Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
smooth function	تابع همواری [ریاضی]
Other Matches
smooth <adj.>	بدون دشواری
smooth	نرم روان سلیس
smooth	بی تکان صاف کردن
smooth see	دریای ارام
smooth something over <idiom>	بهتریا قابل تحمل تر شدن
smooth <adj.>	روان [اصطلاح مجازی]
smooth <adj.>	نرم
smooth <adj.>	لطیف
smooth <adj.>	ملایم
smooth <adj.>	نرم وقابل انعطاف
smooth	ارام
smooth	قسمت صاف هر چیز
smooth	ملایم
smooth	هموار
smooth	ارام کردن تسکین دادن
smooth	صیقلی
smooth	بی مو
smooth	بی تکان
smooth	سلیس
smooth	دلنواز روان کردن
smooth	نرم روان
smooth	صاف
smooth	هموار کردن
smooth	صافکاری کردن
smooth	صاف کردن بدون اشکال بودن
smooth	سطح صاف
smooth	صاف شدن ملایم شدن
it is smooth out side	از بیرون صاف است
Nice and smooth.	صاف وصوف
smooth-talking	مطمئنومتقاعدکننده
smooth break	سطح گسیختگی
to smooth over a fault	عیب یا تقصیری را پوشاندن
to smooth the brow	گره از جیب گشادن
smooth delivery	تحویل بی اشکال
smooth with the plane	رنده کردن
to smooth a difficulty	اشکالی را رفع یا برطرف کردن
the rough and the smooth	اسایش وسختی
smooth bore	جنگ افزار بدون خان
smooth bore	جنگ افزار لوله صاف و بدون خان
smooth breathing	نام این نشان
smooth breathing	که دردستوریونانی عدم تلفظ حرف اول رامیرساند
smooth muscle	ماهیچه صاف
smooth muscule	عضله صاف
smooth plane	رنده صاف کاری
smooth scrolling	حرکت هموار
smooth the paint	رنگ کردن و پرداخت کردن
smooth tongued	چرب زبان
smooth tongued	خوش بیان چاپلوس
over rough and smooth	در زمین ناهموار وهموار در پستی وبلندی
smooth surface	رویه صاف
To smooth out a cloth by ironing it .	پارچه را با اطوصاف کردن
shotgun (smooth-bore)	تفنگشکاری
quasi smooth flow	جریان نیمه ارام یا شبه ارام
smooth core armature	ارمیچر با هسته صاف
smooth plaster surface	پاکیزه کردن
OR function	پیاده سازی الکترونیکی تابع OR
zero of a function	ریشه تابع [ریاضی]
OR function	تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
zero of a function	صفر یک تابع [ریاضی]
function	تابع [ریاضی]
NOT function	تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
NOT function	معادل تابع NAND
function	وفیفه
to function as something	به کار رفتن به عنوان چیزی
neither nor function	تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد
NOR function =	مدار الکترونیکی یا قطعهای که تابع NOR را انجام میدهد
NOR function =	تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
NOT function	مدار الکترونیکی یا قطعه که تابع NOT را انجام میدهد
even function	تابع زوج
function	تابع
function	فعالیت
function	وفیفه عمل کردن
function	کارایی
function	خاصیت وجودی
function	کار کردن
function	طرزکار تابع
function	کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
function	دستور برنامه که اجرا را به یک تابع از پیش تعیین شده می برد یا به یک مجموعه دسورات مرتب نامدار
function	مجموعه توابع که توسط یک برنامه قابل استفاده اند
function	سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function	لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
function	چاپ کدهایی که یک عمل را کنترل می کنند و نه صرفا نمایش یک حرف
function	کارکرد
function	کار
function	کارویژه
function	پیشه
function	ماموریت عمل
function	ایفاء
function	عمل کردن کارکردن
function	وفیفه داشتن
function	ایین رسمی
function	عمل
function	نقش
function	دستورالعمل
function	فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
function	انجام عمل به درستی
function	مقام
function	مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
function	مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
root of a function	صفر یک تابع [ریاضی]
standard function	تابع استاندارد
root of a function	ریشه تابع [ریاضی]
