English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (5 milliseconds)
English Persian
share cropper زارع
share cropper مستاجر
share cropper زارع سهم گیر
Other Matches
cropper برداشت کننده محصول
cropper ماشین موزنی
cropper پرت شدن
come a cropper <idiom> شکست خوردن
to come a cropper افتادن
to come a cropper پرت شدن
share-out سهمبندیشده
share که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
share دایرکتوری
share حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
share پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
share یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
share استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
to share out بخش کردن
to share out تقسیم کردن
share [in] شرکت [سهم] [در]
What about my share? پس حق من چه شد ؟
share سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
share برای آدرس و ارسال داده بین CPU و رسانه جانبی
share سهم
share بخش
share قیچی کردن
share سهم بردن
share تسهیم کردن
share بخش کردن
share بهره قسمت
share حصه
share فرض
share توسط کاربران دیگر شبکه است
share روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
share پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
share فایل ذخیره شده که توسط بیش از یک کاربر یا سیستم قابل دستیابی است
share استفاده از کامپیوتر یا رسانههای جانبی توسط بیش از یک شخص یا سیستم
share دانگ
share شرکت داشتن در سهم بردن
share تقسیم کردن
share باس مورد استفاده
share list صورت بهای سهام شرکتها
lion's share تمام
share of inheritance سهم الارث
share warrant گواهینامه سهام
Please let me take a share in the expenses. اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
undivided share حصه مشاع
to have your share of something [negative] چیزی [بدی] را گرفتن
to have your share of something [negative] چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
This is your share ( portion ) . این قسمت ( سهم) شماست
time-share استفادهازسیستماشتراکزمانیبرایتعطیلات
lion's share همهی چیزی
lion's share بزرگترین سهم
lion's share بخش عمده
wage share سهم مزد
share in cash سهم نقدی
share holding سرمایه گذاری در سهام
non cash share سهم غیر نقدی
market share سهم بازار
appointed share حصه مفروز
bearer share سهم بی نام
lion share بزرگترین یا بهترین بخش
capital share سهم سرمایهای
earnings per share درامد هر سهم
deferred share سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
deferred share سهام موجل
non registered share سهم بی نام
ordinary share سهام عادی
share holder دارنده سهام صاحب سهام
share holder سهامدار
share certificate گواهی مالکیت سهام
registered share سهم با نام
apple share اپل شر
privileged share سهم ممتاز
appointed share سهم مفروز
ordinary share سهام معمولی
break in share prices کاهش قیمت سهام
to hold a share in a business در شرکتی سهمی داشتن
to be of [or share] the same view [or opinion] هم عقیده بودن
quota share treaty قرار سهمیه بندی
We didnt get a share (acut). به ما چیزی نرسید
fixed share of an heir فرض در ارث
paid in cash share سهام نقدا" پرداخت شده
One-hundred Share Index شاخصقیمتهایسهام
Financial Times Share Index شاخصقیمتهایسهام
Of this amount Europe's share is 20 percent. از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
general meeting of share holders مجمع عمومی صاحبان سهام
share of stock [American English] سهم [اقتصاد]
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com