Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
soft technology
تکنولوژی نرم
Other Matches
technology
اشنایی باصول فنی
technology
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technology
قط عات الکترونیکی که تازه ساخته شده اند
technology
فناوری درخواست , ذخیره سازی , پردازش و توزیع اطلاعات به صورت الکترونیکی .
technology
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
appropriate technology
تکنولوژی مناسب
technology
حرفه شناسی شناخت دانشی
technology
صنعت شناسی
technology
تخصص شناسی
technology
تکنولوژی
technology
فن شناسی
technology
فنون شگرد شناسی
technology
دانش فنی تکنولوژی
technology
ابزارشناسی تکنولوژی
technology
فنشناسی
institute of technology
انستیتو تکنولوژی
instructional technology
تکنولوژی اموزشی
lubrication technology
تکنیک روغنکاری
neutral technology
تکنولوژی خنثی
high technology
پیشرفته بودن از نظر فناوری
farm technology
روش فنی کشاورزی تکنولوژی کشاورزی
elecric technology
تکنولوژی برق
educational technology
فن شناسی اموزشی
backstop technology
تکنولوژی با صرفه
backstop technology
فن شناسی پشتواندار
backstop technology
تکنولوژی پشتیبان
appropriated technology
فن شناسی فراخور
appropriated technology
تکنولوژی متناسب
choice of technology
انتخاب تکنولوژی
eco-technology
فناوری زیست بوم
nuclear technology
تکنولوژی هستهای
neutral technology
تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
transfer of technology
انتقال تکنولوژی
information technology
تکنولوژی اطلاعات
technology transfer
انتقال تکنولوژی
secure transaction technology
سیستم ساخت ماکروسافت برای ایجار اتصال ایمن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت کالاها روی اینترنت میدهد
data processing technology
تکنولوژی پردازش داده
automatic control technology
تکنولوژی اتوماتیک کنترل
college of
[music, technology,...]
دانشگاه فناوری
Advanced Technology Attachment
حالت معمول از واسط SCSI که تحت نام IDE هم شناخته شده است
Advanced Technology Attachment
واسط استاندارد برای اتصال دیسک سخت یا CD-ROM به کامپیوتر
Advanced Technology Attachment
مگابایت دار ثانیه دارد
Advanced Technology Attachment
واسط واسط استاندارد که به ROM-CD را درایو نوار اجازه میدهد به پورت ATA متصل شود
Advanced Technology Attachment
خصوصیتی در ATA توسعه یافته توسط Quantum Lorp که حاوی واسط استاندارد سریع برای ارسال چندین مگابایت داده است
integrate circuit technology
مطالعه فن مدار مجتمع تکنولوژی ای سی
mode of operation
[Technology]
کارکرد
functional principle
[Technology]
عاملیت
mode of operation
[Technology]
عاملیت
functional principle
[Technology]
کارکرد
surface mount technology
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
soft
کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند
soft
که به طور موقت در سخت افزار ذخیره شده است
soft
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft to the f.
