English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
service obligation تضمین خدمت
Other Matches
obligation الزام
obligation تعهد
obligation وفیفه
obligation تعهدات
obligation التزام
i am under obligation to him زیر بارمنت او هستم
i am under obligation to him من ممنون او هستم
obligation ذمه
under an obligation مشغول الذمه
obligation محظور
obligation عهد
obligation سند وام
obligation مجبور کردن
obligation اجبار
of obligation فرض
of obligation واجب
of obligation اجباری
of obligation الزام اور
obligation اوراق قرضه
unilateral obligation ایقاع
clearance from obligation برائت ذمه
clear from obligation بری الذمه
unliquidated obligation تعهدات پرداخت نشده
unliquidated obligation هزینههای پرداخت نشده
breach of an obligation تخلف از تعهد
To confer an obligation upon somebody . بر سر کسی منت گذاشتن
offset of one obligation against another تهاتر حاصل شدن بین دو دین یا دو تعهد
transfer of obligation حواله مدنی
to discharge of an obligation از دینی مبرا کردن
fulfilment of the obligation وفای به عهد
extinction of an obligation انقضاء تعهد
fulfilment of an obligation اجرای تعهد
termination of an obligation انقضاء تعهد
cleared from obligation بری الذمه
fulfilment of an obligation ایفاء تعهد
fulfilment of an obligation وفاء بعهد
mature obligation تعهد حال
interstate obligation الزامات بین الدول
substitution of a different obligation تبدیل تعهد
substitution of an obligation تبدیل تعهد
secondary obligation تعهدات ثانویه
release from the obligation ابراء ذمه متعهد
release from the obligation ابراء دین
discharge of an obligation سقوط تعهد
primery obligation تعهدات اولیه
To lay oneself under an obligation. ریش گروگذاشتن
discharging from an obligation or a debt ابراء ذمه
on service سر کار
on service سر خدمت
please do me a service خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
service over خطای سرویس
one's service خدمت یکسره
in service درخدمت ارتش در ارتش
in service به خاطر خدمت
d. service عبادت خدا
d. service نماز
to see service کردن
service جنگی
take into service استخدام کردن
f.service نمازمعمولی هفته
to see service در ارتش یانیروی دریایی خدمت
he is of no service to us بکار ما نمیخورد
he is of no service to us بدرد مانمیخورد
i am at your service در خدمت شما هستم
in service خدمتی
out of service <adj.> ازکارافتاده
self-service خود زاوری
service برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service بیت ارسالی برای کنترل ونه داده
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
service ابلاغ
service استخدام
service تعمیر
service نظامی
service عبادت تشریفات
service بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
service وفیفه
self service بدون مسئول توزیع سلف سرویس
self service با انتخاب ازاد
self service ازاد
self service تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
self service کمک بوسیله خود شخص
self service خود یاوری
self service خود زاوری
service شعائر
service کمک
service بنگاه سرویس
service ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
service روبراه ساختن
service اداره
service سرویس
service قسمت یکان
service تعمیر کردن
service سرویس کردن
service درخت سنجد وابسته بخدمت
service سنجد
service یکدست فروف اثاثه
service لوازم
service اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
service منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service نظام وفیفه
self-service با انتخاب ازاد
self-service خود یاوری
service نوکری یاری
service کار
service رسیدگی به
self-service ازاد
out of service <adj.> خراب [ازکارافتاده]
self-service کمک بوسیله خود شخص
self-service تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
service خدمت
self-service بدون مسئول توزیع سلف سرویس
service contract قرارداد خدماتی
service component نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
service component نیروی مسلح
service company گروهان خدمات
service contract قرارداد خدمت
service club باشگاه افراد
service contract قرارداد انجام خدمت
service number کدپرسنلی
service club باشگاه سربازان
service peculiar امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
service passport پاسپورت خدمات
service officer افسر ارشد نگهبان
service of the piece مشق پای قبضه توپخانه مشق پای توپ
service ceiling سقف پرواز معمولی یا جنگی هواپیما
service chevron علایم بازویی که خدمات جنگی را نشان میدهد
service connections انشعاب
service occupations مشاغل خدماتی
service practice تمرین اموزشی
service number شماره خدمتی پرسنل
service court محل فرود سرویس
service line حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
service echelon رده اداری و خدماتی
service element عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
service message پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
service line خط سرویس
service element عنصرشرکت کننده در عملیات عنصرخدماتی
service element عنصر اداری
service entrance پست انشعاب
service force یکان خدمات
service force یکان خدماتی دریایی
service line ستون ناوها لجستیکی دریایی
service industries فعالیتهای خدماتی اشتغالهای خدماتی
service echelon ردههای سرویس
service department بخش خدمات
service marking علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
service court محل فرود سرویس اسکواش
service mine مین قابل انفجار
service craft قایق گشتی
service craft ناوهای خدماتی دریایی
service mine مین جنگی
service department قسمت خدمات
service medal نشان خدمت
service man تلگرافچی
service man تلفن چی
service load بار مفید
service line خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
service industry صنعت خدمات
service practice مشق پای قبضه جنگ افزار تمرین عملی
community service تعاونویاریعمومی
community service کمک
service zone بخشسرویسزدن
service room اتاقسرویسدهی
service module میزانکروسن
service judge داورسرویس
service building ساختمانسرویس
service box جایگاهسرویسزدن
service bay خدماتخلیجی
right service court داورسرویسراست
yeoman's service خدمت صادقانه و از روی وفاداری و صمیمیت
windmill service سرویس چکشی
veteran service خدمت سربازی
room service سرویسداخلاتاق
dinner service فروفغذاخوری
Diplomatic Service سرویسسیاسی-سرویسدیپلماتیک
on-call service آماده برای ترک در خدمت [اصطلاح رسمی]
security service خدمتکاران گروه امنیتی
security service اداره امنیت
service dog سگ سرویس
service dog سگ دستیار
national service خدمت نظام وظیفه
Is service included? آیا سرویس حساب شده است؟
Service Included سرویس حساب شده است.
service woman زنارتشی
Health Service سرویسسلامتی
fire service آتشنشانی
underhand service سرویس ساده
replacement service سرویس جایگزین رفت و آمد [حمل و نقل]
service stairs پلکان خدمت
service stairs پلکان سرویس
service squadron گروه خدمات
service squadron قسمت خدمات دریای
service sector بخش خدمات
service road جاده کناری جاده سرویس
service road شوسه کناری
service ribbon لنت نشان خدمت
service records سوابق خدمتی پرسنل خلاصه وضعیت خدمتی
service records پروندههای خدمتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com