Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 183 (11 milliseconds)
English	Persian
secure encryption payment protocol	سیستمی که یک اتصال امن بین جستجوگرکاربر ووب سایت فروشنده ایجاد میکند تا کاربران بتوانند قیمت کالاها را روی اینترنت بپردازند
Other Matches
secure hypertext transfer protocol	گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
encryption	پنهانی کردن
encryption	استاندارد برای سیستم رمز گذاری داده بلاک
encryption	مشابه 3631
encryption	رمزدار کردن پنهان کردن
encryption	سری کردن
link encryption	خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
encryption algorithm	الگوریتم پنهانی کردن
software encryption	پنهان کردن نرم افزاری
data encryption	حفافت داده
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms]	چیزی را قسطی خریدن
protocol	خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
protocol	پیش نویس معاهده
protocol	پیش نویس سند
protocol	استانداردهای بتادل داده بین هر سیستم کامپیوتری با تایید استاندارد
protocol	سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها
protocol	صورت جلسه کنفرانس
protocol	پروتکل
protocol	صورت جلسه ازمایش
protocol	مقاوله نامه نوشتن
protocol	تشریفات
protocol	مقاوله نامه موافقت مقدماتی
protocol	اداب ورسوم
protocol	قرارداد
protocol	ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
protocol	پیوند نامه
final protocol	مقاوله نامه یا موافقتنامه نهایی
Protocol must be observed.	تشریفات باید رعایت شود
communications protocol	پروتکل ارتباطات
communications protocol	پروتکل مخابراتی
additional protocol	مقاوله نامه اضافی یا تکلمه
communication protocol	پروتکل ارتباطی
chief of protocol	رئیس تشریفات
the rules of protocol	قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
protocol of signature	protocol
to secure	تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
it is secure	محکم است
it is secure	عیب نمیکند
secure	بی خطر خاطر جمع مطمئن
secure	تامین شده
secure	مطمئن تامین کردن
secure	تصرف کردن گرفتن هدف
secure	تامین کردن هدف
secure	محفوظ
secure	به دست اوردن امن
secure	محکم نگهداشتن
secure	امن
secure	به دست اوردن
secure	حفظ کردن
secure	محکم
secure	بی خطر
secure	مطمئن استوار
secure	محفوظ داشتن
secure	ایمن
secure	تامین کردن
secure	درامان تامین
character oriented protocol	پروتکل با گرایش کاراکتری پروتکل کاراکترگرا
Apple filing protocol	روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
Microcom Networking Protocol	سیستم تشخیص و تصحیح خطا سافت Microcom Inc که در مودم ها و نرم افزار ارتباطی به کار می رود
file transfer protocol	پروتکل انتقال فایل
i have a secure grasp of it	محکم
to feel secure	مطمئن بودن
to feel secure	مطمئن شدن
secure system	سیستمی که بدون اجازه قابل دستیابی نیست
secure of victory	مطمئن به پیروزی
secure arguments	دلائل متین یامحمکم
i have a secure grasp of it	محکم دارمش
i have a secure grasp of it	انرا گرفته ام
secure kernel	هسته امن
Chief of protocol. Master of ceremonies.	رئیس تشریفات
simple network management protocol	سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
to secure a debtby a mortagage	با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
secure electronic transactions	استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
In a secure ( safe ) place.	درمحل محکم وامنی
secure sockets layer	پروتکل ارسالی رمزگذاری شده طراحی شده توسط Netscape که ارتباط امن بین جستجوگر و وب سرور روی اینترنت برقرار میکند
secure transaction technology	سیستم ساخت ماکروسافت برای ایجار اتصال ایمن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت کالاها روی اینترنت میدهد
re payment	بازپرداخت
payment	کارسازی
payment	پرداخت
payment	تادیه پول
in payment of	درازای
in payment of	بعوض
in payment of	بجای
on payment	در مقابل وجه
payment	وجه
payment	قسط
non payment	عدم پرداخت
on payment	دربرابر پول
on payment	باپول
