Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (8 milliseconds)
English
Persian
sewing: sewing frame
ماشیندوخت
Other Matches
sewing
دوختن پارچه لباسی
sewing
حاشیه دوزی
sewing
دوزندگی
round sewing
گرد دوخت
sewing machine
چرخ خیاطی
it puckered up in sewing
درضمن دوختن چین خورد
sewing machines
چرخ دوزندگی
sewing machines
چرخ خیاطی
it puckered up in sewing
هنگام دوختن جمع شد
cotton sewing
نخ دوزندگی
cotton sewing
نخ خیاطی
flat sewing
شلال کردن
sewing machine
چرخ دوزندگی
sewing cotton
نخ دوزندگی
sewing press
ماشین کتابدوزی
to unstitch something
[sewing]
کوکی
[بخیه ای]
را باز کردن
[دوختن پارچه]
[فناوری بافندگی]
sewing thread
نخ خیاطی
round sewing
دوخت گرد
frame
قاب
frame-up
پرونده سازی
frame-up
توط ئه
frame
قاب کردن
frame up
توط ئه
to frame someone
پاپوش درست کردن برای کسی
to frame someone
کسی بیگناه را متهم کردن
K-frame
قاببصورتحرفk
saw frame
کمان اره
ox frame
قابی که گوشههای چلیپایی دارد
frame
باربست
frame up
دسیسه
frame up
دوز وکلک
frame
صحنه
frame
قاب زهوار دور دنده عرضی نرده
frame
منطق اسکلت
frame
قاب کادر
frame
قاعده
frame
فرمول
frame
بیان کردن
frame
دنده عرضی
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
frame
کالبد
frame
سازه
frame
شاسی
frame
چهارچوب
frame
پاپوش درست کردن
frame
بدن
frame
چهارچوب تنه
frame
قواره
frame
تنظیم کردن
frame
ساختمان
frame
فریم
frame
قاب چارچوب کمان
frame
استاتور استخوان بندی
frame
قاب کردن قاب گرفتن
frame
و مرز اطراف فضای پنجره
frame
چارچوب
frame
کنترل هایی
frame
هیکل حالت موقتی
frame
خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
frame
1-فضایی روی نوار مغناطیسی برای یک کد حرف . 2-بسته داده ارسالی حاوی اطلاعات کنترلی و مسیر
frame
بخشی از حافظه برای ذخیره سازی تصور پیش ز نمایش آن روی صفحه
frame
چارچوب گرفتن طرح کردن
frame
تنه
two light frame
پنجره دوچشمه
two light frame
پنجره دو قلو
to connect to frame
اتصال به بدنه
head of frame
سرقاب
burner frame
سوخت
metal frame
قالبفلزی
frame stile
قالبنردبانی
frame push
اهرم فشاردهنده
cold frame
سرما دورکن
adjustable frame
چهارچوب قابل تنظیم
burner frame
قالب
time frame
مدت لازم
time frame
چارچوب زمانی
freeze-frame
قاب ایستا
freeze-frame
قاب ایستایی
overhead frame
قالببالایسر
portal frame
قالبدرگاهی
roller frame
قالبدورانی
to frame an answer
پاسخی را طرح کردن
bar frame
تیرک قاب
door-frame
چارچوب در
warp frame
قاب چله
box-frame
قاب صندوقی
frame agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
frame of mind
حالتذهنیفرد
climbing frame
وسیلهایمخصوصبازیکودکان
sash frame
حمایلقاب
sill of frame
آستانهقاب
web frame
قالبشبکهای
timber frame
قالبچوبی
track frame
قالبشیار
vertical frame
قالبعمودی
walking frame
قالبچهارپا
warping frame
قالبپیچنده
wire frame
قالبفلزی
frame agreement
توافق اولیه
frame-ups
پرونده سازی
frame antenna
انتن چارگوش
frame frequency
بسامد صحنه
frame house
خانهای که کالبدان چوب وپوشش ان تخته باشد خانه چوبی
frame of an apparatus
شاسی
frame of hachsaw
کلاف اره چکی
frame partition
جداگر سازه دار
frame partition
تیغه تیرپایهای
frame partition
تیغه قالبی
frame work
چهارچوب
full frame
قاب کامل
frame of reference
چهارچوب داوری
door frame
چارچوب در
distribution frame
مقسم
frame-ups
توط ئه
window frame
قاب پنجره
window-frame
قاب پنجره
base frame
چهارچوب زیر دستگاهها
beacon frame
فرم مخصوص در پروتکل FDDI که پس از توقف در شبکه ارسال میشود
belt frame
اسکلت محیطی بدنه هواپیما
c frame press
پرس با قالب "سی " شکل
casement frame
قاب بازشو
chassis frame
چارچوب شاسی
claim frame
فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
frame of hachsaw
کمان اره چکی
space frame
قاب سه بعدی
pack frame
کوله پشتی زین دار
page frame
قالب صفحه
spinning frame
چهارچوب یا دستگاه نخ تابی
picture frame
قاب عکس
piling frame
داربست
plan frame
چارچوب برنامه
provisional frame
ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
reference frame
دستگاه مقایسهای
crane frame
چارچوب جرثقیل
open frame
هر بخش از بازی بولینگ باناتوانی در انداختن تمام میله ها
step frame
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
magnet frame
یوغ اهنربایی
mirror frame
جعبه اینه
page frame
قاب صفحه
mast frame
قاب چهارگوش
main frame
کامپیوتر بزرگ
machine frame
چارچوب دستگاه
wire frame model
نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
wood frame construction
ساختمان با استخوانبندی چوبی
intermediate distribution frame
مقسم میانی
gap frame press
پرس "سی " شکل
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate.
فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
micro to main frame
پیوند ریزکامپیوتر و کامپیوتربزرگ
track roller frame
قالبگردندهشیاردار
swing frame grinder
دستگاه سنگ زنی نوسان دار
locomotive frame drilling machine
دستگاه مته چارچوب لوکوموتیو
frame of mind (good or bad)
<idiom>
middle rial of door frame
قیدچه
double frame hobbing machine
دستگاه فرز غلطکی با قاب دوبل
top and bottom rail of door frame
پاسار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com