Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (9 milliseconds)
English
Persian
security risk
ریسکبرخلافامنیتیککشوریاارگان
Other Matches
risk
احتمال زیان یاخطر
risk
به مخاطره انداختن
risk
احتمال زیان
risk
غرر
risk
دل به دریا زدن
to something against risk
چیزی را از خطر حفظ نمودن
on risk
در معرض خطر
risk
پذیرفتن خطر
risk
احتمال خطر ریسک کردن
risk
خطر
risk
مخاطره
risk
ریسک
risk
احتمال زیان و ضرر
risk
گشاد بازی بخطر انداختن
risk
خطر احتمالی
risk
مخاطره ریسک خطر
risk
خطر امکان خطر
risk
به خطر انداختن
risk
خطر کردن
degree of risk
شدت خطر شدت قبول خطر
emergency risk
ریسک اضطراری
emergency risk
خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
collision risk
خطر تصادم
risk lover
طرفدار خطر
degree of risk
میزان خطر
to incur a risk
ریسکی را قبول کردن
at the owner's risk
با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
at the owner's risk
باشد
at the owner's risk
بعهده مالک
carrier's risk
ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
carrier's risk
خطرات به عهده حمل کننده
risk money
کسر صندوق
flood risk
خطر سیل
to incur a risk
ریسک کردن
run a risk
<idiom>
ریسک خطرناک ،نا امن خیلی خطرناک
caculated risk
<idiom>
شانس زیاد برای موفقیت
risk taker
خطر طلب
risk lover
طرفدار ریسک
risk avoider
اجتناب کننده از ریسک
risk avoider
اجتناب کننده از خطر
risk actually incurred
خطر محقق شده
split risk
تفکیک خطر
prohibited risk
خطر بیمه نشدنی
producer's risk
ریسک تولید کننده
to run risk
دل بدریا زدن خودرابمخاطره انداختن
to run risk
پیه زیان یااسیبی رابخودمالیدن
owner's risk
خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا
owner's risk
ریسک صاحب کالا
market risk
خطر بازار
war risk
خطر جنگ
This is a calculated risk.
این یک ریسک حساب شده است
To take a chance . To risk it.
دل رابه دریا زدن
risk taking
خطرجویی
at owner's risk
یا حمل جنس باهمین شرط
at owner's risk
معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
all risk insurance
بیمه تمام حوادث
war risk insurance
بیمه خطر مرگ
all risk insurance policy
بیمه نامه تمام خطر
security
ضامن
security
تامین اقدامات تامینی نیروی تامینی
security
حفافت
in security for
یعنوان وثیقه درمقابل
i will be security for him
من ضامن او میشوم
security
گرو سهام قرضه دولتی
value as security
ارزش تضمین
security
ایمنی
security
امان
security
امنیت
security
اسایش خاطر
security
اطمینان
security
تامین مصونیت
security
وثیقه
security
گرو تضمین
security
تامین
security
محافظت شده یا رمزدار
security
کپی از دیسک یا نوار یا فایل که در محل ایمن قرار دارد در صورتی که کپی موجود خراب شود یا گم شود
security
مشخصات کاربران مجاز
security
خدمتکاران گروه امنیتی
security
مصونیت تضمین
security
وجه الضمان
security
اداره امنیت
security
پیش از دستیابی
security measures
اقدامات تامینیه
security for cost
تامین هزینه دادرسی
security camera
دوربین امنیتی
security files
فایلهای حفافتی
security camera
دوربین نظارت
security camera
دوربین مدار بسته
security countermeasures
اقدامات حفافتی پیش بینیهای حفافتی
security countermeasures
پیشگیریهای حفافتی
software security
امنیت نرم افزاری
signal security
حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
security monitoring
نظارت یا مراقبت تامینی یاحفافتی
security force
نیروی تامینی
security program
برنامه حفافتی
security for costs
تامین هزینه دعوی
security specialist
فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
security market
بازار اوراق بهادار
signal security
تامین مخابراتی
security glass
شیشه نشکن
security glass
شیشه ایمنی
transmission security
تامین ارسال پیام
system security
حفافت سیستم
security check
چکامنیتی
security trigger
دستهامنیت
security service
اداره امنیت
for security reasons
به خاطر دلایل امنیتی
security reasons
دلایل امنیتی
security force
اداره امنیت
to give security
ضامن دادن
security incident
حادثه امنیتی
to give security
وثیقه دادن
security force
خدمتکاران گروه امنیتی
security blanket
