Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (6 milliseconds)
English
Persian
soap bubble
حباب کف صابون
soap bubble
چیزجالب وزود گذر
Other Matches
A bar of soap. A cake of soap.
یک قالب صابون
some soap
چند تا صابون
soap
صابون زدن
soap
صابون
May I have some soap?
ممکن است چند تا صابون برایم بیاورید؟
soap boiler
صابون پز
soap wort
چوبه
soap berry
بندق
Soap lather .
کف صابون
toilet soap
صابونتوالت
metallic soap
صابون فلزی
soap dish
جاصابونی
soap suds
کف صابون
castile soap
یکجورصابون روغن زیتونی
soap suds
اب صابونی
soap maker
صابون پز
liquid soap
صابون مایع
green soap
صابون ملایمی که ازروغنهای گیاهی تهیه میشود
soap solution
محلول صابون
soap solution
اب صابون
soap nut
بندق
soap wort
چوبک
soap operas
نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
soft soap
چاپلوسی
soft soap
چاپلوسی کردن تملق
soft-soap
چاپلوسی
soft-soap
چاپلوسی کردن تملق
abrasive soap
صابون سایا
soap opera
نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
animal soap
صابون حیوانی
Soap doest lather in salty water .
صابون رآب شور کف نمی کند
bubble
خروشیدن جوشاندن
bubble
جوشیدن
bubble
بیان کردن حباب
bubble
حباب
bubble
گفتن
bubble
ابسوار
bubble
قلقل زدن
bubble
حباب براوردن
bubble
اندیشه پوچ
bubble help
خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
bubble level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
Burst sb's bubble
<idiom>
تو ذوق کسی زدن
hubble-bubble
قلیان
to bubble over with wrath
خروشیدن
bubble baths
وان پر کف و معطر شده
bubble baths
مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble bath
وان پر کف و معطر شده
bubble bath
مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble and squeak
خوراک کلم و سیب زمینی سرخ شده
to prick the bubble
مشت کسیرا باز کردن
to bubble over with wrath
جوش زدن
to prick the bubble
باد کسی را خوابانیدن
bubble sort
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
bubble sort
مرتب کردن حبابی
bubble horizon
افق نمایان از زیر ابر
bubble sort
جور کردن حبابی
bubble point
نقطه جوش
bubble memory
روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
bubble memory
سرعت بالا و حافظه متحرک
bubble memory
مین فرفیت بالا
bubble memory
حافظه حبابی
bubble jock
بوقلمون نر
bubble sort
سورت حبابی
bubble sorting
جور کردن حبابی
bubble gum
ادامس بادکنکی
bubble cap
فنجانک حباب
hubble bubble
شلوغ
hubble bubble
قلیان
hubble bubble
غلیان
gas bubble
حباب گاز
bubble sextant
سکستانت مایعی
bubble chamber
اتاقک حباب
bubble tray
بشقابک حباب
bubble tower
برج حباب
bubble tower
برج تقطیر
bubble horizon
ابرشکافدار
plastic bubble keyboard
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
bubble tray column
ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
magnetic bubble memory
حافظه حبابی مغناطیسی
bubble turn and slip
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
bubble cap plate column
ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
Even if you thik I am being foolish, please don't burst my bubble.
حتی اگر فکر می کنی احمقم لطفا توی ذوقم نزن.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com