Dictiornary-Farsi | stage payments | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 166 (8 milliseconds)

English	Persian
stage payments	پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد


Other Matches

down payments	پیش پرداخت
payments	کارسازی
down payments	پیش قسط
payments	پرداخت
payments	تادیه پول
payments	تادیه
payments	وجه
payments	قسط
factor payments	دستمزد
factor payments	پرداختهای عوامل تولید مانند
equation of payments	تعدیل
equation of payments	قاعده پیدا کردن
coupon payments	منظورپرداختهای ثابت بابت بهره اوراق قرضه است
progress payments	پرداختهای پیشرفت کار
balance of payments	تراز پرداختها
factor payments	اجاره
factor payments	بهره وسود
progress payments	پرداخت تدریجی
progress payments	پرداخت براساس پیشرفت کار
balances of payments	ترازپرداختها
balances of payments	موازنه پرداختها
transfer payments	پرداختهای انتقالی
balances of payments	تراز پرداختها
coupon payments	پرداختهای کوپنی
progress payments	پرداختهای موقت یا علی الحساب
balance of payments	ترازپرداختها
balance of payments	موازنه پرداختها
agreement on partial payments	توافق در پرداخت های قسطی
balance of international payments	تراز پرداختهای بین المللی
government transfer payments	پرداختهای انتقالی دولت
international balance of payments	تراز پرداختهای بین المللی
first stage	مرحلهاول
second stage	مرحلهدوم
zero stage	طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
third stage	مرحلهسوم
not stage	مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
to go on the stage	بازیگرشدن
stage	نیمکت اویزان
at this stage <adv.>	درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
to go on the stage	اکترشدن
stage	یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
behind the stage <adj.> <adv.>	محرمانه [اصطلاح مجازی]
to go on stage	وارد صحنه [نمایش] شدن
stage	مرحله
stage	مرحله دار شدن اشکوب
stage	در صحنه فاهرشدن
stage	طبقه
stage	صحنه
stage	پایه وهله
stage	منزل
stage	پرده گاه مرحله
stage	صحنه نمایش
stage	قراردادن اتومبیل در خط اغاز
behind the stage <adj.> <adv.>	خصوصی [اصطلاح مجازی]
stage	چوب بست
stage	اشکوب
stage	مراحل مختلف یک موشک
stage	درجه مرحله
stage	سکو
stage	اسکان دادن
stage	سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage	مقام
stage fever	کرم بازیگری یا اکتری
stage race	مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
stage set	تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
termination stage	مرحله پایانی
this play does not stage well	این داستان خوب در نمایش در نمیاید
stage director	مدیر نمایش
stage direction	کاگردانی
stage direction	مدیریت
stage doors	در عقب صحنه
quick stage	ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
single stage	یک طبقه
stage coach	دلیجان
single stage	یک طبقهای
to put on the stage	بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
stage craft	فن درست کردن نمایش
stage set	تعویض سن
at the rear of the stage <adj.> <adv.>	در پس پرده
at the rear of the stage <adj.> <adv.>	پشت پرده نمایش [مخصوص اطاق رخت کن]
At that point [stage] , ...	وقتی که موقعش رسید...
mechanical stage	پایهمکانیکی
regulator first stage	صفحهنمایشنخستینرگلاتور
stage clip	سطحنمایش
stage curtain	پردهنمایش
centre-stage	شرائطبسیار حساسو مهم
landing stage	حملباقایق
stage-struck	شیفتهی بازیگری
stage-struck	عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
speed stage	سطح سرعت
turbine stage	طبقه توربین
two stage experiment	ازمایش دو مرحلهای
two stage sampling	نمونه گیری دو مرحلهای
speed stage	مرحله سرعت
stage door	در عقب صحنه
stage whisper	نجوای روی صحنه
stage whispers	نجوای روی صحنه
To appear on the scene (stage).	روی صحنه ظاهر شدن
stage manager	مدیر نمایش
stage fright	صحنه هراسی
anal stage	مرحله مقعدی
killer stage	صافی رنگ
developmental stage	مرحله تکوینی
developmental stage	مرحله پیشرفت
differential stage	مرحله تفاضلی
energy stage	لایه انرژی
first audio stage	مرحله صوتی نخست
flood stage	تراز بحرانی طغیان
impluse stage	طبقه فشار مستقیم
initial stage	طبقه نخستین
input stage	طبقه ورودی
stage fright	وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
stage-managing	کارگردانی کردن
stage manager	کارگردان نمایش
stage managers	مدیر نمایش
stage managers	کارگردان نمایش
stage manage	اداره کردن
stage manage	کارگردانی کردن
stage-manage	اداره کردن
stage-manage	کارگردانی کردن
stage-managed	اداره کردن
stage-managed	کارگردانی کردن
stage-manages	اداره کردن
stage-manages	کارگردانی کردن
stage-managing	اداره کردن
input stage	طبقه اولیه
converter stage	طبقه مبدل
multi stage	چند مرحلهای
oedipal stage	مرحله ادیپی
modulator stage	طبقه مدولاسیون
oral stage	مرحله دهانی
mixer stage	طبقه مخلوط کننده
main stage	عرشه اصلی
output stage	مرحله خروجی
main stage	طبقه اصلی
macro stage	مرحله کلان
multi stage	چند طبقه
buffer stage	مرحله میانگیر
larval stage	مرحله کرمی
phallic stage	مرحله التی
push pull stage	طبقه پوش- پول
multi stage amplifier	تقویت کننده چند طبقه
multi stage amplifier	امپلی فایر چند طبقه
multi stage experiment	ازمایش چند مرحلهای
multi stage press	پرس چند طبقه
multi stage production	تولید چند مرحلهای
power amplifier stage	مرحله فزون ساز توان
power output stage	طبقه خروجی
multi stage sampling	نمونه گیری چند مرحلهای
anal expulsive stage	مرحله مقعدی دفعی
mechanical stage control	کنترلپایهمکانیکی
three stage least squares method	روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
two stage least squares method	برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
frequency divider stage	طبقه مقسم فرکانس
multi stage scaffolding	داربست چند طبقه
To stage political demonstrations.	تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
high pressure stage	طبقه فشار قوی
two stage least squares method	روش حداقل مربعات دومرحلهای
anal retentive stage	مرحله مقعدی ضبطی
It was stage –managed . It was trumped up.	صحنه سازی بود
intermediate frequency stage	طبقه ی فرکانس میانی
low power stage	طبقه کم قدرت
bed building stage of river	تراز سطح متوسط اب رودخانه
Stage party ( films , movies ) .	میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
The stage was bare but for [save for] a couple of chairs.	صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.