English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
short form bill of exchange بارنامه ملخص
Other Matches
bill exchange برات بازرگانی
bill exchange برات
bill of exchange برات
bill of exchange حواله یا برات کتبی غیرمشروط
bill of exchange برات ارزی
bill of exchange برات مبادلهای
through bill of exchange بارنامه سراسری
clean bill of exchange بارنامه بی نقص
claused bill og exchange بارنامه مشروط
on sight bill of exchange برات عندالمطالبه
shipped bill of exchange بارنامهای که حاکی ازمحموله است
drawer of a bill of exchange برات دهنده
on board bill of exchange بارنامه روی کشتی
on sight bill of exchange برات برویت یا دیداری
short bill برات کم مدت
recevied for shipment bill of exchange بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است
form ورقه
form ساخت
form ایجاد یک شکل
form صفحهای از صفحات کامپیوتری
form 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
form دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
form حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
form یات مربوطه را وارد میکند
form شکل دادن
out of form غیراماده
out of form بدحالت
in form خوش حالت
in form اماده
re form دوباره درست کردن
form شکل
form تشکیل دادن
form صورت
form صورت دیس
form فراگرفتن
form شکل گرفتن سرشتن
form پروردن
form قالب کردن
form بشکل دراوردن
form قسم
form تشکیل دادن ساختن
form برگه ورقه
form طریقه
form ریخت
form روش
form تصویر وجه
form ترکیب
form فرم
form نوع
form طرز ورفتار
form ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
form ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form سابقه فعالیت اسب
three form فرم تریو
form امادگی
form کد چهار حرف که نوع داده را به صورت فایل RIFF مشخص میکند
form شکل قالب
form نظم فرم
resonance form شکل رزونانسی
form letters فرم نامه
form letter فرم نامه
application form برگ درخواست
quadratic form معادله درجه دوم
reduced form فرم تعدیل شده
reduced form فرم تقلیل یافته
sentential form صورت جملهای
solemn form در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
solemn form طریقه رسمی
slip form قالب لغزنده
staggered form شکل نامتقابل
standard form صورت متعارف
sliding form قالب بندی کشویی
sight form نمونه رصد
radial form شکل ستارهای
form cutter دستگاه فرز پروفیل
quadratic form شکل درجه دوم
pyranose form شکل پیرانوزی
continuous form ورقه پیوسته
executable form برنامهای که به کد ماشین ترجمه یا کمپایل شده باشد تا پردازنده بتواند اجرا کند
executable form شکل قابل اجرا
executable form فرم قابل اجرا
fanfold form ورقه با تای بادبزنی
field form نمودار میدان
canonical form صورت متعارفی
boat form قایقی شکل
boat form شکل قایقی
form alignment هم ترازی ورقه
form block بلوک فرمکاری
form determinant تعیین کننده شکل
form drag مقاومت ناشی از شکل جسم
form drag پسای شکل
form factor ضریب شکل
erythro form شکل اریترو
endless form ورقه بی انتها
continued form دنباله
complement form فرم متمم شکل متمم
complement form صورت متمم
complement form صورت متممی
die form فشردن
die form شکل دادن حدیدهای
cold form در حالت سرد شکل دادن
coil form شکل بوبین
coil form نوع بوبین
coil form مغزی پیچک
coding form فرم برنامه نویسی
coding form ورقه برنامه نویسی
eclipsed form شکل متقابل
end of form انتهای ورقه
form feed خورش ورقه
form feed تغذیه کاغذ
in binding form به وجه ملزم
in due form بطرز شایسته
keto form شکل کتو
matter and form جوهر و عرض
meso form شکل مزو
natural form وضع بدن هنگام تیراندازی
normal form صورت عادی
normal form صورت هنجار
normalized form صورت هنجار
order form نمونه سفارش نامه پر نکرده
pausal form دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
proposal form فرم پیشنهاد
in a topic form بصورت عنوان
in a tabular form بشکل جدول یافهرست
form grind سنگ زدن در مقطع طولی
form insulation عایق کاری قالب
form line خط متساوی البعد
form line خط بین نقاط هم ارتفاع
form lining پوشش قالب بندی
form mill فرز کردن پروفیل
form utility مطلوبیت شکلی
form utility کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
form utility در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
form work قالب بندی
form work کاذب سازی
form work کفراژ
free form نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
furanose form شکل فورانوزی
gauche form شکل کج
proposal form فرم درخواست بیمه
to form a plot اسباب چینی کردن
tendering form برگ پیشنهاد برگ درخواست
to form a habit تشکیل عادت دادن
to form a habit عادتی پیداکردن
Form without substance . صورت بدون معنی
turnaround form شکل برگشت
substance and form جوهروعرض
sixth form دورهی آماده سازی برای دانشگاه
structural form شکل بنیانی
structural form شکل اولیه معادلات در سیستم معادلات هم زمانی در اقتصاد سنجی
symbolic form علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
tendering form ورقه پیشنهاد
wave form شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
wave form شکل موج
the precatory form صیغه تمنی یا در خواست
to form a notion تصور کردن
to form a notion اندیشه کردن خیال بستن
to form a plot توط ئه دیدن
form-piece [تکه های سنگ در مشبک کاری]
to form into groups دسته بندی کردن
canonical form شکل رزونانسی
life form زی نمود
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
eye-form [شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
tooth form شکل دندانه
to melted in to another form بطور غیر محسوس تبدیل شکل دادن
to set a form فرم بستن
true form فرم واقعی
registration form فرم ثبت نام
to form into groups گروه بندی کردن
customs entry form افهارنامه گمرکی
form cutting tool قلم تراش
form cutting tool اسکنه
data entry form فرم ورودی داده ها
twist boat form شکل قایق تابدار
claim guarantee form مطالبه پرداخت ضمانتنامه
skew boat form شکل قایقی تابدار
collapsible form work قالب قطعات پیش ساخته بتونی
atomic form factor عامل شکل اتمی
backus naur form قرارداد ثبت شدهای که برای توضیح نحو یک زبان برنامه نویسی استفاده میشود
contract in set form قرارداد تیپ
form room [British کلاس درس
form letter program برنامه فرم نامه
form wound coil سیم پیچ قالبی
form feed character کاراکتر تغذیه فرم
To form a queue. To line up. صف بستن ( کشیدن )
FI'll in the job application form. این برگ درخواست کاررا پرکنید
free form defects بی خطا
free form defects خالی از خطا
atomic form factor ضریب پراکندگی اتمی
personalized form letter فرم شخصی
got through (the bill got through the ma لایحه از مجلس گذشت
bill nye صورتحساب
way bill سند حمل
The bill, please. لطفا صورت حساب.
the bill صورت حساب
May I have my bill, please? ممکن است لطفا صورتحسابم را بیاورید؟
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com