English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
standard rudder 51 درجه سکان
Other Matches
rudder سکان
rudder مکان عمودی متحرک
rudder باله عقب هواپیما
rudder سکان عقب هواپیما
rudder تیغه سکان
rudder سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
off take rudder سکان برداشتن
rudder bar فرمان هواپیما
rudder indicator نشانگر تیغه سکان
rudder post ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
shift the rudder تغییر دادن سکان
the rudder of a ship سکان کشتی
shift the rudder معکوس کردن سکان
rudder bar فرمان
balanced rudder سکان متعادل
put on rudder سکان گذاشتن
pilot rudder تیغه سکان مانور ناو
rudder pedal پدالسکان
diving rudder 1 hydroplane
upper rudder سکانفوقانی
kitchen rudder سکان کروی
standard محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard معمولی
standard سنجه
standard متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
standard خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standard همگون یکنواخت یکجور
standard طبیعی یا معمولی
standard تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standard اولین مگا بایت حافظه در PC.
standard نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standard واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard قسمت ساکن دستگاه
standard A استانداردA
standard مرسوم
standard متداول
standard نشان پرچم
standard متعارفی
standard نمونه قبول شده معین
standard مقرر قانونی
standard قالب
standard الگو
standard استاندارد همگون
standard معیار
standard متعارف
standard استاندارد
standard مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard یکسان معیار
standard همشکل
standard نورم مقیاس
standard همسان
standard قانونی
standard عیار قانونی استاندارد مقرر
standard نمونه قانونی
standard کالای جانشین رزمی
standard دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard استانده
standard اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standard اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
ST0 standard استاندارد واسط دیسک که در IBM PC استفاده میشود , سافت Seaglt
standard error خطای معیار
standard atmosphere اتمسفر استاندارد
standard error خطای استاندارد
standard error خطای معدل
standard error خطای پایه
standard feature خصیصه متعارف
standard error خطای استانده
standard deviation انحراف معیار
standard bar میله معمولی
standard bred اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
standard brick اجر معمولی
standard candle شمع استاندارد
standard cell پیل استاندارد
standard compass قطبنمای اصلی مغناطیسی
standard condition شرایط استاندارد
standard condition شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
standard conditions شرایط متعارفی
standard costs هزینههای استاندارد
standard costs هزینههای نرمال
standard atmosphere اتمسفر
standard bar میله استاندارد
standard form صورت متعارف
standard function تابع استاندارد
standard rate نرخ استاندارد
standard section پروفیل استاندارد
standard solution محلول استاندارد
standard specification دستورات استاندارد
standard specification مقررات استاندارد
standard stimulus محرک معیار
standard subroutine زیرروال متعارف
standard time وقت بین المللی
standard time ساعت بین المللی ساعت استاندارد
standard time زمان استانده
standard time زمان رسمی
standard trench سنگر معمولی
system standard معیار سیستم
system standard استانداردسیستم
wage standard دستمزد استانده
standard lens نفراستاندارد
standard price قیمت پایه
standard price قیمت استاندارد
standard gauge اندازه معمولی
standard interface واسطه استاندارد
standard interface رابط استاندارد
standard item اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
standard language زبان متعارف
standard load بار تنظیم شده
standard load بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
standard measure اندازه استاندارد
standard method روش استانده
standard metre متر قانونی یا قبول شده
standard motor موتور معمولی
standard motor موتوراستاندارد
standard ohm اهم استاندارد
standard pascal پاسکال استاندارد
standard penetration ازمایش نفوذی استاندارد
standard pitch گام استاندارد
standard class درجه استاندارد
calibration standard استانداردتنظیم
gold standard پایه طلا
gold standard نظام پولی طلا
calibration standard اندازه کالیبراسیون
gold standard نظام پایه طلا
inductance standard اندوکتانس
standard of living معیار زندگی
inductance standard متعارف اندوکتانس
standard of living استاندارد زندگی
standard of living سطح زندگی
double standard نظام دو معیاری
gold standard واحد طلا
american standard Interchange forInformation Code
bimetallic standard پایه پولی دو فلزی
calibrating standard تنظیم شده به صورت استاندارد
de facto standard سسهای اعتبار به آن ندارد
escort of the standard گارد محافظ پرچم
escort of the standard گارد پرچم
basic standard استاندارد اولیه
floor standard لامپ پایه دار
floor standard چراغ پایه دار
frequency standard استاندارد فرکانس
standard bearers پیشوا
american standard کد استانداردامریکایی برای مبادله اطلاعات
double standard قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
living standard سطح زندگی
portable standard چراغ مطالعه
portable standard چراغ ایستا
primary standard استاندارد اولیه
resistance standard مقاومت استاندارد
standard resistor مقاومت استاندارد
secondary standard استاندارد ثانویه
standard score نمره معیار
silver standard واحد پول نقره
performance standard معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
per standard compass برحسب قطب نمای استاندارد
standard error of mean خطای معیار میانگین
magnetic standard اهنربای استاندارد
standard bearers پرچم دار
standard bearer علمدار
standard bearer پرچم دار
standard bearers علمدار
silver standard استاندارد نقره
paper standard پول رایج مملکت
standard bearer پیشوا
standard heat of formation گرمای تشکیل استاندارد
standard product cost ارزش تولید استاندارد
basic standard cost قیمت پایه
standard rain gage باران سنج معمولی
standard lamps [British] آباژورهای زمینی
standard size whole brick اجر فشاری معمولی
standard lamps [British] چراغ های پایه دار
standard lamp [British] آباژور زمینی
ambient quality standard استاندارد کیفیت پرمون
standard lamp [British] چراغ پایه دار
standard poker hands استانداردبرهایدستی
basic standard cost قیمت استاندارد
standard atmospheric pressure فشار متعارفی جو
Industry Standard Architecture استاندارد برای باس در IBMPC یا سازگار با آن
international gold standard پایه طلای بین المللی
international organisation for standard موسسه بین المللی استاندارد
international standard atmosphere اتمسفر استاندارد بین المللی
standard electrode potential پتانسیل الکترود استاندارد
standard electrode potential پتانسیل استاندارد الکترود
standard egg section مقطع تخم مرغی شکل معمولی
minimum standard of living حداقل سطح زندگی
standard temperature and pressure شرایط استاندارد
standard temperature and pressure شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
standard temperature and pressure شرایط متعارفی
standard conversion factor ضریب تبدیل استاندارد
primary standard grade خلوص استاندارد اولیه
standard error of difference خطای معیار تفاوت
standard atmospheric pressure فشاراستاندارد جو
standard error of estimate خطای معیار براورد
standard error of measurement خطای معیار اندازه گیری
current standard cost هزینه استاندارد و مورد قبول
current standard cost مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
standard oxidation potential پتانسیل اکسایش استاندارد
standard oil company شرکت نفت استاندارد
standard oil company استاندارد اویل کمپانی
data encyption standard استاندارد حفافت داده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com