Dictiornary-Farsi | season cracking | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 57 (5 milliseconds)

English	Persian
season cracking	ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود


Other Matches

cracking	شکستن هیدروکربورهای متشکله نفت خام و تبدیل ان به هیدروکربورهای سبکتر
cracking	شکافتگی
cracking	شکستن
cracking	تجزیه
cracking	وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
cracking	کراکینگ
cracking	ترک خوردگی
get cracking <idiom>	عجله کردن
to get cracking	شروع کردن [به کاری] [اصطلاح روزمره]
cat cracking	کراکینگ با کاتالیزور
cold cracking	ترک خوردگی فلز سرد
advance cracking	ترکهای عمیق
map cracking	ترکهای نقش وار
resistance to cracking	مقاوم در برابر شکستگی
To set to work. To get cracking.	دست بکار شدن
in season	بموقع
in season and out of season	در همه وقت
when in season	غذای فصل
off season	وابسته به این دوران
off season	در دوران کم کاری
off season	ارزان تر از معمول
off season	در دوران کسادی
off season	خارج از فصل
the a season	موسم اینده
the a season	فعل اینده
in season	بهنگام
out of season	نابهنگام
season	فصل ازادشکار یا ماهیگیری
season	فصل مسابقه ها
season	خودادن
season	ادویه زدن معتدل کردن
season	دوران چاشنی زدن
season	هنگام
season	فرصت
season	خشک کردن
out of season	بیموقع
season	فصل
for a season	تا یک مدتی
the rainy season	موسم
neap season	فصل کمترین جزر و مد
close season	فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
everything is good in its season <proverb>	گویند که هرچیز به هنگام خوش است
to be in season [in heat]	حشری بودن [جانورشناسی]
to be in season [in heat]	آماده جفتگیری بودن [جانورشناسی]
low season	فصلجذبتوریست
high season	فصلتوریست
the rainy season	بارندگی
season ticket	بلیط فصلی
closed season	فصل منع ماهیگیری یا شکار
season tickets	بلیط فصلی
open season	فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
night season	شب هنگام
night season	هنگام شب
festive season	جشنکریسمس
growing season	فصلرشدونمو
Every thing is good in its season. <proverb>	که هر چیزى به جاى خویش نیکوست.