English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (45 milliseconds)
English Persian
supercritical fluid chromatography/mass spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
Other Matches
s.f.c/m.s mass/fluidchromatography spectrometrysupercritical کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
supercritical fluid chromatography کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
s.f.c chromatography supercriticalfluid کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
fluidal مانندجسم سیال یامایع وابسته به جسم سیال
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
critical coupling کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
chromatography کروماتوگرافی
partition chromatography کروماتوگرافی تقسیمی
gel filtration کروماتوگرافی ژل تراوا
descending chromatography کروماتوگرافی نزولی
two chromatography کروماتوگرافی دو طرفه
gel permeation chromatography کروماتوگرافی ژل تراوا
two demensional chromatography کروماتوگرافی دو بعدی
gas chromatography کروماتوگرافی گازی
one way chromatography کروماتوگرافی یکطرفه
ascending chromatography کروماتوگرافی صعودی
paper chromatography کروماتوگرافی کاغذی
column chromatography کروماتوگرافی ستونی
ionic chromatography کروماتوگرافی یونی
chromatographic column ستون کروماتوگرافی
absorbent chromatography کروماتوگرافی جذبی
gas solid chromatography کروماتوگرافی گاز- جامد
gas liquid chromatography کروماتوگرافی مایع گاز
gas liquid partitions chromatography کروماتوگرافی گاز- مایع
countercurrent chromatography کروماتوگرافی جریان مخالف
ion exchange chromatography کروماتوگرافی تبادل یونی
thin layer chromatography کروماتوگرافی لایه نازک
pug nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
g.l.c. gas-liquidchromatography کروماتوگرافی گاز- مایع
nucleon number عدد جرمی
nuclear number عدد جرمی
mass flow دبی جرمی
mass number عدد جرمی
mass spectrograph طیف نگار جرمی
mass spectrometer طیف سنج جرمی
mass spectrometry طیف سنجی جرمی
committing an offence مرتکب جرمی شدن
to be complicit in [with] something [در جرمی] همدستی داشتن [قانون ]
to be complicit in [with] something [در جرمی] شریک بودن [قانون ]
I haven't done anything wrong. من هیچ خطایی [جرمی] نکردم.
to become an accessory to a crime در جرمی شریک شدن [قانون ]
septum حفرههای بینی پره بینی
public mischief جرمی که مضر به حال جامعه باشد
transport stream ستون سیال خودروهای حمل و نقل خط سیال خودروهای حمل و نقل
burglar کسی که در شب به قصدارتکاب جرمی وارد خانهای شود
burglars کسی که در شب به قصدارتکاب جرمی وارد خانهای شود
What has he done wrong? [مگر] او [مرد] چه خطایی [جرمی] کرده است؟
hyperon جرمی که حد فاصل بین پروتون ونوترون دو اتم است
true bill اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
to keep somebody on a short leash کسی را دائما کنترل کردن [مثال مشکوکان به جرمی ]
fluid سیال
fluids سیال
unthickened سیال
fulidal سیال
mobile سیال تغییرپذیر
fluid centre مرکز سیال
fluid intelligence هوش سیال
fluid resistance مقاومت سیال
floating سیال مواج
floating reserve احتیاط سیال
fluid جسم سیال
intransit stock اماد سیال
superfluid ابر سیال
working fluid سیال متحرک
working fluid سیال عامل
real fluid سیال واقعی
fluids جسم سیال
electric fluid سیال برقی
effluent سیال خروجی
mobile روان سیال
ideal fluid سیال ایده ال
intransit strenth پرسنل سیال
fluid capital سرمایه سیال
influent سیال ورودی
effluents سیال خروجی
mobiles روان سیال
mobiles سیال تغییرپذیر
perfect fluid سیال کامل
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence. قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
marginal بحرانی
critical limit حد بحرانی
decretory بحرانی
critical بحرانی
decretive بحرانی
acute بحرانی
climacteric بحرانی
maintenance float شارژ انبار سیال
working lead fluid سیال متحرک یا عامل
bleed فرار کردن یک سیال
fluidic وابسته بجسم سیال
viscous stress تنش برش سیال
fluor قاعدگی زنان سیال
fluid bed polymerization بسپارش در بستر سیال
bleeds فرار کردن یک سیال
visualization مرئی ساختن سیال
brain storming سیال سازی ذهن
