English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (9 milliseconds)
English Persian
soft drink نوشیدنی غیر الکلی
soft drink نوشابه
soft drink شربت
soft drink نوشابه غیر الکلی
Search result with all words
soft-drink dispenser جایگاهنوشیدنیسبک
Other Matches
to drink up off تاته سرکشیدن
What would you like to drink? نوشیدنی چه میل دارید؟
I would like to have something to drink . می خواهم گلویی تازه کنم
to drink off سر کشیدن
to drink in بامیل تلقی کردن یاگوش دادن
I'd like something to drink. چیزی برای نوشیدن میخواهم.
Would you like something to drink? <idiom> آیا چیزی برای نوشیدن می خواهید؟ [غذا و آشپزخانه]
drink مشروب
in drink مست
drink off تا ته سرکشیدن
drink off سرکشیدن
drink نوشابه
drink نوشانیدن اشامیدنی
drink اشامیدن
to ply any one with drink باصرارنوشابه بکسی تعارف کردن
to drink water اب خوردن
to drink water اب اشامیدن
to drink wine باده نوشیدن
to drink wine می خوردن شراب خوردن
to drink wine می گساردن
to drink to a person بسلامتی کسی نوشیدن
to give to drink نوشانیدن
drink hail نوش جان
alcoholic drink خمر
strong drink مشروب قوی و پر الکل
drink hail گوارای وجود
to drink any ones health بسلامتی کسی نوشیدن
to drink in with ones eyes بچشم خریداری نگاه کردن
meat and drink لذت
to drink to a person نخست خودنوشیدن وسپس دیگریرابنوشیدن واداشتن
to drink to the lees تا ته نوشیدن
meat and drink خوشی
meat and drink سور
to drink a bowl کاسهای راسرکشیدن
to drink to the lees دردش را هم خوردن
to give to drink اب دادن
hard drink نوشیدنیباالکلزیاد
to have a drink of water یک جرعه آب نوشیدن
welcoming drink نوشیدنی خوش آمد گویی
to drink something in sips چیزی را جرعه جرعه نوشیدن
hard drink مشروب قوی و پر الکل
long drink نوشابه در گیلاس بلند
to have a drink of water یک قورت آب نوشیدن
May I have the drink list, please? ممکن است لطفا صورت نوشیدنیها را برایم بیاورید؟
My tea is not cool enough to drink. چائی ام بقدر کافی هنوز سرد نشده
To drink on an empty stomach. روی شکم خالی مشروب خوردن
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink . قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
Drink it while it is stI'll hot. تا گرم است بنوشید
When drink enters, wisdom departs. <proverb> آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
a copious choice of food and drink غذا و نوشیدنی فراوان
You cannot sell the cow and drink the milk . <proverb> نمى توان هم گاو را فروخت هم شیرش را نوشید .
