Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
soft ware
وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
Other Matches
ware
کالا
ware
جنس اجناس
ware
متاع
ware
حذر کردن
ware
اگاه
ware
مطلع
ware
کالای فروشی پرهیز کردن از
course ware
نام برنامههای اموزشی کامپیوتر دوره ابزار
hollow ware
چینی یاشیشهای که بصورت استوانهای شکل ویا نظیر ان قالب گیری شده است
ware room
انبار کردن مخزن
table ware
لوازم میز یا سفره
granite ware
سفالینه خارارنگ
metal ware
آلات فلزی
brass ware
برنج الات
hollow ware
ادوات فلزی
hard ware
فلز الات
granite ware
اهن لعابی خارارنگ
granite ware
چینی خارایی
glass ware
فروف شیشه
ware room
انبار گمرک
brown ware
سفالینه
earth ware
لوله سفالی
ware room
بارخانه
ware room
انبارکالا
metal ware
ضرف فلزی
earthen ware
ظروف سفالی
sanitary ware
لوازم بهداشتی
queen's ware
فروف لعابی انگلیسی که خامهای رنگ هستند
parian ware
چینی مرمری
parian ware
چینی یا روسی
stone ware
سفالینه بسیار سخت
ston ware
سفالینه بسیار سخت
hard ware
فروف فلزی
cast iron ware
الات چدنی
glazed ware pipe
لوله لعابدار
bonded ware house
انبار گمرکی
soft
گوارا
soft
صفحه کلیدی که کار کلیدها با برنامه تغییر میکند
soft
دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
soft
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft
کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند
soft
که به طور موقت در سخت افزار ذخیره شده است
soft
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
it is too soft
پر نرم است
soft to the f.
نرم
soft
<adj.>
نرم وقابل انعطاف
soft
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft
نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
soft
عسلی
soft
مهربان نازک
soft
ملایم
soft
لطیف
soft
نرم
soft
<adj.>
ملایم
soft
<adj.>
لطیف
soft
نیمبند
soft
<adj.>
نرم
soft
نیم بند
soft
سبک شیرین
soft
خطای تصادفی نرم افزار یا دادههای خطا
soft
متن روی صفحه
soft
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
soft
توپ کم جان
soft
ضعیف
soft spot
ناحیه نشست
soft spot
شولات
soft solder
لحیم قلع
soft start
راه اندازی نرم
soft technology
تکنولوژی نرم
soft wood
چوب نرم
soft tooling
ابزاری که ابعاد ان معمولا تاحد کمی قابل تنظیم است
soft valve
شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
soft start
اغاز نرم
soft skin
پوسته نرم
soft shoulder
شانه هموار
soft radiation
تابش نرم
soft return
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
soft roe
تخم ماهی نر
soft sand
شکرسنگ
soft sector
علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
soft sectored
بخش شده غیر ملموس
soft shell
دارای پوسته ترد وشکننده
soft shell
دارای عقیده معتدل
soft shell
حلزون دارای صدف نرم
soft shell
نرم پوسته
soft shelled
دارای پوسته تردوشکننده
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
soft shelled
نرم پوسته
soft money
پول ضعیف
soft water
اب شیرین
soft furnishings
متکا پرده نورتابوروکشمبلمان
soft currency
پولباواحدپولیکمارزش
soft ray
بالهنرم
soft pastel
پاستلخشک
soft touch
آدمی که سختگیر نیست و میشود زود از او پول قرض کرد
soft drinks
شربت
soft drinks
نوشابه
soft drinks
نوشیدنی غیر الکلی
soft drink
نوشیدنی غیر الکلی
soft drink
نوشابه
soft option
انتخابآسانترینراه
soft porn
بیانتمایلاتجنسیبهنحویزننده
soft target
هدفبدوندفاع
soft water
اب سبک
soft water
اب خوشگوار
soft x rays
پرتو ایکس کم نفوذ
soft x rays
پرتوایکس نرم
soft drinks
نوشابه های غیرالکلی
[غذا و آشپزخانه]
soft drinks
نوشیدنی های غیرالکلی
[غذا و آشپزخانه]
soft drink
نوشابه غیر الکلی
soft spot for someone/something
<idiom>
احساسات تندوتیز داشتن
She has a soft voice
صدای نرمی دارد
soft drink
شربت
it is a soft snap
کاری ندارد
soft-soaped
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaped
چاپلوسی
soft-soap
چاپلوسی کردن تملق
soft-soap
چاپلوسی
soft soap
چاپلوسی کردن تملق
soft soap
چاپلوسی
soft sell
بانرمی وملایمت بفروش رساندن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-soaping
چاپلوسی
soft-soaping
چاپلوسی کردن تملق
soft tube
لامپ نرم
fail soft
تخریب تدریجی
fail soft
تخریب
fail soft
با خرابی تدریجی
fail soft
با خرابی ملایم
soft headed
ساده لوح
soft-soaps
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaps
چاپلوسی
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft loan
وام اسان
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft hearted
نرم دل
soft hearted
نازک دل
soft palates
شراع الحنک
soft palates
کام گوشتی
soft palate
شراع الحنک
soft palate
کام گوشتی
soft loans
وام بدون دردسر
soft loans
وام اسان
soft-hearted
نازک دل
soft-hearted
نرم دل
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-spoken
دارای صدای نرم وملایم
soft-spoken
معتدل
soft spoken
دارای صدای نرم وملایم
soft spoken
معتدل
soft loan
وام بدون دردسر
soft coal
ذغال سنگ چاق
soft copy
نسخه غیر ملموس
soft copy
نسخه غیر چاپی
soft error
خطای ملموس
soft eye
چشمی ساده
soft fails
فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
soft font
فونت استقراری
soft goods
کالاهای بی دوام
soft goods
کالاهای مصرف شدنی
soft hyphen
خط تیره شرطی
soft hyphen
خط تیره اختیاری
soft iron
اهن نرم
soft keys
کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
soft laid
نرم تابیده
soft landing
فرود نرم
soft lead
سرب نرم
soft market
بازار با تقاضای خوب
soft coal
ذغال سنگ قیردار
soft font
فونت نرم
soft boiled
نیم بند حساس
soft bill
مرغ مگس خوار
soft bill
پرنده منقار نازک حشره خوار
soft base
باز نرم
soft anneal
نرم تاباندن
soft anneal
گداختن نرم
soft acid
اسید نرم
it is a soft snap
چیزی نیست کاراسانی است
soft boiled
دل رحیم
soft boiled
احساساتی
soft clip area
محدودیتهای ناحیهای که در ان داده میتواند روی دستگاه ترسیم کننده نمایش داده شود
soft cell boundaries
محدوده ازاد سل
soft missile base
سکوی بی حفاظ
velvet feels soft
مخمل به لامسه نرم است
soft page break
قطع صفحه
soft-drink dispenser
جایگاهنوشیدنیسبک
A warm and soft bed .
رختخواب گرم ونرم
soft missile base
سکوی بدون حفاظ پرتاب موشک
soft iron sphere
گوی قطبنما
soft shell clam
صدفپوستنازک
soft sectored disk
دیسک خام
boild egg soft
تخم مرغ پخته عسلی
soft carriage return
خط فاصله خالی
soft vane meter
سنجه پره مغناطیسی
this ground rides soft
این زمین برای سواری نرم است
soft drawn copper wire
سیم مسی نرم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com