English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
single loop armature ارمیچر تک پیچکی
Other Matches
armature loop پیچک ارمیچر
armature loop حلقه ارمیچر
single armature converter مبدل یک ارمیچری
armature جوشن پوشش
armature سیم پیچ
h armature ارمیچر تیراهنی
armature میله فولادی
armature ارماتور
armature زره
armature القاگیر
armature ارمیچر
armature میله فلزی
armature جوشن
armature varnish شالاک ارمیچر
armature tooth نیش ارمیچر
armature reaction واکنش ارمیچر
armature reaction عکس العمل ارمیچر
armature tape نوار چسب ارمیچر
armature resistance مقدار مقاومت ارمیچر
armature shaft محور ارمیچر
armature tester ارمیچرازما
armature stand پایه ارمیچر
armature pole قطب ارمیچر
armature slot شیار ارمیچر
armature pocket شیار ارمیچر
armature current جریان ارمیچر
three phase armature ارمیچر سه فازه
armature band کمربند ارمیچر
armature bar میله ارمیچر
armature circuit مدار ارمیچر
armature coil پیچک ارمیچر
armature core هسته ارمیچر
armature heating گرم شدن ارمیچر
armature interference اغتشاش ارمیچر
armature winder دستگاه ارمیچرپیچ
armature winding سیم پیچ ارمیچر
dynamo armature ارمیچر دینام
external armature ارمیچر خارجی
girder armature ارمیچر تیر اهنی
shuttle armature ارمیچر تیراهنی
teeth of armature دندان ارمیچر
internal armature ارمیچر داخلی
ironclad armature ارمیچر جوشن دار
magner armature جوشن مغناطیسی
polarized armature ارمیچر قطبیده
pole armature ارمیچر قطبی
ribbed armature ارمیچر شیاردار
slotted armature ارمیچر شیاردار
double armature ارمیچر دوگانه
disk armature ارمیچر صفحهای
ring armature ارمیچر حلقوی
unipolar armature ارمیچر تک قطبی
two phase armature ارمیچر دو فازه
cylindrical armature ارمیچر استوانهای
drum armature ارمیچر استوانهای
starter motor armature ارمیچر راه انداز
smooth core armature ارمیچر با هسته صاف
re entrant armature winding سیم پیچ ارمیچر باز گشته
balanced armature unit جوشن متعادل
bar wound armature ارمیچر میلهای
back turns of armature سیمپیچی معکوس ارمیچر
bar wound armature رتور قفس سنجابی
magnetic armature loudspeaker بلندگوی مغناطیسی
closed coil armature ارمیچر مدار بسته
armature shifting motor موتور با ارمیچر قابل تغییر
pitch of armature winding گام پیچک
armature binding wire سیم بست ارمیچر
open coil armature ارمیچر با پیچک باز
toothed ring armature ارمیچر حلقوی دندانه دار
armature end play بازی محوری ارمیچر
dead turn of armature دور هرز ارمیچر
duplex wound armature ارمیچر دو سیم پیچی
demagnetizing turns of armature دورهای مغناطیس زدای ارمیچر
lap wound armature ارمیچر رویهم
inner loop حلقه درونی
do while loop لوپ WHILE/DO
do while loop حلقه WHILE/DO
loop حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loop دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
loop آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loop ثباتی که حاوی تعداد دفعات تکرار حلقه است
loop ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند
while loop دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
loop برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود
loop بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop ساخت یک قطعه سیم یا نوار به شکل دایره
loop عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop حلقه شدن
inner loop حلقهای درون حلقه دیگر
loop دریچه
loop مهاری
loop سوراخ
loop کمند
loop ضربه بلند قوس دار
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop چرخش نیمدایره و برگشت اسکیت
loop درو در انتهای خرک
for/next loop حلقه NEXT/FOR
for next loop حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
loop حلقه زدن
inner loop حلقه داخلی
loop پیچ خوردن حلقه زنی
