English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
short period دوره کوتاه
Other Matches
period دوره زمان
period عادت ماهانه
period زمان تناوب پریود
period نوبت مرحله
period زمان تناوب دوره
period تناوب
period دوره تناوب
at a later period در موقع دیگر
at a later period بعدها
period فاصله زمان
period گذشت زمان
off period مدت نارسانایی
on period مدت رسانایی
period آمریکا # علامت چاپ در انتهای متن .
period مدت زمان
period دوران
period روزگار نوبت
period دوره
period طمث
period قاعده زنان
period جمله کامل
period نقطه پایان جمله
period مکث
period نوبت ایست
period گردش
period عصر
period وقت روزگار
period گاه
period موقع
period مدت
period حد
period پایان
period دوره تناوبی
period زمان
period لحظه
period نقطه
period نتیجه غایی
period کمال
period منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
latent period دوره کمون مرض
period of incubation دوره نهفتگی
latency period دوره نهفتگی
limitation period مدت مرور زمان
limitation period دوره محدودیت
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
long period دوره بلند مدت
orbital period تناوب مداری
orbital period پریود اربیتالی
neonatal period دوره نوزادی
melting period دوره ذوب
measuring period دوره سنجش
measuring period مدت سنجش
maintenance period زمان تعمیرات
maintenance period دوره تعمیرات
infection period دوره نهفتگی
induction period دوره انگیزش
germinal period دوره نوجنینی
first long period تناوب بزرگ اول
financial period دوره مالی
extra period وقت اضافی
earthquake period دوره تناوب زلزله
design period مدت طرح
curfew period ساعات منع عبور و مرور
curfew period ساعات خاموشی
critical period دوره شاخص
critical period دوره بحرانی
grace period دوره مهلت
guarantee period دوره ضمانت
guarantee period مدت تضمین
incubation period دوره رشد نهفته
impluse period زمان تناوب ضربه جریان
idle period پریود بی باری
idle period زمان توقف
idle period دوره استراحت
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
maintenance period دوره نگهداری
For a period of one month. به مدت یک ما ؟
gurantee period مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
gurantee period دوره نگهداری تاسیسات
cooling period زمان بازار خراب کن
oxidizing period دوره احیاء
sidereal period دوره تناوب نجومی
the girls of the period دختران امروزی
right for a prescribed period رقبی
retrace period دوره بازگشت
retention period دوره ابقا
rest period دوره استراحت
remainder of the period باقیمانده مدت
refractory period دوره بی پاسخی
reasonable period مدت معقول
pulse period تناوب پالس
production period دوره تولید
scan period دورهء پویش
second long period تناوب بزرگ دوم
wave period زمان تناوب امواج دریا
sidereal period پریودنجومی
synodic period month lunar
synodic period دوره تناوب هلالی
synodic period پریودهلالی
third long period تناوب بزرگ مرتبه سوم
to put a period to بپایان رساندن
transattack period زمان اجرای تک اتمی
transattack period مدت ادامه تک اتمی
transition period دوره گذار
transition period دوره انتقال
probationary period دوره ازمایشی
probationary period دوره ازادی مشروط
practice period دوره تمرین
period of delivery دوره تحویل
period of concentration می پیماید
period of concentration در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
period of concentration زمان تمرکز
payout period دوره بازگشت سرمایه
payoff period دوره بازگشت سرمایه
payback period دوره برگشت سرمایه
payback period دوره برگشت
payback period دوره بازپرداخت
period of grace مهلت پرداخت
period of grace مهلت
period of grace ضرب الاجل
porolongation of a period تمدید مدتی
period of vibratio دوره ارتعاش
period of roll زمان تناوب چرخش
period of roll دوره تناوب
period of production دوره تولید
period of prescription مدت مرور زمان
period of office دوره تصدی
period of instrument دوره سنجه
period of hire مدت اجاره
oxidizing period دوره اکسیداسیون
cooling period زمان انتظار
control period مدت زمان کنترل و بررسی اماد
quarterly period دوره سه ماهه
blocking period دوره وقفه
base period زمان مبنا
three-month period سه ماه
quarterly period سه ماه
contract period دوره قرارداد
Safavid period دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
time period گذشت زمان
action period دوره کنش
time period فاصله زمان
time period دوره زمان
three-month period دوره سه ماهه
cooling-off period دوره ملایمت
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره ملایمت
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
contract period مدت قرارداد
coking period زمان کک سازی
control period دوره کنترل اماد
budget period زمان بودجه
budget period دوره بودجه
conducting period دوره رسانایی
long run period دوران محاسبه بلند مدت
light load period زمان بار کم
right of benefit for a prescribed period حق رقبی
waiving of the remainder period marriage temporary a of
waiving of the remainder period بذل مدت
relative refractory period دوره بی پاسخی نسبی
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
grant a period of grace ضرب الاجل تعیین کردن تمهیل
absolute refractory period دوره بی پاسخی مطلق
fundamental period vibration دوره اصلی ارتعاش
half life period مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
half life period تناوب یا دوره نیم عمر
credit for an unlimited period اعتبار برای مدت نامحدود
grant a period of grace امهال
grant a period of grace مهلت دادن
period/stretch/lapse of time گذشت زمان
period/stretch/lapse of time فاصله زمان
period/stretch/lapse of time دوره زمان
short مدار قطع شده
short اتصالی پیداکردن
something short نوشابه تند
short کوتاه کردن
something short عرق
to come short قاصر امدن
come short قاصر امدن
short ندرتا
short-changes حق کشی کردن
short اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
short نزدیک تور
short توپ بی هدف
short پایین تر
short کوتاه خوردن گلوله
short کسری داشتن
short ناقص
short of جز
short تک تیر کسری
short بی مقدمه پیش از وقت
short-changes گوشبری کردن
very short شعاع عمل خیلی کم
short-changes کش رفتن
for short برای رعایت اختصار
short-changes کمتر پول دادن
short-changes مغبون کردن
short کوتاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com