Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
station number
شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
Other Matches
station
درپست معینی گذاردن
station
یا مقصد استفاده میشود
station
رتبه
station
موقعیت اجتماعی وضع
station
توقفگاه نظامیان وامثال ان
station
ایستگاه اتوبوس وغیره
station
سکون پاتوق
station
وقفه
station
نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
station
پست
station
محل
station
میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
station
وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
station
پایگاه
station
استقرار یافتن
station
مستقرکردن
station
محل ماموریت
station
پاسگاه
station
جا درحال سکون
station
مرکز
station
جایگاه
way station
ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
way station
ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
station
مقام مستقرکردن
on station
رسیدن به هدف
on station
روی هدف
on station
پروازهواپیما بالای هدف
on station
اماده باش بالای هدف
way station
ایستگاه رله مخابراتی
Is the next station ... ?
آیا ایستگاه بعدی ... است؟
station
ایستگاه
Where is the station?
ایستگاه کجاست؟
sub station
پست فرعی
close station
افراد بدو مرخص
close station
خدمه بدو مرخص
climatological station
ایستگاه هواشناسی
clearing station
ایستگاه تخلیه بیماران
clearing station
پست تخلیه بیماران
coast station
ایستگاه ساحلی
tracking station
ایستگاه ردیابی
courier station
دفترنامه رسانان
courier station
دفتر پیک
courier station
مقرر پیک
transformer station
پست ترانسفورماتور
converter station
پست ترانسفورماتور
control station
ایستگاه کنترل
naval station
پایگاه دریایی
consolidating station
ایستگاه تکمیل کننده بار
work station
محل کار
wireless station
ایستگاه بی سیم
wireless station
فرستنده
mobile station
فرستنده متحرک
cruising station
readiness of degree forth
cleaning station
پست رفع الودگی ش م ر
cleaning station
ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر
transfer station
محل انتقال افراد
boat station
جای خدمه قایق
blade station
موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
to station oneself
مقیم شدن
to station oneself
جا گرفتن
battle station
پایگاه رزمی
tide station
ایستگاه جزر و مد
observation station
دیدگاه
telephone station
تلفن خانه
broadcast station
ایستگاه فرستنده
broadcasting station
ایستگاه رادیو
change of station
تغییر محل ماموریت
triangulation station
ایستگاه مثلث بندی
traverse station
ایستگاه پیمایش
central station
نیروگاه مرکزی
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
battle station
پایگاه جنگی
transit station
ایستگاه عبوری راه اهن
transfer station
محل اعزام افراد
broadcasting station
ایستگاه رادیویی فرستنده
cleansing station
محل گندزدایی
underground station
ایستگاهزیرزمینی
key station
ایستگاههای کلید
homing station
رادارهای کنترل هوایی
homing station
رادارردیاب
homing station
ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما
holding station
محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
receiving station
ایستگاهدریافت
railway station
ایستگاه قطار
generating station
پست نیرو نیروگاه
generating station
کارخانه برق
gauging station
ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
fuelling station
ایستگاه سوختگیری
hydroelectric station
نیروگاه ابی
station circle
چرخههواشناسی
coach station
پارکینگوایستگاهدرشکه
transmitting station
ایستگاهارسال
train station
ایستگاهقطار
polling station
حوزهرایگیری
inquiry station
دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
To marry below ones station.
با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
induction station
دفتر استخدام دفتر پذیرش
induction station
مرکز پذیرش
station platform
سکویایستگاه
station model
مدلهواشناسی
station entrance
ورودیایستگاه
passenger station
ایستگاهمسافرین
forward station
پاسگاه جلویی
loading station
ایستگاه بارگیری
duty station
محل خدمت
local station
ایستگاهکانونی
dressing station
درمانگاه کمکهای اولیه وزخم بندی
intercom station
ایستگاهداخلی
goods station
ایستگاهکالاهایتجارتی
departure station
مبداء حرکت
defence station
readiness of degree third
declinating station
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
master station
شاه ایستگاه
master station
ایستگاه اصلی
emergency station
محل اضطراری
enquiry station
ایستگاه پرس و جو
forward station
ایستگاه جلو
To the railway station
به طرف ایستگاه راه آهن
flag station
جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
Where's the railway station?
ایستگاه راه آهن کجاست؟
fiscal station
قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
fiscal station
تاسیسات سریال
exposure station
ایستگاه عکاسی هوایی
exposure station
ایستگاه هوایی
exempted station
یکان استثنایی از نظر سلسله مراتب
exempted station
یکان مخصوص
master station
پست اصلی مخابرات
station house
ایستگاه راه اهن
weather station
ایستگاه هوا شناسی
weather station
ایستگاه هواشناسی
pumping station
تلمبه خانه
fire station
ایستگاه اتش نشانی
fire station
پست اتش نشانی
police station
مرکز پلیس
fire station
اداره اتش نشانی
railway station
ایستگاه راه اهن
fire station
مرکز اتش نشانی
space station
پایگاه فضایی
police station
کلانتری
station house
ایستگاه کلانتری
change of station
انتقال تعویض محل خدمت
space station
ایستگاه فضایی
station master
رئیس ایستگاه
station complement
پرسنل خدماتی پایگاه
police station
ایستگاه پلیس
pumping station
ایستگاه تلمبه زنی
station wagon
ماشین کبریتی
station wagon
استیشن واگن
station wagons
ماشین کبریتی
station wagons
استیشن واگن
station keeping
در خط نگهداشتن ناو
filling station
پمپ بنزین
gas station
پمپ بنزین
power station
کارخانه برق
power station
ایستگاه مولدنیرو
power station
نیروگاه
station list
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
service station
ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
repeater station
مرکز تقویت کننده
station house
مرکزکلانتری
station log
دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
station log
دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
station complement
پرسنل ثابت یک پایگاه
telephone station
جایگاه تلفن
relay station
ایستگاه واسطه
relay station
ایستگاه رله
regulating station
پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
ambulance station
ایستگاه امبولانس
reference station
ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
station bill
جدول محلها
shunting station
ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
reception station
دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
serivce station
ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
remote station
ایستگاه دور دست
remote station
ایستگاه راه دور
station bar
رستوران ایستگاه راه آهن
remote station
ایستگاه دوردست
astronomic station
ایستگاه دیدبانی نجومی
astronomic station
رصدخانه
survey station
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
amateur station
فرستنده تفننی
subscriber's station
مرکز مشترک
alert station
ایستگاه اعلام خطر
alert station
ایستگاه اماده باش
station bill
لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
orienting station
ایستگاه توجیه
action station
محل جنگ
action station
وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
reading station
ایستگاه خواندن
aeronautical station
ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
aid station
پست امدادی
station break
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
action station
پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
aileron station
فاصله ابتدای فلپ تا لبه ان به موازات تیرهای اتصال ان
slave station
ایستگاه فرعی
air way station
خطوط هوایی
air way station
ایستگاه کنترل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com