English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
sound bars نوارهای صوتی
Other Matches
Sound mind in a sound body. <proverb> عقل سالم در بدن سالم.
bars شمش
bars تیر
bars نرده حائل
bars مانع شدن
bars مانع
bars جای ویژه زندانی درمحکمه
bars وکالت دادگاه
bars میله
bars میل
bars خط یا بلاک ضخیم رنگی
bars توقف مشخصی برای دستیابی به فایل
bars بند
bars کرسی خطابه وکلا
bars جایگاه متهمین در دادگاه
bars وکالت
bars میله افقی در پرش
bars میکده بارمشروب فروشی
bars پیش بندر
bars بنداب
bars مانع نوشگاه
bars بساط پیاله فروشان
bars واحد فشار
bars ستون
bars مفتول
bars میله اهنی
bars خور پیشرفتگی اب به ساحل
bars سد
bars ازبین رفتن
bars رد کردن دادخواست
bars بستن مسدودکردن
bars بازداشتن ممنوع کردن
bars بجز
bars باستنثاء بنداب
bars میل گرد
bars چوب افقی بالای مانع
bars توقف کسی برای انجام کاری
bars کانون وکلا
bars هیئت وکلاء
parallel bars مانع در پرش اسب
seal bars میلههای اب بندی
seat bars میلههای تکیه گاه
snack bars رستوران
stars and bars نخستین پرچم ایالات متحده امریکا
triple bars مانع در پرش اسب با 3 تیرموازی
snack bars ساندویچ فروشی
snack bars بیسترو
asymmetrical bars میلههاینامتقارن
uncurtailed bars ارماتور بدون تقلیل مقطع
reinforcing bars ارماتورها
reinforcing bars جوشها
asymetrical bars پارالل زنان
blanking bars نوارهای خاموشی
guide bars خط وط مخصوص دربا کد که شروع و پایان کد را نشان می دهند
indented bars میل گرد اجدار
parallel bars پارالل ژیمناستیک
parallel bars میلههای پارالل
prisoners bars بازی گرگم به هوا
uneven parallel bars پارالل زنان
sound <adj.> بدون مشکل
sound <adj.> بی عیب و نقص
sound <adj.> بی عیب
associated sound صدای همراه
sound out <idiom> سین جین کردن
to sound an a شیپوراشوب زدن
sound off ازادانه بیان کردن
sound off فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
sound off مزه دهان کسیرافهمیدن
sound off باصدای بلند صحبت کردن
sound off قدم شماری درهنگام رژه رفتن
sound off <idiom> عقاید را بیان کردن
sound ژرفایابی کردن
sound موج صوتی
sound گمانه زدن
sound کیلوهرتز
sound ژرفاسنجی کردن
sound طنین
sound صدا دادن
sound بی عیب
sound صوت صد
sound اندازه گیری عمق اب
sound عمق یابی کردن
sound تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود
sound کاملا
sound کارت اضافی که سینگالهای صوتی آنالوگ را تحت کنترل کامپیوتر تولید میکند
sound سالم
sound درست بی عیب
sound پوششی که صدا را در چاپگر پر و صدا قط ع میکند
sound فایل ذخیره شده روی دیسک که حاوی داده صوت است
sound بصدادراوردن
sound استوار
sound بی خطر دقیق
sound به نظر رسیدن بگوش خوردن
sound صدا دادن صداکردن
sound مفهوم
sound اوا
sound صدا
sound بطورژرف
sound زدن
sound نواختن
sound صوت
sound takeoff صداگیری
background sound موسیقی متن
sound vibration ارتعاش صوتی
sound velocity سرعت حرکت صوت در اب دریا
sound spectrograph طیف نگار صوتی
Sound Recorder امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
to sleep sound خواب راحت یاسنگین رفتن
background sound موسیقی پس زمینه
sound discipline انضباط صوتی
background sound موزیک متن
sound powered وسیله صوتی
sound powered صوتی
sound pressure فشار صوت
sound probe گیرنده صوتی
sound proof ضد صوت
sound propagation انتشار صوت
sound ranging مسافت یابی صوتی
the sound of a bugle صدای شیپور
sound an alarm زنگ خطر را به صدا در آوردن
to sound a parley با زدن شیپور
sound alarm اعلام صدا
sound console پایه صدا
sound desk میزصدا
sound hole حفرهصدا
sound monitor صفحه نمایشگر صدا
sound receiver دریافتگر صدا
sound signal علائم صدا
sound technician تکنسین صدا
production of sound تولیدات صدا
I heard a sound . صدائی به گوشم خورد( رسید )
to sound a parley بگفتگوخواندن
to sound a retreat شیپور عقب نشینی زدن
to sound the retire شیپور عقب نشینی زدن
to sound a trumpet شیپورزدن
to sound the retreat شیپورعقب نشینی زدن
transmission of sound انتقال یاعبورصدا
sound practices شیوه های درست
sound effect جلوههایصوتی
fish sound بادکنک ماهی
sound wave صوت
sound waves موج صوتی
safe and sound صحیح وتندرست
volume of sound شدت صوت
sound frequency بسامد صوتی
sound absorbing صدا گیری
sound absorption خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
sound absorption جذب صدا
sound absorption جذب صوت
magneticd sound صوت مغناطیسی
complete sound فشنگ کامل
aduacent sound صدای مجاور
impact sound صدای برخورد
intensity of sound شدت صوت
accompanying sound صدای همراه
sound barrier مانع صوتی
sound wave موج صوتی
Sound Blaster نوعی کارت صوتی برای PC سازگار ساخت Creative habs که امکان ضبط صدا روی دیسک را میدهد
Sound Blaster و پس اجرای آن
sound insulation عایق صدا
sound insulation صدابندی
sound intensity شدت نور
sound effects صدا سازی
sound judgement عقل سلیم
sound level شدت نسبی صوت
sound level شدت صوت
sound effects عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
sound money پول قوی
sound money پول سالم
sound hood صداپوش
sound frack محل مخصوص ضبط صوت برروی حاشیه فیلم ناطق
sound energy انرژی صوتی
sound camera دوربین فیلمبرداری مجهزبدستگاه ضبط صوت
sound carrier حامل صوت
sound channel کانال صوتی دریایی
sound bow کاسه زنگ اخبار
sound channel مسیرعبور صوتی
sound waves صوت
sound discipline انضباط صدا یا جلوگیری ازسر و صدا
sound distortion شکستگی صدا
sound distortion اعوجاج صوت
sound economy اقتصاد قوی
sound box جعبه تبدیل امواج صوتی به صدا
acoustical sound enclosure محفظه عایق صوتی
acoustical sound enclosure روپوش صوتی
They gave him a sound thrashing . اورا کتک مفصلی زدند
laplacian speed of sound سرعت لاپلاسی صوت
sound powered telephone تلفن صوتی
sound monitoring selector انتخابگرنمایشصدا
intercarrier sound system کانال صوتی مخلوط
sound digitizing processor گزارهصدایکامپیوتری
sound volume amplifier تقویت کننده شدت صوت
sound control room اتاقکنترلصدا
magnetic sound recorder دستگاه ضبط صوت مغناطیسی
maximum sound pressure فشار صوت حداکثر
minimal audible sound کمترین صوت شنودپذیر
wundt sound pendulum پاندول صوتی وونت
impluse sound level سطح صوت ضربهای
sound level meter شدت صوت سنج
I was sound asleep when he knocked. وقتیکه در زد غرق خواب بودم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com