English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
sponge lead سرب اسفنجی
Other Matches
sponge جذب کردن
sponge ابر حمام با اسفنج پاک کردن یاترکردن
sponge طفیلی
sponge انگل
sponge اسفنج
to sponge off با اسفنج پاک کردن
to sponge down با اسفنج پاک کردن
To sponge on some one . کاسه لیسی کردن ( چاپلوسی کردن یا انگه شدن )
sponge انگل شدن
sponge طفیلی کردن یاشدن
sponge لایه اسفنجی راکت پینگ پنگ
to sponge [on] انگل شدن
to sponge off با اسفنج شستن
to sponge down با اسفنج شستن
sponge اسنفج
sponge ابر
vegetable sponge اسفنجسبزیجات
sponge cake کیک پف الود
sponge cake کیکی که با روغن نباتی درست میشود
sponge cakes کیکی که با روغن نباتی درست میشود
sponge cakes کیک پف الود
synthetic sponge اسفنجمصنوعی
natural sponge اسفنجطبیعی
platinum sponge اسفنج طلای سفید
to throw up the sponge سپر انداختن
sponge rubber ابرحمام
to chuck up the sponge سپرانداختن
to chuck up the sponge از خیالی دست کشیدن
sponge absorbs water اسفنج ابراجذب میکند
sponge absorbs water میکشد
sponge absorbs water میمکد
sponge-tipped applicator فرچهرژگونه
lead can بادامک راهنما
lead on ترغیب کردن مشتبه کردن
lead on وانمود کردن
to lead off اغازکردن
What came of it ? where did it lead to ? با لاخره کا ربکجا کشید ؟
it is my lead دست من است
to take the lead پیشقدم شدن
it is my lead نوبت من است
to lead on وادار به اقدامات بیشتری کردن
to take the lead ریاست کردن
lead the way پیشقدم شدن
to lead the way پیشقدم شدن
lead through تعویض سرپرست
lead on تشویق کردن
lead off اغاز کردن
lead off پیشقدم شدن
to lead off پیش قدم شدن
lead on <idiom> تشویق موزیانه
lead in چیزی که به چیز دیگری منتهی شود
lead in منتج
lead the way <idiom> جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
following my lead یک جور بازی که هر بازیکن را وادار میکنند هرکاری که استاد کرد او نیز بکند
lead in مدار هادی اشتعال
lead in مداررابط انفجار
to lead away پیرو خود کردن کشیدن
lead off <idiom> شروع کردن ،باز کردن
to lead a سرگردان کردن
to lead a گمراه کردن
to lead away اغوا کردن
lead مدرک
lead قطب اتصال سیم اتصال
lead سیم واسطه زاویه پیشگیری
lead سبقت هادی
lead غلاف هادی
lead تقدم
lead منجر شدن
lead جلو بردن تیر از هدف
lead پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
lead سرب گرفتن باسرب اندودن
lead سرب پوش کردن
lead هدایت کردن بست اتصال
lead رهبری کردن راهنمایی
lead : راهنمایی رهبری
lead رهبری کردن
lead بردن
lead راهنمایی کردن هدایت کردن
lead سوق دادن بران داشتن
lead راه اب
lead پیش افت
lead سرب
lead رابط برق
lead زاویه سبقت
lead سرمشق تقدم
lead هدایت
lead رنگ سربی
lead فلز سرب
lead کابل هادی
lead Pb :symb
lead رهبری
lead-in سیم انتن
lead :سرب
lead سیر هدایت الکتریکی
lead هادی
lead up تهیه مقدمات را دیدن راهنما
lead شاقول گلوله
lead-up مقدمه
lead up مقدمه
lead پرش طول یا پرش یانیزه با پای معین
lead هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
lead-up تهیه مقدمات را دیدن راهنما
lead به سر بردن
phase lead تقدیم فاز
sounding lead ژرفاسنج اوایی
test lead رابط برق ازمایش
negative lead سیم منفی
positive lead سیم مثبت
peroxide of lead پروکسید سرب
ounce of lead گلوله سربی
