Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
screen memory
خاطره پوشان
Other Matches
screen
صفحه
screen
الک پرده چتر
screen
جدار
screen
تیغه
screen
اشغالگیر
screen
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen
پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screen
پرده پوشش
screen
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen
روی پرده افکندن
screen
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screen
نقاب
screen
پاسیوری کردن
to screen
[from]
[با پرده]
محافظت کردن
[از]
screen
محافظ
screen
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screen
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screen
جدا کردن
screen
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screen
سد کردن
screen
escort :syn
screen
تور سیمی نصب کردن
screen
الک کردن غربال کردن
screen
تور سیمی پنجره توری دار
on screen
که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
screen
انتخاب کردن
one way screen
اینه یکسویه
screen
صفحه تصویر
on-screen
که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
screen
پرده
screen
صفحه تلویزیون
screen
دیوار تخته حفاظ
screen
غربال
screen
پرده سینما
full screen
تمام صفحه
focusing screen
شیشه مات
magnetic screen
سپر مغناطیسی
magnetic screen
حفاظ مغناطیسی
fluorescent screen
صفحه فلورسنت
choir-screen
[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
altar-screen
[پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
TFT screen
روش ایجاد صفحه نمایش LCD با کیفیت بالا در کامپیوترهای Laptop
chancel-screen
[پرده ای که محراب را از کلیسا جدا می کند.]
TFT screen
SCREEN TRANSISTOR FILM THIN
silver screen
پرده سینما
smoke screen
پرده دود
smoke screen
موجب تاریکی وابهام
smoke screen
پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
viewing screen
صفحه تصویر
splash screen
صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
splinter screen
پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
start up screen
صفحه اغازگر
startup screen
متن یا گرافیک نمایش داده شده در حین اجرای برنامه کاربردی یا کتاب چند رسانهای
tilting screen
صفحه نوسان کننده
genetic screen
بررسی ژنتیکی
[پزشکی]
[زیست شناسی]
vieming screen
صفحه تلویزیون
monitor screen
صفحهنمایشگر
projection screen
صفحهنورافکن
screen case
صفحهنمایش
screen print
چاپتصویر
screen window
پوششپنجره
light screen
پرده نور
light screen
صفحه نور
flat-screen
تخت
small screen
صفحهتلویزیون
wind screen
شیشه جلوی اتومبیل
graphics screen
صفحه گرافیکی
genetic screen
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
to screen a scene
در روی پرده نشان دادن
road screen
پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
luminescent screen
صفحه تصویر روشن
fluorescent screen
صفحه فلوئورسان
flashback screen
توری مانع شعله
touch screen
صفحه نمایش لمسی
fire screen
پنجره بخاری
acoustic screen
تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
On the movie screen.
روی پرده سینما
panel screen
صفحه
split-screen
صفحه شکسته
split-screen
صفحه شکافته
split-screen
صفحه تقسیم بندی شده
split-screen
صفحه نمایش تقسیم شده
split-screen
صفحه نمایش دوبخشی
split screen
صفحه نمایش دوبخشی
moving screen
گشتی ممانعتی
radar screen
indicator position plain :syn display radar
screen capture
جذب صفحه نمایش
screen coordinator
هماهنگ کنند پوشش دریایی
split-screen
نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
split screen
صفحه نمایش تقسیم شده
split screen
صفحه تقسیم بندی شده
picture screen
صفحه تصویر
on screen formating
قالب بندی مرئی
off screen image
تصویری که در ابتدا در حافظه رسم میشود و پس به حافظه صفحه نمایش منتقل میشود تا باعث عمل نمایش سریع شود
off screen formatting
قالب بندی نامریی
off screen buffer
فضای RAM برای نگهداری تصویر پیش از نمایش آن روی صفحه
radar screen
صفحه تصویر رادار
moving screen
پوشش ممانعتی
split screen
نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
split screen
صفحه شکسته
split screen
صفحه شکافته
screen dump
روبرداری صفحه
aluminized screen
صفحه تصویر الومینیمی
screen position
