English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
service book کتب دعا
service book کتب مذهبی
Other Matches
book درکتاب یادفترثبت کردن
book شماره بازیگرخطاکار
with out book برون سند کتابی ازبر
book ثبت کردن
i had never seen such a book من هرگز چنین کتابی ندیده ام
to book something چیزی را سفارش دادن
to book something چیزی را رزرو کردن
book اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book رزرو کردن توقیف کردن
it was a p to another book مقدمه کتاب دیگربود
i will t. you for the book شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
to d. into a book نگاه مختصر بکتابی کردن
your book کتاب شما
your book کتابتان
you are welcome to my book بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
book فصل یاقسمتی از کتاب
very many book کتابهای خیلی زیاد
book مجلد دفتر
book کتاب
here is my book کتاب من اینها
that is my book کتاب من است
that book ان کتاب
book value ارزش دفتری
book value ارزش ثبت شده در دفتر
book value بهای دفتری
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
that is my book این
book one جلد نخستین
book one کتاب نخست
that book این کتاب
by the book ازروی کتاب
by the book کتابی
this book is yours این کتاب مال شما ست
the book is out of p کتاب تمام شده است
the a of a book خوانندگان کتابی
book بداخلاق
here is my book اینست کتاب من
book دفتر
to bind a book صحافی کردن یک کتاب
to bring to book بازخواست کردن از
to bring to book حساب پس گرفتن
that book will immortalize him ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
the book is print کتاب زیر چاپ است
time book دفتر ثبت ساعات کار
bring to book بازخواست کردن از
the book is my property کتاب مال من است
field book دفترچه یادداشت نقشه بردار
herd book نسب نامه حیوانی
the book is print کتاب برای فروش موجودایت
to consult a book سرکتاب باز کردن
cheque book دفترچه چک
check book کتابچه ثبت ارقام یاموادرسیدگی شده
chap book کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
tou book لباس تکواندو
to gut a book مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
what is this book worth? این کتاب چقدر ارزش دارد
white book کتاب سفید
white book ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
winter book تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
book review مقاله درباره کتاب
book review انتقاد از کتاب
book og kings سفرملوک :نام یکی ازکتابهای عتیق
cheque book دسته چک
to wade through a book بکندی وزحمت کتابی راخواندن
to consult a book از کتاب فال گرفتن
to e. upon acovnt book همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
to gut a book جوهرمطالب کتابیراکشیدن
day book دفتر روزنامه
to license a book اجازه چاپ کتابی را دادن
to put any one through a book کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
to read a book کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
copy book دفتر کپیه
condition book کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
to subscribe for a book پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
class book کتاب کلاسی
book og kings کتاب پادشاهان
fly book قوطی مگس ساختگی
Orange Book مجموعه استانداردهای Philips که قالب ROM-CD قابل ضبط را بیان میکند
message book دفتر یادداشت پیام
please return the book خواهشمندم کتاب را برگردانید
pocket book دفتر بغلی
mass book کتاب نماز
mass book زادالمعاد
mass book کتاب نماز سالیانه
policy book پرونده خط مشیها
policy book کتاب روشها
letter book کتاب رونوشت
letter book رونوشت نامه
prompt book نسخه سخن رسان
property book دفتر دارایی یکان
message book دفتر پیام
minute book دفتر وقایع
minute book دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
order book دفتر سفارشات
pass book دفتر حساب جاری
pass book برای صاحب سپرده نگاه میدارد دفترنسیه دکاندار
peon book دفتر ارسال مراسلات رسیدنامه
pepole of the book اهل کتاب
picture book کتاب عکس دار
pilot book direction sailing
note book دفتر کتابچه
note book دفتریاد داشت
needle book سوزن دان کتابی
muster book دفتروقایع یکان
muster book دفتر ثبت وقایع روزانه
property book دفتر اموال
punishment book ایین نامه انضباطی
purview of a book ویعت کتاب
text book کتاب اصلی دریک موضوع
text book رساله
pocket book کیف بغلی
herd book نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
he stole my book کتابم را دزدیدند
he presented me with a book کتابی بمن پیشکشی کرد
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
thank tou for that book متشکرم
gun book دفتریادداشت سوابق توپ
gun book دفترچه خدمت توپ
guide book راهنمای مسافران
guide book کتاب راهنما
text book کتاب درسی
telephnone book دفتر تلفن
scrap book مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند
journal book دفتر گزارش روزانه
job book کتاب راهنمای انجام کار راهنمای کار تعمیردستگاهها
purview of a book انچه کتابی فرامیگیرد
record book دفترچه سوابق جنگ افزار پرونده سوابق
record book دفتر ثتب سوابق
red book کتاب سرخ
refit book دفتر یادداشت وقایع دریایی
road book راه نامه
road book راهنما
run book دفتر اجرا
run book دفتر رانش
i will send him my book کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
Green Book مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
telephone book دفتر تلفن
code book کتابرمزگشا
cookery book کتابآشپزی
cash book دفتر نقدی
exercise book کتابتمرین
guest book دفترچهمیهمانها
pension book برگهایکهوجهیکهبایستپرداختشوددرآندرجشدهاست
phrase book لغتنامهمسافرت
reference book کتابمرجع
rent book کتابچهایکهدرآنمبلغکرایهذکرشدهباشد
rule book کتابقانون
Please fetch the book. لطفا"بروکتاب رابیاور
To bind a book. کتابی را جلد کردن
prayer book کتاب نماز
prayer book نماز نامه
prayer book دعانامه
telephone book راهنمای تلفن
appointment book دفترچهقرارملاقاتها
book ends کتابنگهدار
book of matches جعبهکبریت
bound book کتابپربرگ
spine of the book تیرهپشتیکتاب
waste book دفتر باطله
address book دفترچه تلفن
book token کارتخریدکتاب
statute book قوانین موضوعه
statute book کتاب قانون
statute book کتاب نظامنامه
She was reading the book to herself. کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
You wI'll benefit by this book . از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
What is the title of the book ? عنوان این کتاب چیست ؟
word book کتاب لغت
word book قاموس
word book فرهنگ لغات
word book لغت نامه
word book دیکشنری
have one's nose in a book <idiom> دائم سر توی کتاب داشتن
have one's nose in a book <idiom> کرم کتاب خوانی داشتن
book a seat جا رزرو کردن
edition [ed.] [of a book] ویرایش [کتابی]
edition [ed.] [of a book] چاپ [کتابی]
word book واژه نامه
She laid the book aside . کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
To talk like a book . لفظ قلم صحبت کردن
throw the book at <idiom> شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
People of the Book پیروان کتاب مقدس [ دین]
when reading a book در حال خواندن کتابی
the forthcoming book کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
book keeping حسابداری [حسابداری]
call book دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
talking book صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
book of psalms مزامیر داود
book cost هزینه ثبت شده در دفتر
blue book کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
blue book کتاب ابی
blue book هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
blue book هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
book keeper دفتردار
blank book کتابچه
blank book دفترسفید
black book کتاب سیاه
black book دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
bill book دفتر بروات
book debts بدهی دفتری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com