state function	تابع حالت
tax function	تابع مالیات
tact function	کارکرد نامیدن
generalized function	توزیع [ریاضی]
switching function	تابع راه گزین
supply function	تابع عرضه
stress function	تابع تنش
step function	تابع پلکانی
function button	دکمهردیاب
step function	تابع پلهای
argument [of a function]	متغیر مستقل تابعی [ریاضی]
sine function	تابع سینوسی
sheffer function	تابع شفر
sediment function	تابع بده مواد جامع
secondary function	کارکرد ثانوی
saving function	صورت مقدار پس انداز درامدشخص
saving function	تابع پس انداز
revenue function	تابع درامد
recursive function	تابع بازگشتی
real function	تابع حقیقی
argument [of a function]	متغیر مستقل [ریاضی]
holomorphic function	تابع هولومورفیک [ریاضی]
inner work function	انرژی خروج درونی
continuity of a function	پیوستگی تابعی [ریاضی]
inverse function	تابع وارون [ریاضی]
inverse function	تابع معکوس [ریاضی]
frequency function	تابع تکرار [ریاضی]
arithmetical function	تابع حسابی [ریاضی]
trial function	تابع ازمایشی
absolute value function	تابع قدر مطلق [ریاضی]
arithmetic function	تابع حسابی [ریاضی]
continuous function	تابع پیوسته [ریاضی]
linear function	نگاشت خطی [ریاضی]
differentiable function	تابع مشتق پذیر [ریاضی]
transcendental function	تابع غیرجبری [ریاضی]
domain of a function	دامنه یک تابع [ریاضی]
sine function	تابع سینوس [ریاضی]
cosine function	تابع کسینوس [ریاضی]
trigonometric function	تابع های مثلثاتی [ریاضی]
function selectors	عاملانتخابکننده
function selector	انتخابگرکارآمد
function keys	کلیدهایانجام وفایف
trigonometric function	تابع مثلثاتی
transformation function	تابع تبدیل
transfer function	تابع انتقال
total function	تابع کامل
injective function	تزریق
generalized function	تابع تعمیم یافته [ریاضی]
threshold function	تابع استانهای
utility function	تابع مفید
utility function	تابع کاربردی
function keys	کلیدهاتابع
function display	نمایشگرتابع
work function	تابع کار
work function	انرژی ازاد در ترمودینامیک
work function	انرژی خروج
well defined function	تابع خوش تعریف
well behaved function	تابع خوشرفتار
weight function	تابع وزنی
wave function	تابع موجی
temperature function	تابع دما
inverse function	تابع وارون
function types	سنخهای کارکردی
function table	جدول تابعی
function subprogram	ریزبرنامهای که مقدارمنفردی را برمی گرداند
function key	کلید عملیاتی کلید تابعی
function key	یچی که برای کار خاص یا ترتیبی از دستورالعمل ها انتساب داده شده بود
function key	کلید وفیفهای
function invocation	احضار تابع
function generator	تابع زا
function codes	کدهای کار
function code	کد تابع
function code	رمز وفیفه نما
frequency function	تابع بسامد
external function	تابع برونی
function word	کلمه دستوری
generating function	تابع مولد
generating function	تابع زاینده
inverse function	تابع معکوس
investment function	تابع سرمایه گذاری
intrinsic function	تابع فطری
input function	تابع سیگنال ورودی
input function	تابع اولیه
increasing function	تابع صعودی
increasing function	تابع فزاینده
impluse function	تابع ضربهای
implicit function	معادله چیزی که حل ان مستلزم حل یک یا چند معادله دیگر باشد
impedance function	تابع امپدانس
hyperbolic function	تابع هذلولی
hamiltonian function	تابع هامیلتونی
hamiltonian function	تابع هامیلتون
gibbs function	تابع گیبس
exponential function	تابع نمایی
coincidence function	دروازه منط قی که تابع AND منط قی روی سیگنالهای الکتریکی ایجاد میکند
coincidence function	پردازش دو یا چند سیگلنال ورودی و خروجی آنها تابع AND آنها باشند
characteristic function	مشخصه تابع
characteristic function	ویژه تابع
characteristic function	تابع مشخصه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com