نرم
soft
ملایم
it is too soft
پر نرم است
soft
صفحه کلیدی که کار کلیدها با برنامه تغییر میکند
soft
دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
soft
<adj.>
ملایم
soft
سبک شیرین
soft
عسلی
soft
مهربان نازک
soft
لطیف
soft
نرم
soft
<adj.>
نرم
soft
نیم بند
soft
<adj.>
لطیف
soft
<adj.>
نرم وقابل انعطاف
soft
گوارا
soft
نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
soft
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft
متن روی صفحه
soft
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
soft
خطای تصادفی نرم افزار یا دادههای خطا
soft
توپ کم جان
soft
ضعیف
soft
نیمبند
soft spot
شولات
soft spot
ناحیه نشست
soft start
اغاز نرم
soft start
راه اندازی نرم
soft ware
وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
soft sectored
بخش شده غیر ملموس
soft tooling
ابزاری که ابعاد ان معمولا تاحد کمی قابل تنظیم است
soft valve
شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
soft skin
پوسته نرم
soft shoulder
شانه هموار
soft radiation
تابش نرم
soft return
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
soft roe
تخم ماهی نر
soft sand
شکرسنگ
soft sector
علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
soft shell
دارای پوسته ترد وشکننده
soft shell
دارای عقیده معتدل
soft shell
حلزون دارای صدف نرم
soft shell
نرم پوسته
soft shelled
دارای پوسته تردوشکننده
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
soft shelled
نرم پوسته
soft solder
لحیم قلع
soft water
اب شیرین
soft water
اب خوشگوار
soft drinks
نوشابه
She has a soft voice
صدای نرمی دارد
soft target
هدفبدوندفاع
soft porn
بیانتمایلاتجنسیبهنحویزننده
soft drinks
شربت
soft option
انتخابآسانترینراه
soft touch
آدمی که سختگیر نیست و میشود زود از او پول قرض کرد
soft pastel
پاستلخشک
soft ray
بالهنرم
soft currency
پولباواحدپولیکمارزش
soft drinks
نوشیدنی غیر الکلی
soft spot for someone/something
<idiom>
احساسات تندوتیز داشتن
soft water
اب سبک
soft wood
چوب نرم
soft x rays
پرتو ایکس کم نفوذ
soft x rays
پرتوایکس نرم
soft drinks
نوشابه های غیرالکلی
[غذا و آشپزخانه]
soft drink
نوشیدنی غیر الکلی
soft drink
نوشابه
soft drink
شربت
soft drinks
نوشیدنی های غیرالکلی
[غذا و آشپزخانه]
soft drink
نوشابه غیر الکلی
soft furnishings
متکا پرده نورتابوروکشمبلمان
it is a soft snap
چیزی نیست کاراسانی است
soft-soaped
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaped
چاپلوسی
soft-soap
چاپلوسی کردن تملق
soft-soap
چاپلوسی
soft soap
چاپلوسی کردن تملق
soft soap
چاپلوسی
soft sell
بانرمی وملایمت بفروش رساندن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-soaping
چاپلوسی
soft-soaping
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaps
چاپلوسی
it is a soft snap
کاری ندارد
soft tube
لامپ نرم
fail soft
تخریب تدریجی
fail soft
تخریب
fail soft
با خرابی تدریجی
fail soft
با خرابی ملایم
soft-hearted
نازک دل
soft-soaps
چاپلوسی کردن تملق
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft palates
شراع الحنک
soft palates
کام گوشتی
soft palate
شراع الحنک
soft palate
کام گوشتی
soft loans
وام بدون دردسر
soft loans
وام اسان
soft loan
وام بدون دردسر
soft loan
وام اسان
soft hearted
نازک دل
soft hearted
نرم دل
soft-hearted
نرم دل
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-spoken
دارای صدای نرم وملایم
soft-spoken
معتدل
soft spoken
دارای صدای نرم وملایم
soft spoken
معتدل
soft headed
ساده لوح
soft acid
اسید نرم
soft copy
نسخه غیر چاپی
soft goods
کالاهای بی دوام
soft font
فونت استقراری
soft fails
فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
soft eye
چشمی ساده
soft error
خطای ملموس
soft font
فونت نرم
soft copy
نسخه غیر ملموس
soft goods
کالاهای مصرف شدنی
soft hyphen
خط تیره شرطی
soft money
پول ضعیف
soft market
بازار با تقاضای خوب
soft lead
سرب نرم
soft landing
فرود نرم
soft laid
نرم تابیده
soft keys
کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
soft iron
اهن نرم
soft hyphen
خط تیره اختیاری
soft coal
ذغال سنگ چاق
soft bill
پرنده منقار نازک حشره خوار
soft boiled
نیم بند حساس
soft bill
مرغ مگس خوار
soft boiled
احساساتی
soft boiled
دل رحیم
soft base
باز نرم
soft anneal
نرم تاباندن
soft anneal
گداختن نرم
soft coal
ذغال سنگ قیردار
velvet feels soft
مخمل به لامسه نرم است
soft missile base
سکوی بدون حفاظ پرتاب موشک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com