English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
stationary state وضعیت سکون
stationary state تعادل درحالت سکون
stationary state حالت ایستاده
Search result with all words
quasi stationary state شبه حالت ایستاده
Other Matches
stationary ثابت
stationary بی حرکت
stationary لایتغیر ایستاده
stationary بی تغییر
stationary ساکن
stationary ایستا
stationary bowl کاسهثابت
stationary wave موج ایستاده
the population is stationary شماره نفوس انجا کم وزیادنمیشود
stationary bed بستر ساکن
stationary front جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
stationary information اطلاعات لایتغیر
stationary phase فاز ساکن
stationary population جمعیت ثابت
stationary tactics تاکتیکهای ایستگاهی
stationary tactics دردروازه ضربه ازاد از حریف گرفتن
stationary wave موج ساکن
national [state, federal state] <adj.> حکومتی
national [state, federal state] <adj.> دولتی
state- مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state- وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state- حال
state- تعیین کردن وقرار دادن
state- افهار کردن وتصریح کردن
state- ابهت
state- مقام ورتبه
state- سیاسی رسمی وضع
state- دولتی
state- وضعیت چیزی
what state در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
two state دو حالتی
to keep state خود را گرفتن
to be in a state of f. پیوسته درتغییربودن
to keep state شان یا مقام خودراحفظ کردن
to be in a state of a هراسان بودن
to be in a state of a بیم داشتن
the state effusion seminal causedby cleanness ofجنابت
corresponding state حالت متنافر
state- وضعیت
state- ایالت کشوری
state توضیح دادن
state کشور
state ایالت کشوری
state دولتی
state سیاسی رسمی وضع
state مقام ورتبه
state ابهت
state افهار کردن وتصریح کردن
state تعیین کردن وقرار دادن
state حالت
state دولت
state جزء به جزء شرح دادن
state افهار داشتن افهارکردن
state تعیین کردن حال
state چگونگی
state کیفیت
state دولت استان
state ملت
state جمهوری کشور
state ایالت
state کشوری
state دولتی حالت
state حال
state وضعیت
state- دولت
state- کشور
state- دولتی حالت
state- کشوری
state- ایالت
state- جمهوری کشور
state- توضیح دادن
state- دولت استان
state- کیفیت
state مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state- افهار داشتن افهارکردن
state- حالت
state وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state- ملت
state- چگونگی
state- تعیین کردن حال
state وضعیت چیزی
state- جزء به جزء شرح دادن
state of equilibrium حالت تعادل
state of stress حالت تنش
state of grace تائید
state of grace توفیق
state of siege حالت محاصره
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
state of rest حالت ساکن
state of in her itance ملک یا دارایی قابل توارث
state of purity طهارت
state of the art جدیدترین تکنولوژی تکنولوژی جدید
state stress وضعیت تنش
state socialism سوسیالیسم دولتی
state religion مذهب رسمی
state property اموال عمومی
state property دارائی دولت
state prison زندان دولتی
state prison زندان ایالتی
state planning برنامه ریزی دولتی
state ownership مالکیت دولتی
state road شاهراه
state of war حالت مخاصمه
state of the realm طبقات اجتماعی یا سیاسی کشور
state succession توالی دولتها
state of being cheated مغبونیت
state college دانشکده دولتی
state chicken در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
state bank بانک دولتی
state bank بانک استان
state attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state aid کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
state affairs امور مملکتی
state enterprise بنگاه دولتی
state enterprise مالکیت دولتی
stable state حالت پایا
spin state حالت اسپین
solid state نیمه هادی
solid state حالت جامد
state craft سیاستمداری
state criminals مقصرین سیاسی
state criminals مجرمین سیاسی
state of being cheated غبن
state of alert وضعیت اماده باش یکان
state hood حالت وشرایط ایالات امریکا
state of alert وضعیت هوشیاری
state of alert وضعیت امادگی
state midicine سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
state midicine سیستم پزشکی ملی
state lamb در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
state hood ایالتی
state guard ارتش ایالتی
state government دولت مرکزی
state function تابع حالت
state flower گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
state equation معادله حالتی
state diagram نمودار حالات
sol state حالت سولی
state succession تعویض دولتهابه طور متوالی
wait state وضعیت انتظار
wait state حالت انتظار
wait state 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
unpolarized state حالت ناقطبیده
unstable state حالت ناپایا
two state variable متغییر دو حالتی
two state jump جهش دو حالتی
two state circuit مدار دو حالتی
two state algebra جبر دو حالتی
transition state حالت گذار
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
totaliarian state دولت توتالیتر
waiting state وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
war state دولت جنگی
war state دولت نظامی declaration preventivetotal
belonging to the state <adj.> دولتی
lie in state <idiom> بعداز مرگ دیدن جسد
quantum state حالت کوانتومی [فیزیک] [شیمی]
state of affairs شرایطوموقعیتهایمربوطبهیکنفر
head of state ملکهیارئیسجمهور
head of state پادشاه
State Department وزارت برون مرز
State Department وزارت امور خارجه
zero wait state که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
zero wait state وضعیت یک وسیله
to state one's opinion افهارعقیده کردن
belonging to the state <adj.> حکومتی
three state logic : بالای منط قی , پایین منط قی و امپدانس بالا
steady state حالت دائمی
state of mind وضعیتوشرایطدریکلحظه
state's evidence گواه جنایی
state's evidence گواه دادگاه جنایی
state's attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state vector بردار حالت
state vector بردار وضعیت
state vector بردار حلات
state university دانشگاه دولتی
state university دانشگاه ایالتی
state to which one belongs دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
state tiger در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
steady state وضعیت پایدار
steady state وضعیت بارشد مداوم
steady state حالت ثابت
three state logic دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
the state of being married احصان
the outward state فاهر
territory of state قلمرو دولت
supervisor state وضعیت نظارت
supervisor state حالت نظارت
steady state مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و..
steady state حالت پایا
steady state حالات دائم
state table جدول حالات
soild state حالت جامد
it does not befit his state لایق مقام یا وضع او نیست
ground state کمترین نیرو
state budget بودجه دولت
vitreus state حالت شیشهای
glassy state حالت شیشهای
garrison state ایالت نظامی
friendly state کشور خودی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com