English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
spring roll مربوطبهغذایچینی
Other Matches
spring حالت فنری داشتن
well spring سرچشمه
spring جست
spring پرش
spring پاطاق
spring جستن
spring پریدن
to take a spring جست زدن
spring فنر فنری
spring چشمه اب
spring بهار
spring فاهر شدن
spring جهیدن قابل ارتجاع بودن
spring جهش کردن
spring حالت ارتجاعی فنر پریدن
spring فنر انبرک
spring حالت فنری
spring فنر
spring سرچشمه
spring جست وخیز
spring چشمه
driving spring فنر ارتجاع
main spring شاه فنر
hair spring فنر رقاصک
interrupter spring فنر پلاتین
jack spring فنرجک
hot spring ابگرم
spring shower رگبار بهاری
spring linkage متصلکنندهفنری
spring toggle ضامنفنر
early spring سیستم جنگ افزار ماهوارهای ضد شناسایی
suspension spring فنرآویزان
driving spring فنر حرکت دهنده
tension spring کششنخ
valve spring فنرسرپاپ
conical spring فنر مخروطی
forward spring طناب شماره سه
forward spring اسپرینگ سینه
spring housing محلارتجائی
hot spring چشمه اب گرم
pallet spring فنرسینیزیربار
helical spring فنر مارپیچی
helical spring متر مارپیچ
head spring ورزش واکروبات با سر
head spring منبع
head spring سرچشمه
return spring فنرارتجاعی
spring binder پوشهفنری
compression spring فنر فشاری
spring coupling کوپلینگ فنری
spring loaded فنری کلید ناپایدار در مخابرات
spring mattress دشک فنری
spring plate صفحه فنری
spring practice دوره تمرینهای بهاری دانشگاه
spring suspension تعلیق فنری
spring tester دستگاه ازمایش فنری
spring tide فصل بهار
spring tide جزر ومد کامل
spring loaded دارای حالت فنری
spring fever تب بهاره
spring contact کنتاکت فنری
spring constant ضریب فنریت
spring conditions شرایط بهاری
spring cleaning خانه تکانی درفصل بهار
spring board تخته شیرجه
spring balanced ترازوی فنری
spring balance تعادل فنری
spiral spring فنر مارپیچ
spring tide جذر و مد با دامنه زیاد حداکثر جذر و مد نهایی دریایی
spring time فصل بهار
spring time بهاران
mineral spring چشمه معدنی
lock spring قاب ساعت فنری
leaf spring فنر تیغهای
lead spring فنر شمش
laminated spring فنر تسمه
kill spring فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
spring-cleaning خانه تکانی بهاره
spring hook قلاب فنردار
torsion spring فنر پیچشی
to spring a leaguer رخنه پیدا کردن
spring time هنگام بهار
spring washer واشر فنری
steel spring فلزفولادی
that first spring to the mind متبادر به ذهن
spring deflection تغییر شکل فنر
thermal spring چشمه اب گرم
plate spring فنر بشقابکی
pierian spring الهام بخش شعر وسخنوری چشمه مقدس شاعری
spring of intrados پاطاق درونی
spring-clean تمام وکمالتمیزکردن
aft spring طناب شماره چهار
aft spring اسپرینگ پاشنه
box spring فنر مارپیچ تختخواب
spring chicken <idiom> شخص جوان (بصورت منفی)
to spring a leak چکه کردن از درز
to spring a leak تراوش کردن
beechive spring فلزی از جنس فولاد سخت برای نگهداشتن محل پرچ
to spring a leak نشت کردن
coil spring فنر مارپیچی شکل
hot spring چشمه آبگرم
coil spring فنر پیچشی
spring wool پشم بهاره چین
this game is proper to spring این بازی مخصوص بهار است
arch spring line پاتاق
forward bow spring طناب مهار کشتی
spring pressure gage فشارسنج فنری
it is good for spring wear بهاره خوب است
it is good for spring wear برای پوشش
arch spring line شانه طاق
forward bow spring فنر جلوی سینه کشتی
spring power hammer چکش فنری
detachable spring flange لبه فنر جدا شدنی
roll on roll off روش بارگیری مستقیم ناو
roll on roll off روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll on roll off سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll غلطیدن
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
roll تلاطم داشتن
roll تردادن
roll نورد
roll غلت خوردن گشتن
roll غلتاندن غلت دادن
roll غلتیدن
roll غل دادن
roll in در حافظه پهن کردن
roll بدوران انداختن
roll گردکردن
roll غلتک زدن
roll out از حافظه جمع کردن
roll out ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
roll out سر خوردن هواپیما
roll توپ
roll up انباشتن
roll up رویهم جمع شدن
roll up پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
roll up چرخیدن
roll up اندوختن
roll up جمع کردن
roll صورت
roll ثبت
roll فهرست پیچیدن
roll چیز پیچیده
roll لوله
roll چرخش گردش
roll غلتک
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
roll out دویدن هواپیما روی باند
roll طومار
to roll on صاف کردن
roll ناویدن
roll چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll چرخش توپ والیبال
roll فهرست
roll نورد کردن
roll طاقه
roll تراندن
roll-on/roll-off بارگیری- تخلیه
roll around <idiom> برگشتن
roll up جمع اوری کردن تاسیسات
roll ناوش
roll دوران حول محور طولی غلطش
roll انحراف به چپ یا راست
to roll by اسان رفتن
to roll by غلتیدن
roll in <idiom> باقیمت بالایی رسیدن
to roll by صاف رفتن
roll غلتش ناو
to roll on اسان رفتن
to roll on غلتیدن
roll غلطیدن ناو
sausage roll نوعیغذاباسوسیس
the roll of the sea غلت یا موج اب دریا
hip-roll تیر چوبی نبش
roll up one's sleeves <idiom> سخت تلاش کردن
To roll up ones sleeves. آستینهارابالازدن
To call the roll. Roll-call. حاضر غایب کردن
straightening roll غلطک مستقیم کنی
edge-roll ابزار سه ربع گرد
To roll up the map. , نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
angle-roll ابزار گرد
to roll one's eyes <idiom> نشان دادن بی میلی [بی علاقگی] به انجام کاری [اصطلاح مجازی]
pancake roll کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
toilet roll دستمالتوالت
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
the roll of a ship غلت کشتی
swing roll چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
striking off the roll اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
to be on the pay roll جزوکارمندان یا مزدوران بودن
universal roll نورد یونیورسال
universal roll برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
western roll غلطیدن افقی از روی میله
wire roll نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
drum roll ضربات مداوم
drum roll تندزنی
crushing roll غلتکسنگشکن
pancake roll گوشتو...درستمیشود
roll film فیلملولهای
to be on the pay roll مواجب یا مزد گرفتن
muster roll دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com