<idiom>
استفاده از چیزی برای راحتی
transmission security
تامین ارسال
security service
خدمتکاران گروه امنیتی
transmission security
تامین مخابره
security countermeasures
اقدامات تامینی
computer security
امنیت کامپیوتر
chemical security
حفافت برعلیه مواد شیمیایی
give security for
تامین دادن ضامن دادن
internal security
تامین داخلی
internal security
امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
internal security
امنیت داخلی
local security
تامین محلی
national security
امنیت ملی
chemical security
تامین شیمیایی
give security for
تامین کردن
physical security
تامین تاسیسات
physical security
حفافت تاسیسات
close in security
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
collective security
تامین دسته جمعی
data security
امنیت داده ها
electronic security
تامین الکترونیکی
electronic security
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
elevation of security
زیاد کردن تامین
communication security
برقراری تامین مخابراتی
elevation of security
بالا بردن حاشیه امنیت
emanitions security
تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
communication security
تامین مخابراتی
collective security
تامین اجتماعی
emotional security
ایمنی هیجانی
environmental security
تامین محیطی و فیزیکی منطقه
external security
امنیت خارجی
physical security
امنیت فیزیکی
pledge of security
امان
cash security
وجه الضمان نقدی
security clearance
تایید صلاحیت کردن
security clearance
تاییدصلاحیت
security clearance
برگ عدم سوء پیشینه
security clearance
داشتن صلاحیت خدمتی
security cognizance
هشیاری امنیتی
security cognizance
شناخت ازنظر صلاحیت
security controls
کنترلهای حفافتی
security council
شورای امنیت سازمان ملل متحد
security council
شورای امنیت
security council
شورای حفافتی یکان
security council
یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل که 11 عضودارد و وفیفه عمده ان حفظ صلح و امنیت جهانی است
security classification
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
security assistance
کمکهای امنیتی
redeem a security
وثیقهای را فک کردن
job security
امنیت شغلی
cash security
وثیقه نقدی
area security
تامین منطقه عملیات
area security
تامین منطقه
social security
بیمه وبازنشستگی همگانی تامین اجتماعی
social security
تامین اجتماعی
maximum security prison
زندان فوق امنیتی
to be covered by social security
بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
to have social security coverage
بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
communication security account
میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
communication security custodian
مسئول وسایل تامین مخابراتی
communication security custodian
مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
communication security monitoring
کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
reserved for security purposes
تامینی
security against faults in tille
ضمان درک
social security wealth
ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
social security tax
مالیات سیستم تامین اجتماعی
social security system
نظام تامین اجتماعی
social security program
برنامه تامین اجتماعی
social security organization
سازمان تامین اجتماعی
social security contributions
پرداختی بابت تامین اجتماعی
social security benefits
منافع تامین اجتماعی
social security act
قانون تامین اجتماعی
rear area security
تامین منطقه عقب
pacific security pact
پیمان امنیت پاسفیک
pacific security pact
Anzus
An important security authourity .
یک مقام مهم امنیتی
social security payroll tax
مالیات مزد و حقوق برای تامین اجتماعی
Department of Homeland Security
[DHS]
وزارتخانه امنیت کشور
to be insured under the social security scheme
[system]
بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
Due to the review security procedures were modified .
به علت بررسی روش های امنیتی اصلاح شدند.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com