Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
soft shell clam
صدفپوستنازک
Other Matches
hard shell clam
پوستسختصدف
soft shell
دارای پوسته ترد وشکننده
soft shell
نرم پوسته
soft shell
حلزون دارای صدف نرم
soft shell
دارای عقیده معتدل
clam up
<idiom>
قطع کردن حرف
clam
حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
clam
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam cleat
گیرهمارپیچ
razor clam
صدفلبهتیز
littleneck clam
نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
hard clam
حلزون دارای کفههای صدفی سخت
shell
ساچمه وچاشنی
shell
سبوس گیری کردن
shell
پوست کندن از مغز میوه را دراوردن
shell
فشنگ
shell
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell
جعبه حاوی باروت
shell
پوکه
shell
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shell
پوسته
shell
لایه
shell
توده
shell
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell out
پرداختن
shell out
خارج شدن به سیستم عامل وقتی که برنامه اصلی هنوز در حافظه است , پس کاربر به برنامه برمی گردد
shell out
هزینه چیزی را قبول کردن
shell off
با نارنجک مورد حمله قراردادن
to shell off
ورقه ورقه شدن ورامدن
shell
برنامه خروج موقت
shell
برنامه واسطه
shell
صدف
shell
زرهی پوشش
shell off
گلوله باران کردن
shell
قشر زمین
shell
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shell
پوست تخم مرغ
in one's shell
<idiom>
صرف نظر کردن،بی صدا
out of one's shell
<idiom>
گفتگو دوستانه
shell
پوکه فشنگ
shell
پوست فندق وغیره
shell
پوست
shell
کالبد
shell
گلوله توپ
shell
جلد
shell
عامل محافظ حفاظ
shell
قشر
shell
بدنه ساختمان
fixed shell
گلوله متصل
piercing shell
گلوله ثاقب
energy shell
پوسته انرژی
energy shell
لایه انرژی
electron shell
پوسته الکترون
ear shell
گوشک ماهی
egg shell
نازک
egg shell
پوست تخم
egg shell
مانندپوست تخم مرغ
the shell of a mollusk
صدف
cooling shell
قشر سرد کننده
cooling shell
پوسته سردکننده
cupola shell
پوسته کوپل
shell fragments
بسک گلوله
downstream shell
پشته پایاب
downstream shell
توده پایاب خاکریز پایاب
downstream shell
خاک پایین دست
cockle shell
یکجورصدف
cockle shell
کرجی کوچک
pearl shell
صدف
shell fish
جانور صدف
shell formwork
قالب بندی غلافی
shell fish
ماهی صدف
shell back
دریانوردی که از خط استواگذشته باشد
shell bean
لوبیایی که مغز ان خوراکی است
shell bean
دانه مغذی لوبیا
inner shell electron
الکترون درونی
illuminating shell
گلوله روشن کننده
illuminating shell
گلوله منور
shell bit
مته گلویی
hard shell
متعصب
hard shell
کاسه دار
hard shell
سخت پوست
shell bit
مته قاشقی
valence shell
پوسته والانس
furnace shell
قشر یا پوسته کوره
furnace shell
جدارکوره
valence shell
لایه والانس
outer shell
پوسته والانس
outer shell
لایه والانس
magnetic shell
زرورق مغناطیسی
gas shell
گلوله دودانگیز
shell casting
ریخته گری پوستهای
hard shell
سخت
cartridge shell
بدنه پوکه
shell shock
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
ventus's shell
کس گربه
shell-shocked
موجی- مبتلا بهاختلالاتناشیازجنگ
tortoise shell
پوست ابرهای لاک پشت دریایی
the shell of an egg
پوست تخم مرغ
star shell
گلوله منور
star shell
گلوله نورافشان
tracer shell
گلوله رسام
shrapnel shell
گلوله انفجاری
head shell
حافظسر
inner door shell
پوستداخلیدر
lower shell
قشرتحتانی
shell shock
روان رنجوری جنگ
shell-shock
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock
روان رنجوری جنگ
The shell does not always contain a pearl.
<proverb>
همیشه در صدف گوهر نباشد .
To come out of oness shell.
از جلد ( لاک ) خود در آمدن
shell suit
نوعیکتوشلوارغیرمعمولی-شلوولباجنسدرخشندهوبراقوسبک
upper shell
قشررویه
shell membrane
پوستغشا
shell wave
صدای زوزه گلوله
shell transformer
مبدل جوشن دار
shell mould
قالب گرفتن پوستهای
shell limestone
اهک صدفدار
shell lime
سنگ اهک صدفی
shell jacket
بالاتنه کوتاه دکمه دار نظامی
shell game
قمار با گردو
shell game
گردو بازی
shell fragments
قطعات گلوله
band shell
جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
cartridge shell
بدنه پوکه فشنگ
shell pink
رنگ قرمز مایل به زرد
shell proof
ضد گلوله
shell proof
مقاوم در مقابل گلوله
shell structure
ساختارپوستهای
shell structure
ساختار لایهای
shell sort
الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
shell room
انبار گلوله
shell room
انبار مهمات ناو
shell roof
بام پوستهای
shell proof
ضد نفوذ گلوله
soft
<adj.>
نرم وقابل انعطاف
soft to the f.
نرم
soft
<adj.>
نرم
soft
<adj.>
لطیف
soft
<adj.>
ملایم
soft
سبک شیرین
soft
نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
soft
خطای تصادفی نرم افزار یا دادههای خطا
soft
متن روی صفحه
soft
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
soft
توپ کم جان
soft
ضعیف
soft
نیمبند
soft
گوارا
soft
نیم بند
soft
عسلی
soft
مهربان نازک
soft
ملایم
soft
لطیف
soft
نرم
soft
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
it is too soft
پر نرم است
soft
صفحه کلیدی که کار کلیدها با برنامه تغییر میکند
soft
که به طور موقت در سخت افزار ذخیره شده است
soft
کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند
soft
دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
soft
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
high explosive shell
گلوله محترقه شدید
outer shell electron
الکترون رسانایی
half shell mold
قالب نیم پوسته
outer shell electron
الکترون بیرونی
shell molding process
فرایند قالب گیری پوستهای
outer shell electron
الکترون لایه بیرونی
double shell constraction
ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
shell molding machine
دستگاه قالب گیری پوستهای
shell moulded casting
قطعه ریختگی قالب گیری پوستهای
soft drinks
نوشیدنی غیر الکلی
soft drink
شربت
soft drink
نوشابه
soft sell
بانرمی وملایمت بفروش رساندن
soft drink
نوشیدنی غیر الکلی
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft drinks
نوشابه
soft drinks
شربت
soft touch
آدمی که سختگیر نیست و میشود زود از او پول قرض کرد
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
fail soft
تخریب
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft soap
چاپلوسی
soft soap
چاپلوسی کردن تملق
soft-soap
چاپلوسی
soft technology
تکنولوژی نرم
soft valve
شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
soft tooling
ابزاری که ابعاد ان معمولا تاحد کمی قابل تنظیم است
soft-soaped
چاپلوسی کردن تملق
soft water
اب سبک
soft start
راه اندازی نرم
soft start
اغاز نرم
soft water
اب خوشگوار
soft wood
چوب نرم
soft x rays
پرتو ایکس کم نفوذ
soft x rays
پرتوایکس نرم
soft-soaped
چاپلوسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com