Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (8 milliseconds)
English
Persian
star crossed
بدشانس
star crossed
دارای ستاره نحس
Other Matches
crossed out
قلم خورده
crossed
چلیپایی
crossed reflex
بازتاب متنافر
criss-crossed
دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crossed
چلیپایی کردن
keep one's fingers crossed
<idiom>
criss-crossed
با ضربدر مشخص کردن
criss-crossed
بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crossed
کج
criss-crossed
یکوری
criss-crossed
به طور ضربدر
crossed controls
بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
crossed cheque
چک بسته
crossed cheque
چک مسدود
crossed belt
تسمه عرضی
criss-crossed
برخورد
criss-crossed
سوتفاهم
It crossed my mind.
به فکرم رسید.
criss-crossed
امضای اشخاص بیسواد
criss-crossed
همبر
criss-crossed
پایی
with the legs crossed
چهارزانو
with the arms crossed
دست بسینه
it crossed my mind
بخاطری گذشت
it crossed my mind
بنظرم رسید
It crossed my mind.
به نظرم رسید.
crossed chaque
چک بسته
double-crossed
نارو زدن
criss-crossed
طرحچلیپایی
criss-crossed
همبر کردن
criss-crossed
سردرگمی
double-crossed
دورویی کردن خیانت کردن
crossed and uncreate cheques
چکهای بسته ونبسته
I crossed out the extra expenses .
هزینه های اضافی را قلم زدم
To be crossed out ( eliminated , omitted ) .
خط خوردن
I was keeping my fingers crossed .
خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
He crossed the frontier(border-line).
ازمرز رد شد
Touch wood . Lets keep our fingers crossed . She is extremely cunning .
گوش شیطان کر (بزن بچوب )
two star
دوستارهای
star
نوعی قایق دونفره
star
ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
five star
افسر پنج ستارهای
co-star
نقش مشترک داشتن
co-star
همبازیگری کردن
co-star
همبازی
co-star
همبازیگر
star
باستاره زینت کردن
star
نجم
star
کوکب
star
نشان ستاره اختر
two star
سرلشکر
star
ستاره
d. star
ستاره جفتی
star
انجم
two star
دریا دار
all-star
تیم تمام ستاره
all star
تیم تمام ستاره
star sapphire
یاقوت کبود درخشان
star shell
گلوله نورافشان
star shell
گلوله منور
star turn
موضوع مهم وقابل توجه
star spangled
مزین به ستاره
star turn
ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
star thistle
قنطوریون ستارهای گل توری
star spangled
ستاره نشان
star handle
دستگیره گردان
star of bethlehem
عیسی
star of bethlehem
ستاره بیت اللحم
star grass
هر نوع گیاه گل ستارهای
star program
برنامه کامل
star design
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
star network
شبکه ستارهای
star program
بدون خطا اجرا شود
star voltage
ولتاژ ستاره
star washer
واشر ستاره ای
star diagonal
ستارهمورب
star facet (8)
تراشستارهای
film star
ستارهیکفیلم- سوپراستار
rising star
آیندهدار باآتیه
star sign
علامتزودیاک
lucky star
<idiom>
ستاره بخت واقبال
Lesghi star
ستاره لسگی
[این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
word star
یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
star-studded
فیلمیااجرائیکهستارههایزیادیدرآنبازیمیکنند
the north star
ستاره قطبی یا شمالی
star circuit
مدار ستارهای
star chart
نقشه ستارگان
star chamber
جابرانه وسری
star chamber
دادگاه عالی مدنی وجنایی
star catalogue
فهرست ستارگان
star bit
بیت ستاره
star anise
بادیان ختایی
Star Wars
جنگ فضایی
star globe
ستاره یاب کروی
shooting star
ستاره ثاقب
day star
ستاره بامداد
day star
خورشید
dog star
ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
double star
دوتایی
double star
دوگانه
double star
ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
dwarf star
ستاره کوتوله
Energy Star
استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
evening star
ناهید
evening star
زهره
evening star
برجیس
evening star
مشتری
evening star
عطارد
evening star
ستاره شامگاهی
fixed star
ستاره ثابت
shooting star
شهاب ثاقب
cascaded star
روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
shooting star
تیرشهاب
Pole Star
Polaris
Pole Star
ستاره قطبی
Pole Star
جدی
falling star
شهاب
falling star
ثاقب
falling star
تیرشهاب
falling star
حجر سماوی
falling star
تیر شهاب
falling star
شخانه
binary star
دوتایی
binary star
ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
blazing star
ستاره دنباله دار
blazing star
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
campaign star
نشان جنگی ستاره
fixed star
ثوابت
gaint star
ستاره غول
star drag
وسیله کشیدن نخ روی قرقره ماهیگیری
proto star
پیش ستاره
radio star
اختر رادیو
pulsating star
ستاره ضربان دار
pulsating star
ستاره تپنده
silver star
نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
star cloud
ابری ستارهای
star cloud
سحابی ستارهای
star nebula
ابری ستارهای
star nebula
سحابی ستارهای
star connection
اتصال ستارهای
star connection
اتصال ستاره
star finder
ستاره یاب
north star
جدی
north star
ستاره شمالی
north star
ستاره قطبی
giant star
ستاره بزرگ و درخشان
interconnected star
اتصال زیگزاگی
jet star
نوعی هواپیمای کوچک حمل ونقل چهار موتوره جت
moring star
ستاره بامداد
moring star
ستاره صبح ناهید
moring star
شباهنگ
moring star
زهره
morning star
ستاره صبح
multiple star
ستاره چندگانه
morning star
زهره
morning star
ستاره بامدادی
neutron star
ستاره نوترونی
heliacal setting of a star
افول نمودارستاره پیش ازخورشید
star network topology
شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
heliacal rising of a star
طلوع نمودارستاره پیش ازخورشید
star delta switch
کلید ستاره مثلث
open star cluster
خوشه باز ستارهای
Guernsey Star-of-Bethlehem
سیر ناپل
He has not a single star in all the seven skies.
<proverb>
یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
bronze star medal
مدال ستاره برنز
hitch one's wagon to a star
<idiom>
دنبال هدف رفتن
born under an unlucky star
بد اختر
bronze service star
نشان خدمت برنزی
section of a follicle: star anise
قسمتهایمختلفبرگه
The box office star of 1980.
پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com