Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
short game
ضرورت کنترل ضربههای کوتاه
Other Matches
i was very u. at that game
خیلی در ان بازی بد اوردم
game
سرحال
game
اهل حال
game
تفریح کردن
game
دست انداختن
game
شوخی
game
مسابقههای ورزشی
game
یک دوربازی
game
سرگرمی شکار
game
مسابقه
game
بازی
game
شکار
game
سرگرمی دوربازی بازی کردن
name of the game
<idiom>
قسمت اصلی یک موضوع
game
آنچه برای لذت و آرامش بازی شود
game
بازی کامپبیوتری با نرم افزار مخصوص
game
اتصالی که joystick را به کامپیوتر وصل میکند
game
وسیلهای که در دست قرار می گیرد تا نشانگر یا تصویر گرافیکی را در بازی کامپیوتری حرکت دهد
game
joystick و آداپتور نمایش فقط برای بازی کردن
game
کامپیوتر مخصوص
game
معیوب
game
چلاق
game
شکار گرفته شده
game
هرنوع ورزش بامقررات
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
game keep
پاسبان شکار
game keep
قرق چی
game keep
شکاربان
game and game
یکدست ویکدست
game and game
یک بیک
the best game out
بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
the game is on
بازی دایر است
game
جانور شکاری
the game is up
بازی تمام شد
the game is up
بازی باخت
game of chance
بازی قمار
centre game
بازی مرکزی
choose up game
بازی غیررسمی
closed game
بازی بسته
Do you know how to play this game ?
این بازی رابلد هستید ؟
game plan
استراتژی بازی
ground game
روش استفاده از مانور دویدن
game theory
تئوری بازی
complete game
یک بازی کامل از طرف توپزن
hard game
بازی دشوار
baseline game
بازی در انتهای زمین تنیس
game cartridge
محلورودیبازی
perfect game
یک سری بازی بولینگ با 21استرایک
passing game
حمله با استفاده از پاس به جلو
open game
بازی باز شطرنج
off hand game
بازی جنبی
off hand game
بازی غیررسمی
fair game
<idiom>
موضوع تهاجم
middle game
وسط بازی
losing game
بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
long game
بازی با لزوم ضربههای طولانی
laws of the game
مقررات مسابقه
acrade game
نوعی بازی تصویری کامپیوتری که توسط ماشین هایی با سکه پول کار می کنند
adventure game
بازی کامپیوتری که در آن کاربر در یک میدان خیالی قهرمان است و باید از موقعیتهای مختلف خط رناک عبور کند
italian game
بازی شطرنج ایتالیایی جوئوکو پیانو
arcade game
بازی پیشرفتهای که روی یک ماشین در محل عمومی انجام میشود
waiting game
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
computer game
بازی کامپیوتری
game theory
نظریه بازی
game cock
خروس جنگی
game clock
ساعت ورزشگاه
game bird
پرنده موردنظر درشکار
game bird
یک امتیاز
parlour game
بازیخانوادگیمثلبازیباکلمات
game playing
playing computerizedgame
game bag
خرجین شکاری
exhibition game
بازی نمایشی به نفع خیریه
game theory
این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
game theory
نظریه بازیها
game point
امتیاز پایانی
four handed game
بازی چهارنفره
game cycle
دوره بازی
game cycle
دورههای عملیاتی بازی جنگ
game fish
ماهی مجاز برای صیادی
crampet game
بازی شطرنج
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
game management
شکاربانی
game management
شکارداری
game law
قانون شکار
game keeper
قرق چی میدان
enter the game
وارد بازی شدن
game keeper
قرق چی
game fowl
نژاد خروس جنگی
game fowl
خروس جنگی
game fowl
مرغ شکاری
game fish
ماهی موردنظر
four knight's game
بازی چهار اسب
skin game
تقلب درقمار
to spoil ones game
نقشه یاکارکسیراخراب کردن
two pawns game
بازی دو پیاده در سیستم روسی در دفاع گرونفلد
two person game
بازی دو نفره در تئوری بازیها
upland game
پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
vienna game
بازی وینی شطرنج
war game
جنگ ازمون
war game
مانورنظامی عملیات جنگی اموزشی
war game
اجرای بازی جنگ
war game
بازی جنگ کردن
game ball
توپ بازی
war game
بازی جنگ
zero sum game
بازی با جمع صفر در تئوری بازیها
to play the game
رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
skin game
قمار از روی تقلب
to make game of
مسخره کردن ریشخند کردن
skin game
فریبکاری
small game
پرندگان وپستانداران شکاری کوچک
small game
پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
spanish game
بازی شطرنج اسپانیایی روی لوپس
stoppage of the game
توقف بازی
suspension of the game
تعویق و تاخیر بازی
team game
بازی گروهی
three knights' game
بازی سه اسب
to die game
مردانه جان دادن
to game away one's money
درقمارپول ازدست دادن
to kill game
شکارزدن
to make game of
دست انداختن
ball game
ورزش یا بازی با توپ
ball game
گوبازی
fair game
آماج روا
fair game
طعمهی حاضر و آماده
fair game
مسخره کردنی
big game
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
Now that you're here, it's a whole new ball game.
حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
a whole new ball game
<idiom>
یک ماجرای کاملا متفاوت
shell game
قمار با گردو
shell game
گردو بازی
set the game
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
big game
شکار حیوانات بزرگ
perfect game
باحداکثر 003 امتیاز
power game
بازی قدرتی
ball game
مسابقه
a game of chess
یک مسابقه شطرنج
ball game
هماورد
ball game
شرایط وضعیت
board game
بازی روی تخته
fair game
شکار مجاز
fair game
شکار قانونی
football game
بازی فوتبال
video game
بازی دیدنی
fair game
دست انداختنی
pre game drills
تمرینهای قبل از اغاز مسابقه
queen's pawn game
بازی پیاده وزیر شطرنج
semi open game
بازی شطرنج نیمه باز
to fly at a higher game
همت برچیزعالی ترگماشتن
to play a poor game
ناشی بودن مهارت نداشتن
scotch four knights' game
بازی چهاراسب اسکاتلندی شطرنج
two person zero sum game
بازی دو نفره با مجموع صفر
two person zero sum game
در تئوری بازیها
half giuoco game
بازی نیمه جوئوکو شطرنج
video game machine
ماشین بازی تصویری
to play a poor game
بدبازی کردن
this game is proper to spring
این بازی مخصوص بهار است
game misconduct penalty
01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
to deal out
[card game]
کارت دادن
[ورق بازی]
Shall we play a game of cards?
یک مسابقه ورق با هم بازی بکنیم؟
computerized game playing
بازیهای کامپیوتری
big game reel
قرقره صید ماهیهای بزرگ
She is romantically inclined. She i8s game.
از دو حال خارج نیست
He plays a beautiful game of volleyball.
مثل ماه والیبال بازی می کند
The football players are warming up before the game ( match) .
هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
To let the cat out of the bag . To spI'll the beans . To give the game away .
موضوعی را لو دادن
short
طولانی نه
short
کوتاه
short
<adj.>
مختصر
short
<adj.>
کوتاه
short
مختصر
short
قاصر
short
یکمرتبه
short
کوچک باقی دار
short
کسردار
short
کمتر
short
غیرکافی
short
خلاصه
short-changes
کلاهبرداری کردن
short
شلوار کوتاه تنکه
short
<adj.>
خلاصه
short
پایین تر
short
کوتاه خوردن گلوله
short
کسری داشتن
short
ناقص
short
بی مقدمه پیش از وقت
short
ندرتا
short
تک تیر کسری
short
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
short
مدار قطع شده
short
توپ بی هدف
short
نزدیک تور
short
کوتاه کردن
short
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
short
امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
short course
مسابقه شنا به مسافت 52 وحداکثر 05 متر
short
بدون نیاز به حمل کننده مسیر
short
مودم ارسال داده روی مسافت کوتاه
short
کوتاه مدت
very short
شعاع عمل خیلی کم
very short
برد خیلی کوتاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com