loop گریز
to keep somebody in the loop <idiom> کسی را در جریان گذاشتن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
to keep somebody in the loop <idiom> کسی را در جریان نگه داشتن [گذاشتن] [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
to be in the loop <idiom> در جریان بودن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
to be in the loop <idiom> آگاه بودن از [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
loop حلقه درون حلقه دیگر
loop پیچ چرخ
loop گره
loop حلقه طناب
loop حلقه
loop خمیدگی
loop حلقه دارکردن
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop گره زدن
loop antenna انتن حلقهای
open loop مدار باز
loop body تنه حلقه
loop antenna انتن حلقوی
local loop حلقه محلی
open loop حلقه باز
overhead loop گره حلقومی یا گره بالاتنه
subscriber's loop حلقه متعلق به مشترک
prusik loop گره پلکانی
loop body بدنه حلقه
loop checking مقابله حلقه
loop test ازمایش با حلقه وارلی
loop initializaion ارزش دهی اغازی در حلقه
loop jump پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
loop line دوراهی
loop pass پاس قوسی
loop step پرش از لبه خارجی یک اسکیت و نیم چرخش و برگشت بافرود به لبه داخلی همان اسکیت
loop sling حلقه بند تفنگ
loop sling بند حلقهای
loop hole گریز
loop hole روزنه
loop feeder سیم تغذیه حلقوی
loop code کد حلقوی
loop structure ساختار حلقهای
nested loop حلقه لانهای
nested loop حلقه تو درتو
nested loop حلقه اشیانهای
loop control کنترل حلقه زنی
loop counter شمارنده حلقه
loop drive ضربه باپیچش زیاد نزدیک تور حریف
loop sling مهار حلقوی بار بند حلقوی
elastic loop حلقهارتجاعی
to stay in the loop <idiom> آگاه ماندن در [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
loop-hole روزنه
loop-hole سوراخ دیدبانی
button loop دکمهرکاب
belt loop حلقهکمربند
closed loop حلقه بسته
closed loop حلقه مسدود
wait loop پردازندهای که یک حلقه برنامه را تکرار میکند تا عملی رخ دهد
to stay in the loop <idiom> در جریان ماندن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
hanger loop جایآویز
heel loop قوس پاشنه
loop stitches کوکطنابی
peg loop میخحلقهطناب
loop pile پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
arrow-loop شکاف تهویه
gun-loop [دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
uncontrolled loop حلقه کنترل نشده
counting loop حلقه شمارش
current loop حلقه جاری
hysteresis loop منحنی هیسترزیس
feedback loop حلقه باز خوردی
expansion loop خم انبساط
endless loop حلقه بی انتها
hysteresis loop حلقه پسماند
endless loop حلقه بی پایان
inductive loop حلقه ی القائی
induction loop حلقه القائی
drip loop حلقه ریزش اب
infinite loop حلقه نامتناهی
drill loop حلقه مخصوص چکه اب درسیم کشی
ground loop تغییر ناگهانی جهت حرکت هواپیما با ارابه فرود
infinite loop حلقه نامحدود
curtain loop بازوبندپرده
input coupling loop حلقه پیوست ورودی
open loop gain بهره تقویت در حلقه باز
open loop system مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
tap loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
perfection loop knot نوعی گره قرنیهای در انتهای نخ ماهیگیری
warp-loop fringe ریشه حلقوی [در قالی همدان]
toe loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
varley loop test ازمایش با حلقه وارلی
sleeve strap loop بستنوارسرآستین
loop knot tie گره حلقوی
loop control variable متغییر کنترل کننده حلقه
closed loop gain بهره تقویت درطبقه بسته
loop control structure ساختار کنترل حلقه
loop mill rolling نوردکاری حلقوی
distributor service loop خطسرویسپخش
magnetic hysteresis loop حلقه هیسترزیس مغناطیسی
every single day <adv.> روزانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com