fluid bed vulcanization وولکانش در بستر سیال
sthene واحد نیرو در سیستم غیرمتریک معادل نیرویی که به جرمی برابر یک تن شتاب یک متر بر مجذور ثانیه
critical damping خفیدگی بحرانی
critical pressure فشار بحرانی
critical pollution الودگی بحرانی
critical region ناحیه بحرانی
critical point نقطه بحرانی
critical damping میرائی بحرانی
critical isotherm هم دمای بحرانی
critical heat flux شارحرارتی بحرانی
critical height بلندی بحرانی
critical magnitude اندازه بحرانی
razor edge موقعیت بحرانی
critical mass جرم بحرانی
critical frequency فرکانس بحرانی
critical flow جریان بحرانی
critical depth عمق بحرانی
critical path مسیر بحرانی
critical density چگالی بحرانی
critical period دوره بحرانی
critical height ارتفاع بحرانی
critical region منطقه بحرانی
critical current شدت بحرانی
Critical Regonalism منطقه ی بحرانی
cretical flow جریان بحرانی
critical حیاتی بحرانی
acritical غیر بحرانی
critical point نقطه بحرانی
juncture موقع بحرانی
nick موقع بحرانی
nicked موقع بحرانی
nicking موقع بحرانی
nicks موقع بحرانی
exigent فشاراور بحرانی
critical velocity سرعت بحرانی
critical activity فعالیت بحرانی
critical area ناحیه بحرانی
critical coupling تزویج بحرانی
critical temperature دمای بحرانی
critical angle زاویه بحرانی
critical amplification تقویت بحرانی
critical value ارزش بحرانی
critical speed سرعت بحرانی
critical altitude ارتفاع بحرانی
critical valve مقدار بحرانی
critical resistance مقاومت بحرانی
critical assembly ترتیب بحرانی
vapor lock قطع کامل جریان سیال
baffling منحرف کننده جریان سیال
baffles منحرف کننده جریان سیال
baffled منحرف کننده جریان سیال
baffle منحرف کننده جریان سیال
whirls چرخش یا دوران جریان سیال
whirling چرخش یا دوران جریان سیال
whirl چرخش یا دوران جریان سیال
whirled چرخش یا دوران جریان سیال
fluid adjustment screw پیچگوشتی قابل تنظیم سیال
cpm روش مسیر بحرانی
critical date مدت زمان بحرانی
thermal critical point نقطه ی بحرانی حرارتی
critical infinte cylinder قطر بحرانی استوانه
critical path method روش مسیر بحرانی
critical wave legth طول موج بحرانی
critcal fore pressure فشار حد خلاء بحرانی
critical backing pressure فشار حد خلاء بحرانی
critical temperature درجه حرارت بحرانی
critical closing speed سرعت بحرانی پایین
critical concentration میزان تمرکز بحرانی
critical anode distance فاصله بحرانی اندی
critical resistance مقدار مقاومت بحرانی
critical angle of attack زاویه حمله بحرانی
critically بطور بحرانی یا وخیم
critical degree of polymerization درجه بحرانی بسپارش
critical isotherm منحنی هم دمای بحرانی
flood stage تراز بحرانی طغیان
critical grid voltage ولتاژ بحرانی شبکه
critical molecular mass جرم مولکولی بحرانی
critical grid current جریان بحرانی شبکه
critical grid current شدت بحرانی شبکه
critical path analysis تحلیل مسیر بحرانی
critical deformation تغییر شکل بحرانی
guided propagation تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
vorticity میزان برداری دوران موضعی سیال
floatation اضافی بودن سطح سیال اماد
fluidic مایع مانند جسم سیال یامایع
l.l.c liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
to recover from something ترمیم شدن [مثال از بحرانی]
critical heat flux ratio نسبت شار حرارتی بحرانی
to recover from something جبران کردن [مثال از بحرانی]
epitasis دوره بحرانی وشدت مرض
critical cooling rate میزان سرد کنندگی بحرانی
critical grid bias ولتاژ بایاس بحرانی شبکه
vomer استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
coanda effect گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
vortex flow جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
underway در جریان در راه عملیات لجستیکی سیال دریایی
prill بصورت کپسول دراوردن سیال وجاری ساختن
circulations حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
circulation حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
critical build up resistance مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
to recover from something به حالت اول درآمدن [مثال از بحرانی]
reynolds stress تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com