English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
sticky charge خرج چسبنده
sticky charge خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
Other Matches
sticky چسبناک
sticky چسبنده
sticky چسبناک کردن
sticky دشوار سخت
have sticky fingers <idiom> دزد بودن
sticky slag شلاکه چسبناک
sticky slag سرباره چسبناک
sticky fingers <idiom> عادت به دزدیدن داشتن
sticky wicket زمین بازی خیس که در افتاب خشک میشود
She came to grief . She came to a sticky end. عاقبت بخیر نشد
be charge with متهم شدن به
charge دستگاه با ماده منفجره
like charge شارژ همنام
like charge قطبهای همنام
in charge متصدی
on charge of به اتهام
take over in charge تحت اختیار دراوردن
take over in charge تصدی
charge some one with به عهده کسی گذاشتن
(in) charge of something <idiom> مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
in charge <idiom> مسئول بودن
in the charge of <idiom> تحت مراقب یا نظارت
in charge <adj.> پاسخگو
in charge <adj.> مسئول
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge مطالبه بها
charge بار
charge جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge بار مسئولیت
charge خرج گذاری کردن شارژ کردن
charge خطای حمله
charge حمله به حریف
charge اتهام
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge متهم ساختن
charge پر کردن
charge خرج منفجره
charge زیربار کشیدن
charge عهده دارکردن
charge گماشتن
charge وزن
charge پرکردن
charge موردحمایت
charge بار الکتریکی
charge متهم کردن
charge خرج
charge بار کردن
charge شارژ کردن شارژ
charge مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge تصدی
charge بدهکار کردن
charge که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
charge محفظهای
charge وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند
charge هزینه
charge حمله اتهام
charge عهده داری
surface charge بار سطحی
What's the charge per hour? کرایه هر ساعت چقدر است؟
officer in charge افسر مسئول
multisection charge خرج چندقسمتی
section charge خرج جزء جزء
tapering charge پر کردن شیبدار
supplementary charge خرج یدکی خرج اضافی
nucleon charge بار نوکلئون
negative charge بار منفی
normal charge خرج معمولی توپ
propelling charge خرج
nuclear charge بار هسته
static charge برق ساکن
supplementary charge خرج تکمیلی
statement of charge مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
statement of charge اعلام اتهامات
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
spotting charge خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
spinning charge بار چرخان
space charge ناحیه بار فضا
powder charge خرج پرتاب گلوله
powder charge خرج باروت
positive charge بار مثبت
pole charge خرج میلهای
pole charge خرج دستکی
plaster charge خرج شراپنل
plaster charge خرج انفجاری افشان
officer in charge افسر مسئول اجرا
propellant charge خرج پرتاب
propelling charge خرج پرتاب
residual charge بار الکتریکی مانده
space charge بار پیرامونی
soaking charge بار سولفات زدای
snow charge بار برف
shaped charge خرج مقعر
point charge بار نقطهای
shaped charge خرج گود
section charge خرج چند قسمتی
satchel charge خرج کیسهای
satchel charge خرج خورجینی
partial charge بار جزیی
export charge حقوق صادرات
export charge هزینه صادرات
export charge تعرفه صادرات
import charge تعرفه واردات
import charge هزینه واردات
import charge حقوق واردات
to charge the battery باتری را بار کردن
charge carrier حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
elementary charge بار بنیادی [فیزیک]
elementary charge بار الکترون [فیزیک]
explosive charge دستگاه با ماده منفجره
bursting charge دستگاه با ماده منفجره
electrostatic charge بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
baton charge حرکترو بهجلو بوسیلهپلیسباتونبدست
charge indicator اندازهشارژ
zero charge potential پتانسیل بار صفر
volume charge بار حجمی
unlike charge قطب غیر همنام
trickle charge پر کردن اهسته
total charge بارگذاری کامل
toll charge باج
to give in charge سپردن
to give in charge تسلیم کردن
to charge a gun خرج در تفنگ گذاشتن
charge hand کارگر معمولی
charge nurse سر پرستار
physician in charge دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
doctor in charge دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
minimum charge حداقل هزینه
minimum charge حداقل قیمت
What's the charge per day? اجاره آن برای یک روز چقدر است؟
What's the charge per week? اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
What's the charge per mile? اجاره هر مایل چقدر است؟
Do you charge for the baby? آیا برای بچه ها هم پول میگیرید؟
What is the charge per day? کرایه روزانه چقدر است؟
community charge گونهایمالیات
telephone charge هزینه تلفن
multisection charge خرج چند کیسهای
condenser charge بار خازن
charge pits چالههای خرج
charge of the electron بار الکترون
charge neutrality خنثایی بار
charge neutrality تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
charge density چگالی بار
charge daffaires شارژدافر
charge d'affaires شارژ دافر
charge d'affaires کاردار سفارت
charge d'affaires نایب وزیر مختار
charge with a fault تخط ئه کردن
coke per charge ذغال کک شارژ
collection charge هزینه وصول
density of charge چگالی بار برقی
deep charge خرج عمیق دریایی
deep charge خرج گود
cratering charge خرج مخصوص تهیه چاله تخریب
cratering charge خرج تخریب
counter charge دعوی متقابل در امر جزایی
counter charge تهمت متقابله
conservation of charge بقای بار الکتریکی
bank charge هزینههای بانکی
collection charge هزینه وصول مطالبات
charge d'affaires نایب سفارت
charge d'affaires کاردار
boost charge ولتاژ ثابت و اولیهای که به باطری داده میشود تا انرابرای استارت موتور اماده نگه دارد
accumulator charge بارگیری اکومولاتور
service charge سرویس مهمانخانه وغیره
service charge اضافه کار
service charge انعام
tas de charge پاطاق
charge sheets ورقه حاوی مشخصات متهم
charge sheet ورقه حاوی مشخصات متهم
depth charge بمب ضد زیر دریایی machine sounding echo
depth charge خرج زیرابی بمب زیرابی
bound charge بار بسته
bring a charge against someone به کسی تهمت زدن
bursting charge خرج تلاش
charge cavity فرفیت بار
charge balance موازنه بار
cover charge مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
charge and discharge محل بارگیری و باراندازی
charge account حساب بدهی مشتری
charge a sum to مبلغی را به حساب .....گذاشتن
charge a kiln چیدن کوره
carrying charge هزینه حمل و نقل
bursting charge بار انفجاری
bursting charge خرج منفجرکننده
depth charge خرج عمیق
mobile charge بار متحرک
free of charge مجانی
furnace charge شارژ کوره
free of charge معاف از حقوق گمرکی
free of charge رایگان
formal charge بار قراردادی
extra charge هزینه فوق العاده
explosive charge خرج سوختار
explosive charge خرج منفجره
equalizing charge بار برابرکننده
full charge خرج کامل توپ
give in charge سپردن
melting charge شارژ ذوب
induced charge بار القاء شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com