Dictiornary-Farsi | self-contained breathing apparatus | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 87 (1 milliseconds)

English	Persian
self-contained breathing apparatus	اسبابتنفسی


Other Matches

contained	در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained	جلو رقیب را گرفتن
contained	قرار دادن چیزی در درون
is contained in	شاملمیشود
contained	شامل بودن خودداری کردن
self contained	برون بی نیاز
self contained	جامع
self contained	با حوصله محتاط
self contained	تودار
self contained	خوددار
contained	احاطه دشمن
contained	بازداشتن
self-contained	با حوصله
contained	دارا بودن دربرداشتن
contained	محتوی بودن
self-contained	کامل
self-contained	تودار
breathing in	عملدم
breathing out	عملبازدم
breathing	جریان هوا و گازهای خروجی از موتور
breathing	تنفس
breathing	دم زنی
rough breathing	نام این نشان
puerile breathing	تنفس خرخری کودکان
pressure breathing	تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
buddy breathing	شرکت 2 نفر در یک کپسول هوا در زیر اب
breathing vibration	ارتعاش تنفسی
rough breathing	که دردستوریونانی تلفظ شدن حرف اول را می رساند
breathing-hole	روزنه
skip breathing	حبس نفس برای طولانی کردن مدت غواصی
smooth breathing	نام این نشان
the breathing operation	کاردم زدن عمل تنفس
smooth breathing	که دردستوریونانی عدم تلفظ حرف اول رامیرساند
heavy breathing	دم زنی سخت
breathing hole	روزنه
breathing gear	وسیله تنفسی
air breathing	هوای تنفسی
breathing space	ایست
breathing space	مکث
air breathing	هوا دم
breathing gear	ماسک تنفسی
breathing gap	فرصت سر خاراندن
apparatus	ماشین
apparatus	الت دستگاه
apparatus	شعبه حزب
apparatus	اپارات
apparatus	شعبه
apparatus	شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
apparatus	اسباب و وسایل ژیمناستیک
apparatus	دستگاه
apparatus	اسباب
apparatus	لوازم
apparatus	جهاز
Golgi apparatus	دستگاهگلژی
smoking-apparatus	ماشیندودزا
diving apparatus	تختهپرش
setting up apparatus	دستگاه سوار کردن
frame of an apparatus	شاسی
x ray apparatus	دستگاه رونتگن
throwing apparatus	لوازم پرتاب
telegraph apparatus	دستگاه تلگراف
breating apparatus	دستگاه دم زدن
breating apparatus	دستگاه تنفس
receiving apparatus	وسیله برقی
electric apparatus	دستگاه الکتریکی
gasifying apparatus	کاربراتور
gasifying apparatus	دستگاه تبخیر
measuring apparatus	دستگاه اندازه گیری
orsat apparatus	دستگاه رسا
apparatus [machinery]	سازمان [سازمان اداری ]
psychic apparatus	دستگاه روانی
mental apparatus	دستگاه ذهن
absorption apparatus	دستگاه جذب
error of measuring apparatus	خطای وسیله اندازه گیری [ریاضی]
horse [gymnastics apparatus]	خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
electrical scoring apparatus	دستگاهامتیازبندیبرقی
induction heating apparatus	شوفاژ القائی
high tension apparatus	دستگاه فشار قوی
insulation testing apparatus	دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
insulation testing apparatus	عایق سنج
fault localization apparatus	دستگاه تعیین کننده محل خطا
abderthalden drying apparatus	دستگاه خشک کن ابدرهالدن
printing receiving apparatus	دستگاه گیرنده ثبات
strain test apparatus	دستگاه ازمون دگروشی
continuous extraction apparatus	دستگاه استخراج پیوسته
disruptive voltage measuring apparatus	دستگاه اندازه گیری ولتاژشکست