soft lead سرب نرم
red lead سرنج
red lead شنگرف
red lead سرب قرمز
refined lead سرب تصفیه شده
sheet lead ورقه سرب
sheet lead صفحه سرب
protect a lead بازی محافظه کارانه
pig lead توده سرب
pig lead لخته سرب
sit on a lead بازی محافظه کارانه
phase lead پیش افت فاز
sit on a lead بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
red lead ماده ضدزنگ
the lead of a party پیشوا یا رئیس حزب
white lead سفید اب شیخ
white lead سفیداب شیخ
working lead بار یا نیرویی که ساختمان یاجزیی از ان هنگام کارکردمعمولی متحمل میشود
earth lead شلنگاتصالبهزمین
electrode lead راهنمایالکترود
ignition lead سربافروزش
lead ball کلاهکتوپی
To lead someone astray. کسی رادچار اشتباه کردن
To lead a person on . کسی رابازی دادن
You take the lead and others wI'll follow. تو جلو برو بقیه بدنبالت خواهند آمد
lead by the nose <idiom> کنترل کامل داشتن
Where does this road lead to? این جاده به کجا میرود؟
lead suspect آدم مورد شک اصلی [به گناهی]
where does this road lead to این راه بکجا میرود
welding lead کابل جوش
to cast the lead ژرف پیمایی کردن
to swing the lead اززیر کار در رفتن
to lead a person a d. کسیرا بزحمت انداختن
to lead a person a d. کسیرابه رقاصی واداشتن
to lead an army لشکر کشیدن
to lead astray گمراه کردن
to lead by the nose الت قرار دادن
to lead captive اسیر کردن
to lead captive با اسارت بردن
to lead up the garden فریفتن
to lead up the garden گمراه کردن
to swing the lead خود را به ناخوشی زدن
Where does this street lead on to ? این خیابان یکجا می خورد ؟
valve lead تقدم سوپاپ
to lead somebody to believe not to be aware of something خود را به کوچه علی چپ زدن
lead leg پای راهنما در پرش از مانع
lead by the nose الت قرار دادن
lead burning جوش سرب
lead azide ازید سرب
lead astray گمراه کردن
lead angle زاویه پیش فاز
lead angle زاویه پیشگیری هدف
lead captive به اسارت بردن
lead captive اسیر کردن
lead in wire سیم رابط
lead in page صفحه ویدیویی که کاربر را به صفحه مورد نظر هدایت میکند
lead in insulator عایق سیم انتن
lead glazing اب سرب
lead glass شیشه سربی
lead curve خط منحنی گرفتن سبقت درتیراندازی منحنی سبقت توپ
lead collision course مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
lead coat روکش کردن سربی
lead angle زاویه سبقت
lead angle زاویه پیش افتادگی
lead aircraft هواپیمای نوک یا هواپیمای رهبر هواپیمای هادی در تک هوایی
flexible lead اتصال قابل انعطاف
lead official سرداور
brush lead پیش رفتن زغال
black lead گرافیت
black lead سرب سیاه
grid lead کابل شبکه
grid lead سیم شبکه
hand lead عمق یاب دستی
lead accumulator اکولاموتور سربی
lead a unit فرماندهی کردن
lead a unit لشگرکشی کردن
kinetic lead سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
lead-ins سیم انتن
hand lead بولت ژرفایاب دستی
hand lead بولت
angle of lead زاویه پیش افتادگی
lead works کارخانه سرب گدازی
lead time زمان پیش افت
lead time زمان پیشگیری
lead styphnate استیفنات سرب
lead spring فنر شمش
lead sled هواپیمای بی موتورسنگین برای مسافتهای دور
lead sheath روکش سربی
lead seal مهر و موم یا پلمپ سربی
lead seal پلمپ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com