Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
English
Persian
shoe string
بند کفش
Other Matches
shoe
پاشنه
shoe
زیر پایه
shoe
پایه
shoe
لاستیک چرخ
shoe
کفش
shoe
پاشنه کیل ناو
shoe
کفشک
shoe
دارای کفش کردن نعل زدن به
shoe
نعل اسب
shoe
کفش پوشیدن
court shoe
رجوع شود به pump
pole shoe
کفشک قطب
shoe polish
واکس کفش
sand shoe
کفشماسهای
to pluck off a shoe
کفشی را بزور کندن
brake shoe
کفشک ترمز
bridge shoe
پاشنه پل
bridge shoe
پاشنه
bridge shoe
زیره پل
hot shoe
راننده زبردست
shoe of a pile
نوک شمع
shoe making
کفشدوزی
shoe maker
کفشدوز
shoe lift
پاشنه کش
shoe leather
کفش
pole shoe
کفش قطب
shoe cleaner
گلگیر
shoe board
علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
horse shoe
نعل اسب
shoe smith
نعلبند
tennis shoe
تنیس کفش کتانی
tennis shoe
کفش
die shoe
قاب نگهدارنده ورق
drilling shoe
پاشنه ی مته کاری
snow shoe
برفی
snow shoe
کفش
shoe tree
قالب کفش
golden shoe
کفش طلایی
golden shoe
بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
shoe cleaner
کفش پاک کن
shoe lace
بند کفش
heeled shoe
کفشپاشنهدار
T-strap shoe
کفشروبنددار
spiked shoe
کفشمیخدار
shoe rack
چنگککفش
shoe leather
چرم کفش
one-bar shoe
کفشیکمیله
oxford shoe
کفشآکسفورد
parts of a shoe
اجزایکفش
running shoe
کفشدوندگی
track shoe
عاج
golf shoe
کفشگلف
weightlifting shoe
کفشوزنهبرداری
accessory shoe
صفحه فلزی ضمائم
casual shoe
کفشمعمولی
cleated shoe
کفشمیخدار
shoe polisher
واکسکفش
fencing shoe
کفششمشیربازی
shoe is on the other foot
<idiom>
برخلاف حقیقت
sling back shoe
کفشپشتباز
if the shoe fits, wear it
<idiom>
غیر مستقیم منظورش تویی
My shoe-lace has come undone.
بند کفشم باز شده
Every shoe fits not every foot.
<proverb>
هر کفش به اندازه هر پایى نیست.
current-collecting shoe
کششگردآورندهلاستیک
principal types of shoe
انواععمدهکفشها
hot-shoe contact
نفطهاتصالفلاش
anti-slip shoe
پایهضدلغزش
brake shoe carrier
نگهدارنده کفشک ترمز
brake shoe ring
رینگ کفشک ترمز
Act your age
[and not your shoe size]
!
به سن خودت رفتار بکن !
[مثل بچه ها رفتار نکن !]
to string up
به هیجان اوردن
string along
<idiom>
فریفتن
string out
<idiom>
کش دادن چیزی
G-string
پارچهی باریک که برخی رقاصههابا آن ستر عورت میکنند
string
زبان برنامه نویسی سطح بالا که از روشهای پردازش رشته استفاده میکند
to string up somebody
بدار آویختن کسی
to string up
کوک کردن
G-string
لنگ باریک
string course
هره
string course
قطاربندی
string along
وفق داشتن معوق گذاردن
string along
موافق بودن
to string up
خفه کردن
string course
رخبام
inner string
زهداخلی
to string up
دارزدن
to string up
اماده کردن
to string up somebody
کسی را دار زدن
string
: زه
string
بخشی از حافظه که رشتههای حروف الفبا عددی در آن ذخیره شده اند
string
اتصال مجموعهای از رشته ها به هم
string
عملیات برنامه که روی رشته ها اجرا میشود
string
یک سری تیراندازی بوسیله یک نفر
string
مربی خم کردن کمان و بستن زه
string
سری پیام یک سری گلوله
string
یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
string
زه دارکردن
string
متغیر در زبان کامپیوتری که میتواند شامل حروف الفبا- عددی و نیز اعداد باشد
string
تعداد حروف یک رشته
string
رشته کردن
string
سری از حروف به ترتیب الفبا- عددی یا کلمات که تغییر کرده اند و به عنوان واحد مجزا درکامپیوتر به کار می روند
string
فضای ذخیره سازی برای مجموعهای از حروف الفبا- عددی
string
رشته خالی
string
رشتهای که فقط حاوی اعداد است
string
برچسب مشخصات یک رشته
string
بصف کردن
string
به نخ کشیدن
string
چسبناک دراز
first string
منظم
second string
بازیگر ذخیره
string
زهی
string
نخ ریسمان
string
رشته
string
سیم
string
ردیف سلسله
string
قطار
first string
درجه یک
string
نخ مانند
string
: ریش ریش
string
کشیدن
string
ریشهای
string
زه انداختن به
first string
دائمی
string
رشته کردن نخ کردن
string quartet
ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
string beans
انواع لوبیا سبز
string bean
انواع لوبیا سبز
string quartets
ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
search string
رشته جستجو
casing first string
عایقاولینطناب
string's heddle
ورد
string tie
کراوات باریک
string's heddle
نخ کجی
outer string
زهبیرونی
alphabetic string
رشته الفبائی
string bass
ویولون سل بم
string bass
کنترباس
string board
تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
string hand
دستی که زه را می کشد
draw string
بند لیفه
check string
ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
string dampener
صداگیر
string silencer
صداگیر
string band
دسته موزیک سازهای سیمی
string arm
بازوی زه کش
empty string
رشته خالی
null string
رشته تهی
null string
رشته پوچ
navel string
بند ناف
long string
خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
leading string
ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
head string
خط عرضی فرضی وسط میزبیلیارد
follow the string
وضع مشخصی نسبت به زه گرفتن
shot string
ساچمههای دراز خارج شده از تفنگ
string file
پرونده رشتهای
string fingers
سه انگشتی که زه کمان را می کشند
string formula
فرمول رشتهای
stup string
رشته تنظیم
symbolic string
رشته علائم
character string
رشته کاراکتری
character string
رشته دخشهای
the look end of a string
ان سر نخ که باز و ازاد است
to harp on one string
پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
to harp on one string
پاتوی یک کفش کردن
bit string
رشته بیتی
string walking
تمرین تیراندازی با تیر وکمان
string variable
متغیر رشته
bit string
رشته ذرهای
string handling
بکارگیری رشته
string length
طول رشته
string manipulation
دستکاری رشته
string manipulation
دستکاری رشتهای
string operation
عملیات رشتهای
string picture
روزنه کمان
string operation
عملکردرشتهای
string processing languages
زبانهای پردازش رشته
cut-string stairs
بغل بند باز
bow string truss
خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد
suspension insulator string
عایقسیمهایمتراکم
How long is a piece of string?
[Britisch E]
[Australian E]
[when length amount or duration is indeterminate]
<idiom>
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string?
[Britisch E]
[Australian E]
[when length amount or duration is indeterminate]
<idiom>
من هم نمی دانم
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com