مکان صفحه
band screen
صافی مخازن
bar screen
سرند
bar screen
غربال
bar screen
ریچه مشبک
bar screen
دریچه مشبک
screen size
اندازه صفحه
screen update
بروز دراوردن صفحه
brass screen
توری برنجی
side screen
چادر افتاب گیر
silver screen
سینما
screen pipe
لوله مشبک که در قسمت ابزای چاه نصب میشود
screen pass
پاس کوتاه به جلو پشت سددفاعی
screen font
فونت یا قلم صفحه نمایش
screen generator
مولد صفحه
metallized screen
صفحه تصویر الومینیمی
screen dump
رونوشت صفحه نمایش
screen generator
مولد صفحه نمایش
antisubmarine screen
پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
screen grid
شبکه پردهای
screen grid
توری غربال
screen factor
ضریب شبکه
luminescent screen tube
لامپ تصویر روشن
youch sensitive screen
صفحه حساس به تماس
screen saver utility
برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
screen grid voltage
ولتاژ شبکه پردهای
half tone screen
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
wind screen wiper
برف پاک کن
full screen terminal
پایانه تمام صفحه
full screen editing
ویرایش تمام صفحه
anti dazzle screen
شیشه ضد نور
dark trace screen
صفحه تصویر تاریک
anti dazzle screen
شیشه نورگیر
ansi screen control
کنترل صفحه نمایش ANSI
mirror backed screen
صفحه تصویر الومینیمی
metal backed screen
صفحه تصویر الومینیمی
to screen one's eyes from the sun
از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
eighty column screen
صفحه تصویری که میتواند هشت حرف را به صورت افق نمایش دهد
bit mapped screen
RA قرار گیرد
bit mapped screen
pixel یک صفحه نمایش که در ان هر سلول تصویری میتوانددر ارتباط با مکانی از حافظه
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
air operated pendulum type screen wiper
بادامک پاندولی بادی
memory
یادگار یاد بود
memory
یاد
to the memory of
به یادبود
immediate memory
حافظه فوری
memory
خاطره
memory
حافظه
in memory of
<idiom>
به صورت رایگان
memory
حافظه دستگاه کامپیوتر
memory
فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
scratchpad memory
حافظه چرکنویسی
scratchpad memory
حافظه چرکنویس
addressed memory
حافظه تصادفی
[علوم کامپیوتر]
addressed memory
حافظه خواندن،نوشتن
[علوم کامپیوتر]
rotating memory
حافظه چرخشی
photodigital memory
خواندن چند بار
programmable memory
حافظه برنامه پذیر
racial memory
حافظه نژادی
regenerative memory
حافظه احیاء کننده
read mostly memory
حافظه بیشتر خواندنی
read only memory
حافظه فقط خواندنی
real memory
حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
real memory
حافظه حقیقی
real memory
حافظه واقعی
recent memory
حافظه نزدیک
refresh memory
واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
regenerative memory
عملیات خواندن که به طور خودکار داده را تولید میکند و در حافظه می نویسد
regenerative memory
رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
regenerative memory
حافظه باز زا
remote memory
حافظه دور
photodigital memory
سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
within living memory
به یاد دارند
subtract from memory
دکمهکمکنندهازحافظه
I can recite from memory.
می توانم از حفظ بخوانم
To revive a memory.
خاطره ای رازنده کردن
to stamp on the memory
در ذهن منقوش ساختن
to stamp on the memory
ذهنی کردن
to escape one's memory
از خاطر رفتن
to commit to memory
ازبرکردن
to fail
[memory]
وا ماندن
[حافظه یا خاطره]
upper memory
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
memory recall
دوبارهخوانیحافظه
add in memory
اضافه کردن به حافظه
memory button
دکمهحافظ
within living memory
تا انجا که مردمان زنده
memory cancel
پاککردنحافظه
memory key
کلیدحافظه
volatile memory
حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
volatile memory
حافظه فرار
virtual memory
حافظه مجازی
to fail
[memory]
درماندن
[حافظه یا خاطره]
shadow memory
حافظه ثانوی موقت
shadow memory
محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow memory
جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
semiconductor memory
حافظه نیمه رسانا
semiconductor memory
حافظه نیمه هادی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com