to drink till alls blue پاتیل شدن
to drink till alls blue بحدمستی نوشیدن
to drink till alls blue مست شدن
My tea isnt cool enough to drink. چایی ام آنقدر خنک نشده که بخورم
A good stiff ( strong ) alchoholic drink . مشروب پرمایه
soft <adj.> نرم وقابل انعطاف
soft <adj.> ملایم
soft <adj.> نرم
soft نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
soft to the f. نرم
soft <adj.> لطیف
it is too soft پر نرم است
soft کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند
soft ملایم
soft گوارا
soft صفحه کلیدی که کار کلیدها با برنامه تغییر میکند
soft سبک شیرین
soft نیم بند
soft عسلی
soft مهربان نازک
soft لطیف
soft نرم
soft که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft نیمبند
soft ضعیف
soft دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
soft دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft خطای تصادفی نرم افزار یا دادههای خطا
soft متن روی صفحه
soft که به طور موقت در سخت افزار ذخیره شده است
soft توپ کم جان
soft که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
soft coal ذغال سنگ چاق
soft-soaping چاپلوسی کردن تملق
soft currency پولباواحدپولیکمارزش
soft-soaps چاپلوسی
soft ray بالهنرم
soft pastel پاستلخشک
soft touch آدمی که سختگیر نیست و میشود زود از او پول قرض کرد
soft drinks شربت
soft drinks نوشابه
soft drinks نوشیدنی غیر الکلی
soft-soaps چاپلوسی کردن تملق
soft solder لحیم قلع
soft hearted نازک دل
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft furnishings متکا پرده نورتابوروکشمبلمان
soft option انتخابآسانترینراه
soft porn بیانتمایلاتجنسیبهنحویزننده
soft drinks نوشابه های غیرالکلی [غذا و آشپزخانه]
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-spoken دارای صدای نرم وملایم
soft-spoken معتدل
soft spoken دارای صدای نرم وملایم
soft spoken معتدل
soft-hearted نرم دل
soft-hearted نازک دل
soft hearted نرم دل
soft palates شراع الحنک
soft palates کام گوشتی
soft palate شراع الحنک
soft palate کام گوشتی
soft loans وام بدون دردسر
soft loans وام اسان
soft loan وام بدون دردسر
soft loan وام اسان
soft drinks نوشیدنی های غیرالکلی [غذا و آشپزخانه]
soft target هدفبدوندفاع
soft-soaping چاپلوسی
soft-soaped چاپلوسی کردن تملق
soft-soaped چاپلوسی
soft-soap چاپلوسی کردن تملق
soft-soap چاپلوسی
soft soap چاپلوسی کردن تملق
She has a soft voice صدای نرمی دارد
soft soap چاپلوسی
soft spot for someone/something <idiom> احساسات تندوتیز داشتن
soft sell بانرمی وملایمت بفروش رساندن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft money پول ضعیف
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft headed ساده لوح
soft tube لامپ نرم
soft copy نسخه غیر چاپی
soft error خطای ملموس
soft eye چشمی ساده
soft fails فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
soft font فونت نرم
soft font فونت استقراری
soft goods کالاهای بی دوام
soft goods کالاهای مصرف شدنی
soft hyphen خط تیره شرطی
soft hyphen خط تیره اختیاری
soft iron اهن نرم
soft keys کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
soft laid نرم تابیده
soft landing فرود نرم
soft lead سرب نرم
soft copy نسخه غیر ملموس
soft coal ذغال سنگ قیردار
it is a soft snap کاری ندارد
it is a soft snap چیزی نیست کاراسانی است
fail soft تخریب تدریجی
fail soft تخریب
fail soft با خرابی تدریجی
fail soft با خرابی ملایم
soft acid اسید نرم
soft anneal گداختن نرم
soft base باز نرم
soft bill پرنده منقار نازک حشره خوار
soft bill مرغ مگس خوار
soft boiled نیم بند حساس
soft boiled احساساتی
soft boiled دل رحیم
soft anneal نرم تاباندن
soft market بازار با تقاضای خوب
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
soft shelled نرم پوسته
soft shoulder شانه هموار
soft skin پوسته نرم
soft spot شولات
soft spot ناحیه نشست
soft start اغاز نرم
soft start راه اندازی نرم
soft technology تکنولوژی نرم
soft tooling ابزاری که ابعاد ان معمولا تاحد کمی قابل تنظیم است
soft valve شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
soft ware وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
soft water اب شیرین
soft water اب سبک
soft wood چوب نرم
soft x rays پرتو ایکس کم نفوذ
soft x rays پرتوایکس نرم
soft shelled دارای پوسته تردوشکننده
soft shell نرم پوسته
soft roe تخم ماهی نر
soft radiation تابش نرم
soft return فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
soft water اب خوشگوار
soft sand شکرسنگ
soft sector علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
soft sectored بخش شده غیر ملموس
soft shell حلزون دارای صدف نرم
soft shell دارای عقیده معتدل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com