Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (9 milliseconds)
English	Persian
standing army	ارتش دائمی
standing army	ارتش منظم
standing army	ارتش کادر ثابت
Other Matches
I am standing by you . I am right behind you .	هوایت را دارم
standing	سرپا وضع
standing	مقام
standing	اعتبار
standing	دوام شهرت
standing	مدت
standing	ارتش ثابت
standing	اعیان
standing	روش جاری
standing	ثابت دستورالعمل ثابت
standing	موقعیت تیم در جدول مسابقه ها
standing	اعیانی
standing	دائمی
standing	ثابت همیشگی
standing	ایستاده
standing	معتبر
standing	راکد
free-standing	مستقل
free-standing	مجزا
free-standing	غیرمتصل
free-standing	خودایستا
of long standing	بادوام
free-standing	آزاد
long-standing	دیرین
long-standing	از مدتها پیش
standing ovation	ایستادنبهنشانهاحترام
longest-standing	از دیرگاه
standing rigging	بکسلهای ثابت
longest-standing	دیرین
longer-standing	از دیرگاه
longer-standing	از مدتها پیش
longer-standing	دیرین
long-standing	از دیرگاه
standing wave	موج نوساندار هوا که در اوج خلبان از ان استفاده میکند
standing wave	موج ساکن
standing wave	موج ایستاده
of good standing	معتبر
standing committee	کمیته دائمی
standing crop	محصول سرپا
standing light	چراغ ثابت
standing light	چراغ پلیسی
standing part	قسمت ثابت تاکل
standing part	قسمت ثابت
standing part	قسمت ایستا
standing patrol	گشتی ثابت
standing property	اعیان
standing property	اعیانی
standing switch	رودست با مایه ارنج
standing surety for each other	تضامن
standing start	استارت ایستاده
standing rules	مقر رات
standing rules	مقر ره
standing rules	نظامات
standing rigging	طنابهای ثابت
of long standing	طولانی
standing derrick	دریک ثابت
his standing with his colleagues	شهرت او [مرد ] میان همکاران خود
standing order	دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing grain	ذرت در ساقه [گیاه شناسی]
standing orders	دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing orders	اوامر ویژه
standing orders	امریه نظامی
standing orders	دستور جاری
standing orders	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order	اوامر ویژه
standing order	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
longest-standing	از مدتها پیش
standing order	امریه نظامی
standing order	دستور جاری
standing room	جای ایستادن
standing signal instructions	دستورات ثابت مخابراتی
communication standing instructions	دستورات ثابت مخابراتی
standing operating procedures	روش جاری مخابرات
standing high jump	پرش ارتفاع بدون دورخیز
standing operating procedures	روش جاری عملیاتی
standing broad jump	پرش طول بدون دورخیز
Our organization is just standing on its own feet.	تشکیلات ما تازه دارد جان می گیرد
a company of good standing	شرکتی با اعتبار
I was standing at the street corner .	درگوشه خیابان ایستاده بودم
free standing columns	ستونهای مستقل یا مجزا
pressing: standing press	پایهفشار
a person of high standing	آدمی بالا مقام [پر احترام]
point takedown with inside standing leg	زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
army	نیرو زمینی
army	جمعیت
army	جیش
army	دسته
the a of the army	پیشرفت ارتش
army	ارتش نیروی زمینی
army	صف
army	لشگر
army	سپاه گروه
army	ارتش
regular army	ارتش دائمی
secretary of the army	وزیر نیروی زمینی
army of occupation	ارتش فاتح ارتش اشغالگر
regular army	ارتش کادر ثابت
regular army	ارتش منظم
right wing of army	جناح یمین
to join the army	به سربازی رفتن
right wing of army	پهلوی راست میمنه
conscript army	ارتش سربازان وفیفه
army helicopter	هلیکوپتر ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
to outflank an army	گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
to lead an army	لشکر کشیدن
theater army	نیروی زمینی صحنه عملیات
theater army	ارتش مستقر در صحنه عملیات
the red army	ارتش سرخ
the main army	بخش عمده ارتش
the losses of the army	تلفات ارتش
army helicopter	چرخبال ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
Territorial Army	ارتشتحتآموزشبریتانیا
Salvation Army	تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
to serve in the army	درارتش خدمت کردن
army forces	نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
army component	نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army commander	فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army forces	نیروهای زمینی
army commander	فرمانده ارتش
army base	پادگان نیروی زمینی
army base	پایگاه نیروی زمینی
army regulation	نظام نامه ارتشی
army regulation	مقررات ارتشی
army reserve	احتیاط نیروی زمینی
army reserve	قسمت احتیاط نیروی زمینی
army of occupation	نیروی اشغالگر
army corpa	سپاه
army group	گروه ارتش
army in the field	ارتش مستقر در صحنه عملیات
army in the field	نیروی زمینی درصحنه عملیات
army depot	امادگاه نیروی زمینی
army corps	سپاههای نیروی زمینی
army corps	سپاههای ارتش
army corpa	ستون
army of observation	عده دیدبانی
army of occupation	نیروهای اشغالی
army of occupation	نیروی اشغال کننده
army aviator	خلبان هوانیروز نیروزفر
army aviator	خلبان نیروی زمینی
army aircraft	هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
department of the army	وزارت نیروی زمینی
army attache	وابسته زمینی
army troops	عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
army troops	یکانهای رده ارتش
field army	ارتش صحرایی
army artillery	توپخانه نیروی زمینی
field army	ارتش رزمی
field army	ارتش
active army	ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
army attache	وابسته نظامی
active army	ارتش کادر
army terminals	باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
army stores	فروشگاه ارتش
army aviation	هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
army staff	ستاد نظامی
army staff	ستادارتش
army staff	ستاد نیروی زمینی
army artillery	توپخانه ارتش
army deposit fund	سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
army deposit fund	پس انداز انفرادی افراد
army post office	پستخانه نیروی زمینی
army alpha test	ازمون الفای ارتش
Swiss army knife	دستهچاقوسوئیسی
The army had to retreat from the battlefield.	ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
assistant secretary of the army	معاون وزیر نیروی زمینی
army beta test	ازمون بتای ارتش
After his discharge from the army, he came to Tehran .	پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
army assault team	تیم هجومی نیروی زمینی
To what do you attributeThe failure of the army?	شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
to discharge someone without honor [from the army]	اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
army general staff	ستاد عمومی ارتش
army general staff	ستادنیروی زمینی
army program memorandum	لایحه برنامههای ارتشی
army reserve command	فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
army service area	منطقه سرویس نیروی زمینی
army service area	منطقه عقب ارتش
left wing of army	پهلوی چپ میسره
army standard score	نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
army training program	برنامه اموزش نیروی زمینی
army training program	برنامه اموزش نظامی
army training test	راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
chief army censor	افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
combined arms army	ارتش مرکب
combined arms army	ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
reserve army of unemployed	ارتش ذخیره بیکاران
reserve army of unemployed	سپاه ذخیره بیکاران
industrial reserve army	ارتش ذخیره صنعتی
army program memorandum	لایحه برنامههای نیروی زمینی
left wing of army	جناح یسار
army landing forces	نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army management structure	سازمان مدیریت نیروی زمینی
women's army corps	قسمت زنان ارتش
women's army corps	ارتش زنان
army material command	فرماندهی اماد نیروی زمینی
army material program	برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army national guard	گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
army nurse corps	قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
the army lost heavily	ارتش تلفات سنگین داد
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
army personnel center	مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com