non-payment	عدم پرداخت
by payment	از طریق پرداخت
payment	تادیه
against payment	درمقابل وجه
against payment	در برابر پول
down payment	پیش پرداخت
down payment	پیش قسط
against payment	با پول
payment in kind	پرداخت جنسی
punctual payment	پرداخت در سر وعده
payment terms	شرایط پرداخت
payment stopped	توقف پرداخت
payment stopped	دستور عدم پرداخت
payment in full	پرداخت کامل
payment on account	قسط
payment in kind	پرداخت غیرنقدی
payment of an debt	وفاء دین
payment of a debt	اداء دین
payment on account	آنچه علی الحساب پرداخت میشود
to suspend payment	پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
payment under a guarantee	پرداخت تحت ضمانتنامه
upfront payment	پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
to stop payment	درمانده یا ورشکست شدن
stop payment	دستور عدم پرداخت چک به بانک
suspension of payment	توقف
terms of payment	شرایط پرداخت
prompt payment	پرداخت فوری
progress payment	پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
pre payment	پیش پرداخت
transfer payment	پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
payment under reserve	پرداخت تحت تضمین
payment in full	پرداخت تمام
casual payment	مساعده
final payment	پراخت نهائی
payment by installments	پرداخت قسطی
installment payment	پرداخت قسطی
in part payment	علی الحساب
final payment	پرداخت نهایی
documents against payment	اسناد در مقابل پرداخت
document against payment	تحویل اسناد در ازای پرداخت
demand for payment	تقاضای پرداخت
as a partial payment	علی الحساب
average payment	پرداخت متوسط
deferred payment	پرداخت بصورت یوزانس
deferred payment	پرداخت مدت دار
deferred payment	پرداخت معوق
date of payment	موعد پرداخت
clean payment	پرداخت بی قید و شرط
casual payment	پیش پرداخت
annual payment	قسط سالیانه
annual payment	پرداخت سالیانه
minimum down payment	حداقل میزان پیش پرداخت
part payment	بیعانه قسط
payment against a draft	پیش پرداخت در مقابل برات
payment against documents	پرداخت در برابر اسناد
payment by instalments	پرداخت به اقساط
payment in advance	پیش پرداخت کردن
payment in advance	پیش پرداخت
advance payment	پیش پرداخت
deferred payment	پرداخت اتی
on account payment	پیش پرداخت
part payment	پرداخت اقساطی
monthly payment	پرداخت ماهانه
notice of non payment	گواهی عدم پرداخت
arrangement for payment by instalment	تقسیط
30% down payment against bank guaranty	۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
arrangement for payment by instalment	قسط بندی
balance of international payment	موازنه پرداختهای بین المللی
The means of payment will appear unchanged.	شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
annual payment factor	ضریب بازپرداخت سالیانه
Payment on delivery of goods.	پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
To demand prompt payment.	تقاضای پرداخت فوری کردن
lump sum payment	پرداخت نقدی
late payment damages	خسارت تاخیر تادیه
regular payment of salaries	پرداخت حقوق بطورمرتب
lump sum payment	پرداخت یکجا
mail order of payment	دستور پرداخت کتبی
discontinue the payment of the cost of	ترک انفاق
preferential claims payment	طلب ممتازه
delayed payment penalty	خسارت تاخیرتادیه
payment in due cource	پرداخت به موقع
delayed payment penalty	زیان دیر کرد
deferred payment credit	اعتبار برای پرداختهای معوق
payment on open account	پرداخت در حساب جاری
option of delayed payment of the price	خیار تاخیر ثمن
fee [payment to professional people]	حق الزحمه
To pay money. To make a payment.	بی پرده صحبت کردن
to make a part [ial] payment	یک قسط را پرداختن
part [ial] payment of a fine	پرداخت قسمتی از جریمه
payment on account [American English]	قسط
payment by installments [American English]	قسط
To pay money. To make a payment.	پول پرداختن
fee [payment to professional people]	اجرت

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com