Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
sinking line
نخی برای فرو بردن زیر اب
Other Matches
sinking
حفر
sinking
فرورفتگی
sinking
فرونشست
sinking
استهلاک نشست
sinking fund
ذخیره مخصوص پرداخت دیون ملی و مملکتی
sinking fund
دخیره استهلاک دین
sinking fund
وجه استهلاکی
die sinking
فرز حدیده
die sinking machine
دستگاه فرز حدیده
die sinking cutter
فرز حدیده
die sinking attachment
تجهیزات فرز حدیده
pantograph die sinking machine
ماشین فرز حدیده پانتوگراف
die sinking and engraving machine
دستگاه فرز حدیده و حکاکی
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line fault
تماس خطوط
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line spacing
فاصله سطور
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line up
ردیف ایستادن تیم
off line
برون خطی
on line
مستقیم
line
صفی در خط
line of d.
مرز
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
on line
مورداستعمال
on the line
هواپیمای اماده پرواز
on line
درون خطی
off line
غیر متصل
line-up
به ترتیب ایستادن
line-up
ردیف ایستادن تیم
down line
بار کردن پایین خطی
line up
به ترتیب ایستادن
line up
به خط شدن
down the line
ضربه از کنار زمین
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
off line
منفصل
out of line
خارج از خط جبهه
on line
در خط
on line
داخل رده
line-up
به خط شدن
off line
قطع
on line
متصل
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
all along the line
درامتدادهمه خط
all along the line
در همه جا
along line
در امتداد خطوط
along line
در خط
line out
با خط علامت گذاشتن
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
mean line
خط میان
in line
شمشیر در وضع حمله
in line
همراستا
the line
صف
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
to come in to line
در صف امدن
line by line
سطر به سطر
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
o o line
خط تقسیم دیدبانی
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
out of line
<idiom>
ناصحیح
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
line up
<idiom>
به صف کردن
on line help
کمک مستقیم
down the line
<idiom>
درآینده
line of d.
حد فاصل
old line
محافظه کار
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line
خط دیدبانی سپاه
to come in to line
موافقت کردن
line
در سمت
line
رشته
line
محصول
line
شعبه
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
خط صف
line
خط زدن
line
طرز
line
سیم
line
لجام
line
دهنه
line
جبهه جنگ
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
نسب
line
حدود رویه
line
بخط کردن
line
خط دار کردن
line
لاین
by line
خط دوم یافرعی
by line
خط فرعی راه اهن
line
استرکردن
line
ترازکردن
line
رسن
line
ریسمان
line
اراستن
line
ردیف
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
line
سطر
line
: خط
line
خط انداختن در
line
رشته بند
line
پوشاندن
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
by-line
خط فرعی راه اهن
line
جاده
line
: خط کشیدن
line
طناب خط
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
خط
by-line
خط دوم یافرعی
line
طناب سیم
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
mooring line
طناب مهار مین
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
message line
خط مخابره
mason's line
ریسمان کار
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
marriage line
گواهینامه ازدواج
lumber's line
خط سینه ناو
mach line
موج ضربهای ضعیف
median line
میانه
marline or line
طناب کوچک دولا
lyman line
خط لیمان
lubber's line
نشانگر سینه
line voltage
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
line voltage
ولتاژ شبکه
line voltage
ولتاژ خط
line up billiard
بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
line transformer
مبدل خط
line terminal
ترمینال خط
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
private line
خط خصوصی
line width
پهنای خط
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
lubber line
خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
loop line
دوراهی
local line
خط محلی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
load line
خط بار
line tester
ازمایش کننده خط
mooring line
سیم مهار
penny a line
ارزان
phantom line
خط سری
phantom line
خط فرضی
pipe line
خط لوله
pitch line
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
possibilities line
خط امکانات
possibilities line
خط بودجه
poverty line
خط فقر
out line font
قلم متغیر
phase line
خط مبداء حرکت جنگی
out of line coding
کدگذاری برون خطی
phase line
خط خیز
peaked line
خط پاره پاره
peaked line
خط چین
pass a line
رد کردن طناب
penny a line
پست
overhead line
خط هوایی
penny a line
ارزان نویس بی مایه
percolation line
خط نفوذ
overhead line
سیمکشی هوایی
outhaul line
برون کش
out line font
فونت متغیر
orienting line
خط توجیه
on line system
سیستم درون خطی
new line character
دخشه تعویض سطر
neutral line
خط بی اثر
multipoint line
خط چند نقطهای
multidrop line
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line
خط چند رشتهای
on line operation
عملکرد درون خطی
mould line
خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
night line
ریسمان ماهی گیری شبانه
no fire line
خط منع اتش
no fire line
خط منع اتش توپخانه
price line
خط قیمت
on line storage
حافظه درون خطی
on line operation
عمل درون خطی
on line database
پایگاه داده درون خطی
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
off line storage
حافظه برون خطی
off line operation
عملکرد برون خطی
nonswitched line
خط غیر گزینشی
non switched line
خط گزینه نشده
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
line of regression
خط رگرسیون
line of fire
خط اتش
line of fire
خط تیر
line of fall
خط فرود گلوله به زمین
line of fall
خط فرود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com