر به مخزن
branches of production	رشتههای تولید
production coefficient	ضریب تولید
production capacity	فرفیت تولید
energy production	تولید انرژی
agents of production	عوامل تولید
factors of production	عوامل تولید
production factors	عوامل تولید
aliterary production	فراورده یا محصول ادبی تالیف
aliterary production	تصنیف
production engineer	مهندس تولید
ingot production	تولید شمش
production base	مبنای تولید یا تولیدات ملی
full production	تولید در حداکثرفرفیت
volume of production	حجم تولید
full production	تولید کامل
forces of production	نیروهای تولید
track production	شروع تعقیب هدف
track production	فهور هدف
food production	تولید غذا
flow of production	جریان تولید
surplus production	فزونی تولید
electricity production	تولیدالکتریسیته
production adviser	مشاوره محصولات
production cycle	زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
mass production	بس فراوری
mass production	تولید بمقدارزیاد
production platform	سکویتولیدات
production of sound	تولیدات صدا
mass production	تولید ماشینی
mass production	تولید انبوه
means of production	ابزار تولید
production desk	میزمحصولات
production line	خط تولید
mode of production	وجه تولید
mode of production	شیوه تولید
production frontier	مرز تولید
mode of production	طرز تولید
production function	تابع تولید
energy production	تولید نیرو
production gap	شکاف تولید
roundabout production	تولید با کارائی بیشتر
relations of production	رابطه تولید
production time	زمان ساخت
mechanical production	تولید ماشینی
production time	زمان تولید
production lines	خط تولید
production facility	سهولت تولید
surplus production	مازاد تولید
surplus production	تولید اضافی
series production	سری سازی
means of production	وسایل تولید
factory production	تولید کارخانهای
factor of production	عامل تولید
mass-production	تولید انبوه
homogeneous production function	تابع تولید همگن
labor intensive production	تولید کاربر
multi stage production	تولید چند مرحلهای
net primary production	تولید خالص نخستین
non specific factors of production	عوامل غیر اختصاصی تولید
mass production of goods	تولید انبوه کالا
mass production of goods	تولید توده وار کالا
nuclear power production	تولید انرژی هستهای
mobility of factors of production	تحرک عوامل تولید
fixed production coefficients	ضرایب تولید ثابت
index of industrial production	شاخص تولید صنعتی
piece production cost	ارزش تولید قطعه
He works in the production section .	درقسمت تولید کار می کند
To step up ( increase ) production.	سطح تولید رابالابردن
production video switcher	دکمهنمایشگرمحصولات
production of electricity by the generator	الکتریسیتهتولیدشدهبوسیلهژنراتور
production control room	اتاقکنترلمحصولات
additional production personnel	عوامل دیگر تولد
steps in the production of electricity	مراحلتولیدالکتریسیته
production possibility curve	منحنی امکانات تولید
pig iron production	تولید اهن خام
aggregate production function	تابع تولید کل
production resource planning	برنامه ریزی منابع تولید
production planning and control	برنامه ریزی و کنترل تولید
production indifference curve	منحنی بی تفاوتی تولید
pilot line production	تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
production possibility bondary	مرز امکانات تولید
production possibility frontier	مرز امکانات تولید
production of electricity from nuclear energy	تولیدالکتریسیتهازانرژیهستهای
production of electricity from solar energy	دستیابیبهالکتریسیتهبوسیلهانرژیخورشیدی
cobb doglas production function	ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
production/export riser system	تولیدات
linear homogenous production function	تابع تولید خطی همگن
production/export riser system	صادراتدستگاهپایه
m f scale	مقیاس نرینگی- مادینگی
to scale up or down	مقیاس چیزیرابزرگتر یاکوچکتر کردن
k scale	مقیاس ک
scale	فلس پشم [این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
z scale	نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
z scale	مقیاس " زی "
scale	ن
scale down	کاهش تدریجی
scale down	کاهش
scale down	به نسبت ثابت
scale down	کاهش مقیاس
x scale	مقیاس طولی عکس
scale up	افزایش
scale up	افزایش به نسبت ثابت
scale up	افزایش مقیاس
scale value	ارزش مقیاسی
t scale	مقیاس T
to scale down	پایین اوردن ومطابق مقیاس قراردادن
y scale	در عکس هوایی مایل مقیاسی خطی است که موازی با خط محوراصلی عرضها کشیده میشود
two scale	دو مقیاسی
two scale	دودویی
x scale	در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
scale	دسته بندی
scale	کار کردن با حجم کوچک یا بزرگ داده
scale	قطعه
scale	حرکت تعادلی ژیمناستیک کندن فلسهای ماهی
scale	درجه بندی
scale	مقیاس نقشه
scale	قپان
scale	ترازو
scale	جدول
scale	مقیاس کردن
scale	نرخ دو مقدار
scale	مشابه 8865
f scale	مقیاس اف
scale	کمتریا افزایش نسبت
scale	ستون درجه رسوب جدار داخلی دیگ بخارناو
scale	شاخص
scale	میزان مقیاس درجه
scale	درجه
scale	مقیاس
scale	طبله
scale	خطکش
scale	مقیاس گذاشتن
scale	طبلک درجه
scale of project	وسعت طرح
scale factor	پیمایش