Dictiornary-Farsi | sporadic group | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
sporadic group	گروه نامنظم [ریاضی]


Other Matches

sporadic	تک تک
sporadic	پراکنده انفرادی
sporadic	گاه وبیگاه
sporadic	دورهای
sporadic <adj.>	نامنظم
sporadic	تک وتوک
sporadic <adj.>	گاه و بیگاه
sporadic	گاه بگاه
sporadic fault	خطایی که تصادفاگ رخ دهد
sporadic fault	عیب گاه بگاه
out group	برون گروه
group	کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
group	مجموعهای از نشانه ها یا فایل ها یا برنامه ها که در یک پنجره نشان داده می شوند
group	مجموعهای از رکوردهای کامپیوری حاوی اطلاعات مربوط به هم
group	کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
t group	گروه حساسیت اموزی
group	جمع شدن
we group	گروه خودی
in group	گروه خودی
t group	گروه T
group	جمع کردن چندین وسیله با هم
group	مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
group	نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
group	دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group	ناوگروه
group	گروه رزمی
group	دسته دسته کردن
group	جمعیت گروه بندی کردن
group	انجمن
group	گروه
group	دسته
group	جمع اوری چندین چیز با هم
group	شیعه
group	طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group	دسته بندی کردن
group	حزب
infinite group	گروه نامتناهی
phosphoryl group	گروه فسفریل
hydrogxyl group	گروه هیدروکسیل
pile group	دسته شمعهائی که سر انها رادال بتنی می پوشاند
open group	گروه باز
landing group	گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
leaving group	گروه ترک کننده
local group	گروه محلی
norm group	گروه هنجار
natural group	گروه طبیعی
minority group	گروه اقلیت
marginal group	گروه حاشیهای
membership group	گروه عضویت
group velocity	سرعت گروهی
group theory	نظریه گروهی
group test	ازمون گروهی
group mark	علامت گروه
group mark	نشان گروه
group interview	مصاحبه گروهی
group index	اندیس گروه
group index	شاخص گروه
group identification	همانند سازی گروهی
group frequency	بسامد گروهی
group membership	عضویت گروهی
group norms	هنجارهای گروهی
group teaming	ریخته گری گروهی
group structure	ساخت گروهی
group separator	جداساز گروه
group selector	سلکتور گروهی
group rendezvous	نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
group printing	چاپ گروهی
group pressure	فشار گروهی
group of targets	گروه هدفها
group of targets	گروه اماجها
group factors	عاملهای گروهی
Group theory	نظریه گروه ها [ریاضی]
splinter group	گروهجداییطلب
noun group	گروهکلمات
interest group	علایقگروهی
group practice	گروهپزشکی
ginger group	افرادیکهکنارهمبایکدیگرکارمیکنند
adverbial group	گروه قیدی
within group variance	پراکنش درون گروهی
user group	گروه کاربران
business group	شرکت سهامی [شرکت]
management group	ائتلاف تجاری
management group	ائتلاف چند شرکت
extra-group	ناهمراه گروه [پرنده شناسی]
finite group	گروه متناهی [ریاضی]
cyclic group	گروه دوری [ریاضی]
user group	گروه استفاده کننده
tractor group	گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
thiocarbonyl group	گروه تیوکربونیل
selected group	گروه گزیده
salvage group	تیم نجات پرسنل و افراد غرق شده گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
salvage group	گروه بازیابی وسایل
repeating group	الگوی داده مکرردریک رشته بیتی
reference group	گروه مرجع
product group	کالاهی مشابه
primary group	گروه نخستین
shot group	گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
side group	گروه جانبی
task group	گروه ماموریت زمینی
task group	ناو گروه مامور اجرای عملیات
tail group	مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
symmetry group	گروه تقارن
substituent group	گروه استخلافی
strength group	گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
standardization group	گروه معیاریابی
spelling group	حرف رمزی که نماینده یک گروه رمز یا کلمات رمز است
point group	گروه نقطهای
group dynamics	پویش گروهی
aiming group	عوامل مثلث گیری
battle group	گروه نبرد
beach group	گروه خدمات ساحلی
beach group	گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
blood group	گروه خون
between group variance	پراکنش میان گروهی
boat group	ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
bridged group	گروه پل شده
bridging group	گروه پل شده
carbonyl group	گروه کربونیل
carboxylic group	کروه کربوکسیلی
closed group	گروه بسته
coacting group	گروه همکار
command group	گروه فرماندهی
commutative group	گروه جابجاپذیر
control group	گروه گواه
coordinated group	گروه کوئوردینانسی
criterion group	گروه ملاک
battle group	واحد ارتشی مرکب از پنج گروهان
peer group	گروه همسالان
attack group	گروه تک به ساحل
aiming group	دستگاه مثلث گیری
air group	گروه هوایی
air group	گروه هوایی یک ناو
alkyl group	گروه الکیل
alkyl group	گروه الکیلی
amino group	گروه امینی
acidic group	گروه اسیدی
acidic group	گروه اسید
acid group	گروه اسیدی
acid group	گروه اسید
abelian group	گروه ابلی
armor group	گروه زرهی
armor group	گروه زره تانک
group therapy	گروه درمانی
army group	گروه ارتش
artillery group	گروه توپخانه
attack group	گروه تک
group theory	نظریه گروهها
dead group	زاویه بیروح
group dynamics	مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
age group	گروه سالخور
functional group	گروه عاملی
pressure group	گروه فشار
formal group	گروه رسمی
blood group	گروه خونی
feeding group	قسمت خوراک دهنده
feeding group	گروه تغذیه کننده
experimental group	گروه ازمایشی
age group	گروه سنی
group acceptance	پذیرش گروهی
group analysis	تحلیل گروه
group drive	محرکه گروهی
group discussion	بحث گروهی
group contagion	سرایت گروهی
group consciousness	اگاهی گروهی
group casting	ریخته گری گروهی
group casting	ریخته گری
group captain	سرهنگ هوایی
group atmosphere	جو گروهی
entry group	گروه واجد شرایط
blood group	تعیین کردن
detail group	دسته ماموربیگاری
group contracts	قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
detail group	قسمت بیگاری
dead group	زمین بیروح
diastereotopic group	گروه هدایت کننده به موقعیتهای ارتو پارا
deactivating group	گروه کم کننده فعالیت
encounter group	گروه رویارویی
end group	گروه انتهایی
entry group	واجدین شرایط تخصصی شغلی
gas group	گروه گاز
entering group	گروه وارد شونده
sensitivity training group	گروه حساسیت اموزی
Abelian group [math.]	گروه جابجایی پذیر [ریاضی]
activated methylene group	گروه متیلن فعال شده
commutative group [math.]	گروه جابجایی [ریاضی]
Abelian group [math.]	گروه جابجایی [ریاضی]
commutative group [math.]	گروه جابجایی پذیر [ریاضی]
activity group therapy	درمان با فعالیت گروهی
Abelian group [math.]	گروه آبلی [ریاضی]
commutative group [math.]	گروه آبلی [ریاضی]
opposition parliamentary group	گروه مخالف در مجلس پارلمانی [سیاست]
age group competition	مسابقه برحسب گروه سنی
Why dont you join our group. ?	چرا به جمع ما نمی آیی ؟
close covering group	ناو گروه پشتیبانی نزدیک
computer users group	گروه استفاده کننده کامپیوتر
date time group	گروه ساعت و زمان
local group of galaxies	کهکشانهای گروه محلی
lattice point group	گروه نقطهای شبکه
directive group therapy	درمان رهنمودی گروهی
encounter group therapy	درمان با گروه رویارویی