English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (7 milliseconds)
English Persian
scratch hardness tester ازمایشگر سختی خراش
Other Matches
hardness tester ازمایش کننده یا تستر سختی
vicker's diamond hardness tester دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
scratch hardness درجه سختی خراش
You scratch my back and Ill scratch yours. <proverb> خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
You scratch my back and Ill scratch yours. <proverb> تو پشت مرا مى خارانى من نیز پشت تو را .
you scratch my back and I'll scratch yours <idiom> بهم کمک کردن
you scratch my back and I'll scratch yours <idiom> بهم نان قرض دادن [اصطلاح]
tester ممتحن ازمونگر
tester ازمایش کننده
tester ازماینده
tester دستگاه ازمایش
spring tester دستگاه ازمایش فنری
armature tester ارمیچرازما
cell tester ولت سنج باتری
cell tester ازمایشگر باطری
cell tester تسترباطری
potential tester فازمتر
insulation tester دستگاه ازمایش عایق بندی
line tester ازمایش کننده خط
magnet tester دستگاه ازمایش اهنربا
nozzle tester دستگاه ازمایش نازل
tube tester لامپ سنج
tube tester دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
continuity tester آزماندهیاتصال
tester screwdriver پیچگوشتیآزمایشکننده
drop point tester دستگاه اندازه گیری نقطه قطران
flash point tester ازمایش کننده نقطه اشتعال
grid current tester ازمایش کننده جریان شبکه
abel closed tester دستگاه ابل
high-voltage tester تسترفشارالکتریکیبالا
integrate circuit tester دستگاه ازمایش ای سی تستر ای سی
hardness شکنندگی
hardness سختی
hardness شدت
hardness اشکال سفتی
hardness دشواری
carbonet hardness درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
water hardness درجه سختی آب
permanent hardness سختی دائمی
thrust hardness درجه سختی فشاری
rebound hardness سختی جهشی
red hardness سختی گرم سرخ
temporary hardness سختی موقت
scleroscope hardness دستگاه سختی سنج
strain hardness سختی کشی
strain hardness سختی درجه
water hardness [میزان املاح موجود در آب]
impact hardness سختی برخورد
file hardness زبری سوهان
abrasion hardness درجه سایش پذیری
hardness of water سختی اب
abrasive hardness درجه سایش پذیری
hardness test ازمایش سختی
brinell hardness سنجش سختی نسبی اجسام جامد یا صلب توسط اندازه گیری میزان فرورفتگی ناشی از فشردن گلوله 01 میلیتری سخت روی سطح فلز موردازمایش
brinell hardness number ضریب سختی برینل
brinell hardness test طریقه اندازه گیری سختی برینل
drop hardness test ازمایش سختی سقوطی
vickers hardness test ازمایش سختی ویکرز
rebound hardness test ازمایش سختی جهشی
permanent hardness of water سختی دایم اب
hardness testing machine دستگاه ازمایش سختی
rockwell hardness test ازمایش سختی راک ول
scratch علامت روی سطح دیسک
scratch فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
to scratch off پاک کردن
to scratch along پلکیدن
to scratch off تراشیدن
scratch حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
to scratch up بسختی اندوختن
scratch خراشیدن
scratch خاراندن
scratch خط زدن قلم زدن
scratch خراش
scratch تراش چرکنویس
scratch حذف بازیگر انجام خطا خطا
from scratch <idiom> از ابتدا
scratch کناره گیری
scratch حذف کردن
scratch سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
to scratch about جستجو کردن
to scratch about تقلا کردن
scratch پاک کردن
scratch خط زدن
scratch چرکنویس
brinell ball hardness test ازمایش فشار گلوله برینل
To scratch each others back . بهم نان قرض دادن
scratch line خط شروع مسابقه
scratch the surface <idiom> تازه شروع به کار کردن
scratch filter صافی پیکاپ
scratch file فایل چرکنویس
scratch file فایل موقتی
scratch file ناحیه کاری که برای کار جاری استفاده میشود
scratch file نوار مغناطیسی برای فایل نامناسب
scratch pads یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
scratch one's back <idiom> کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
scratch line خط اغاز
scratch pad یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
scratch where it itches هر جایی را که میخاردبخارانید
scratch tape نوار چرکنویس
scratch spin چرخش روی قسمت جلویی تیغه اسکیت
scratch sheet برگه نامنویسی اسبها
scratch paper کاغذ مسوده کاغذ سیاهه
scratch paper کاغذ یادداشت
scratch line خط فول
To start from scratch . از هیچ شروع کردن
To start from scratch. از اول شروع کردن ( از اول بسم الله )
up to par/scratch/snuff/the mark <idiom> متناسب با استاندارد طبیعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com