Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (9 milliseconds)
English
Persian
spot repair
تعمیر در جا
spot repair
تعمیر در محل
Other Matches
repair
درست کردن جبران کردن تعمیر
under repair
در دست تعمیر
under repair
تحت تعمیر
out of repair
بد
out of repair
نیازمند تعمیر
out of repair
خراب
repair
جبران کردن دوباره دایر کردن
repair
مرمت کردن
repair
مرمت
repair
تعمیر
repair
اصلاح
repair
تعمیر کردن
repair
تعمیرکردن
base repair
تعمیرات پایگاهی
base repair
تعمیر اساسی
aircraft repair
تعمیر هواپیما
tenantable repair
تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
repair parts
قطعات یدکی
It is beyond repair. It cannot be put right.
درست شدنی نیست
Can you repair my car?
آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟
to repair the roof
بام
[خانه]
را تعمیر کردن
depot repair
تعمیرات امادگاهی
emergency repair
تعمیر اضطراری
in bad repair
بد
repair shop
تعمیرگاه
repair pit
چاهک تعمیر اتومبیل
repair kit
دست ابزاروسایل تعمیر
minor repair
تعمیرات کوچک
mean time to repair
زمان میانگین تعمیر
mean repair time
زمان میانگین تعمیر
repair shop
workshop
in bad repair
نیازمند تعمیر
in bad repair
خراب
repair time
مدت تعمیر
repair kit
جعبه تعمیر
to repair a flat tire
لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
mobile repair shop
تعمیرگاه سیار
spot
نقطه
spot
کشف کردن دیدن
spot
جا
spot
مشاهده کردن گلوله ها
spot
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
up on the spot
فی المجلس مقدا بی درنگ
spot
در محل
spot
درجا
spot
تنظیم تیر کردن
spot
تشخیص دادن
spot
بجااوردن
spot
فوری
spot
خال
spot
مکان
spot
لکه لک
spot
محل
spot
موضع
spot
زمان مختصر لحظه
spot
لکه دارکردن
spot
لکه دارشدن
spot
باخال تزئین کردن درنظرگرفتن
spot
کشف کردن اماده پرداخت
spot
مسافت یابی کردن
spot
نقدا"
on the spot
نقدا"
spot
لکه موضع
on-the-spot
نقدا"
spot
کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
spot-on
دقیقا صحیح
on-the-spot
فی المجلس
on the spot
فی المجلس
in a spot
<idiom>
درمشکل قرار داشتن
spot
به طور نقد
spot
[لکه دار شدن فرش در اثر مواد رنگی و شمیایی]
on the spot
<idiom>
درشرایط سخت ونا امیدکنندهای
spot
کمان
spot price
قیمت برای فروش فوری
spot price
بهای جنس در معامله نقدی
spot price
قیمت تمام شده
spot report
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
spot rate
نرخ فروش نقدی
spot goods
کالاهای اماده تحویل
spot grading
صافسازی
spot kick
ضربه کاشته
spot lamp
لامپ موضعی
spot lamp
لامپ با نورمتمرکز
spot map
کروکی تصادف یا کروکی مشاهدات بازرس
spot market
بازار نقدی
spot market
بازار معاملات نقدی
spot net
شبکه مخابراتی دیدبان یادیدبانی
spot pass
پاس غیرمستقیم
spot pass
پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
spot price
قیمت نقدی
tight spot
<idiom>
شرایط سخت
spot sale
فروش نقد
spot sale
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
sweet spot
قسمت مرکزی راکت یا چوب
trouble spot
کشوریکهدائمادرحالدرگیریونزاعباشد
black spot
جادهباآمارتصادفبالا
touch spot
ناحیه بساوشی
unpainted spot
تکه رنگ نشده هنگام رنگ کردن
high spot
جذابترین لذتبخشترین
warm spot
اندامها و مراکزاحساس گرما در پوست
warm spot
نقطه گرماگیر
water spot
گردباد دریایی
handicap spot
مهرهتعادلی
centre spot
خالوسط
water spot
واتراسپات
He was kI'lled on the spot.
جابجا کشته شد
spot welding
جوش نقطهای
spot shot
ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
spot test
ازمایش فوری
soft spot for someone/something
<idiom>
احساسات تندوتیز داشتن
succeeding spot
نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
Johnny-on-the-spot
<idiom>
hit the spot
<idiom>
نیروی تازه وارد کردن
spot transaction
معامله نقدی
spot weld
خال جوش
spot weld
نقطه جوش دادن
spot weld
اتصال نقطه جوش
spot welding
نقطه جوش
spot welding
جوشکاری نقطهای
yellow spot
نقطه زرد
blind spot
نقطه کور
beauty spot
خال زیبایی
advertising spot
فیلم تبلیغاتی
air spot
تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
air spot
تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
balkline spot
نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
billiard spot
نقطه مخصوص گوی قرمزروی میز بیلیارد انگلیسی
cathode spot
لکه کاتدی
center spot
نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
cold spot
نقطه سرماگیر
dead spot
منطقه ساکت
dead spot
نقطه خنثی
spot checks
مقابله موضعی
face off spot
هرکدام از 9 نقطه مخصوص رویارویی
beauty spot
خال کوچک
beauty spot
خال
blind spot
نقطه ضعف
spot check
مقابله موضعی
spot check
بررسی موضعی
spot check
بطور چند در میان ازمودن
spot check
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot check
بازدید در محل
spot checks
بررسی موضعی
spot checks
بطور چند در میان ازمودن
spot checks
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks
بازدید در محل
hot spot
نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
hot spot
نقطه داغ
face off spot
نقطه رویارویی
flying spot
لکه نورتند رو
spot goods
کالاهای موجود
light spot
نقطه نور
light spot
نقطه منور
spot ball
گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
long spot
موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
pain spot
نقطه درد
soft spot
ناحیه نشست
penalty spot
نقطه پنالتی
spot of enforcement
نقطه پنالتی
previous spot
نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
soft spot
شولات
landing spot
نقطه فرود
spot distortion
اغتشاش نقطه
focal spot
کانون
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
spot elevation
ارتفاع تعیین شده
spot footing
پی مجزا
head spot
نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
cash spot
نقد فوری
spot cash
پول نقد
spot cash
پرداخت نقدی
spot bowler
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
spot elevation
نقطه ارتفاع معلوم روی نقشه
bridge spot weld
جوشکاری نقطهای
This is an ideal spot for picnics .
اینجا برای پیک نیک ماه است
spot pattern test
ازمون طرح نقطه ها
spot welding electrode
الکترود جوشکاری نقطهای
spot welding machine
دستگاه جوش نقطهای
great red spot
لکه سرخ بزرگ
great white spot
لکه سفید بزرگ
center ice spot
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center face off spot
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
kicks from the penalty spot
شوت از نقطه پنالتی
baulk line spot
نقطهخطمرز
white spot ball
مکانتوپسفید
flying spot scanner
پوینده لکهای تند رو
double row spot welding
جوشکاری نقطهای زنجیرهای جوشکاری نقطهای دوردیفه
single row spot welding
جوشکاری نقطهای سری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com