English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (2 milliseconds)
English Persian
statute labour بیگار
statute labour بیگاری
statute labour کار اجباری
Other Matches
statute حکم اساسنامه
statute قانون موضوعه
statute قانون مدون
statute فریضه
statute قانونی اساسنامه شرکت
statute احکام قانونی
statute قانون
statute book کتاب نظامنامه
declaratory statute قانون اعلامی
statute book کتاب قانون
statute book قوانین موضوعه
statute of limitations قانون مرور زمان
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
penal statute قانون جزا
penal statute قانون جزایی قانون مجازات
preamble of a statute مقدمه قانون
statute at large چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
barred by statute مشمول مرور زمان
statute mile میل رسمی معادل 0825 فوت
statute mile مایل رسمی
statute of fraud قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
statute of limitation مرور زمان
declaratory statute هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
in labour سر زا
f.labour بیگاری
in labour در حال زایمان
labour کوشش کردن
labour نیروی انسانی
labour رنج
labour تقلاکردن
labour زحمت کشیدن
labour حزب کارگر
labour درد زایمان
labour کارگر
labour کار
labour کارگر عمله
labour زحمت کوشش
skilled labour کارگر ماهر
premature labour زاییمان پیش از موعد طبیعی
labour force مردمیکهتوانائیکارکردندارند
slave labour بردهداری
labour day روز کارگر
manual labour امضای دستی
unskilled labour کارگرانی که کارشان استادای نخواهد
labour-intensive صنعتیکهبهتعدادکارگرزیادینیازمنداست
labour market متقاضیکار
unpaid labour بیگار
unpaid labour بیگاری
unskilled labour کارهایی که استادی
unskilled labour نخواهد
bonded labour کارکردندرقبالپولیکهقبلاقرضگرفتهشده
labour union اتحادیه کارگران
labour policy سیاست استخدام کارکنان
labour office اداره کارگزینی
direct labour دستمزد مستقیم
day labour کار روزمزد
date labour کار روز مزد
common labour کارگر عمومی
casual labour کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
casual labour کارگر اتفاقی
labour-saving کار کم کن رنج گاه
labour saving کار کم کن رنج گاه
hard labour اعمال شاقه
division of labour تقسیم کار
Labour Party حزب کارگر
forced labour بیگاری
forced labour کار اجباری
labour law حقوق کار
labour law قانون کار
divisions of labour تقسیم کار
labour code قانون کار
labour act قانون کار
indirect labour هزینه دستمزد غیرمستقیم
indirect labour کار غیرمستقیم
labour is often the father of pleasure <proverb> مقام عیش میسر نمی شود بی رنج
to labour [British English] در کار رنج بردن [زحمت کشیدن ]
international labour organization سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
imprisonment with hard labour حبس با اعمال شاقه
labour intensive industry صنعت کاربر
child labour legislation قانون مربوط به کارخردسالان
labour intensive industry صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com