Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
stock bottle
شیشه ذخیره
Other Matches
bottle
دربطری ریختن
bottle
محتوی یک بطری
bottle
شیشه
bottle
بطری
beather bottle
مشک
beather bottle
خیک
bottle brush
شیشه پاک کن
bottle companion
هم پیاله
feeding bottle
بطری سرپستانک داربرای شیردادن بچه
bottle flower
گل دکمه
bottle holder
نوکر یا ملازم پهلوان مشت زن
bottle holder
پشت
bottle holder
یار
bottle-feed
بچهایکهشیرخشکرابهشیرمادرشترجیحمیدهد
bottle neck
مهلکه
bottle opener
دربازکن
water bottle
غمغهآب
feeding-bottle
بطری سرپستانک داربرای شیردادن بچه
bottle feeding
تغذیه با بطری
bottle-feeding
تغذیه با بطری
hit the bottle
<idiom>
الکل نوشیدن
absorption bottle
بطری جذب
To bottle up ones anger.
خشم خود را دردل نگاهداشتن
To bottle up a sentiment.
احساسی رادر دل خود جمع کردن
bottle-opener
دربازکنبطری
bottle green
سبزپررنگ
bottle bank
سطلآشغالمخصوصبطری
bottle neck
محل تراکم عبور ومرور
bottle neck
گیر در کار
bottle neck
مانع اشکال کار
gas bottle
سیلندر گاز کپسول گاز
gourd bottle
قمقمهای که ازکدوی قلیانی بسازند
gourd bottle
قمقمه
ink bottle
مرکب دان
ink bottle
شیشه مرکب شیشه جوهر
ink bottle
دوات
shake bottle
بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
bottle-dungeon
سیاه چال
case-bottle
شیشه چارپر
scent bottle
شیشه عطری
scent bottle
عطر دان
leather bottle
مشک
oxygen bottle
محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
gas bottle
بطری گاز
nursing bottle
بطری شیربچه
nursing bottle
شیشه شیر بچه
bottle rack
جا بطری
bottle holder
یاور
wash bottle
اب فشان
wash bottle
بطری شستشوی
the neck of a bottle
گردن بطری
case bottle
چارپر
weighting bottle
فرف توزین
case bottle
شیشه چارپهلو
black glass bottle
بطری
bottle pocket billiard
بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
duplex weighting bottle
بطری دو دردار توزین
gas washing bottle
بطری گاز شویی
bottle top mold
انگشتانه
hot-water bottle
کیسهآبگرم
bottle silt sampler
نمونه برداری با بطری
The bottle is fI'lled up with water
بطری با آب پر شده است
black glass bottle
بطلی
water bottle clip
گیرهنگهدارندهغمغمه
stock
پایه دسته ریشه
stock
دسته ابزار و اسلحه
stock
دم دست
stock
درانبار
stock
اماده
stock
انبارکردن
stock
ذخیره کردن
stock
سهم
stock
انباشته انباره
stock
اماد ذخیره
stock
ذخیره ذخیره کردن
stock
انبار
stock
قبضه جنگ افزار قنداق تفنگ
to take stock of
برانداز کردن
to have in stock
موجود داشتن
stock
قنداق تفنگ
stock
نیا
stock
ته ساقه
stock
تنه
stock
کنده
stock
سهام سرمایه
stock
موجودی موجودی کالا
stock
به موجودی افزودن
stock
ذخیره
stock
: مایه
stock still
بی جنبش
stock still
بی حرکت
stock
مواشی پیوندگیر
stock
:حاضر
stock
موجود
stock
میله لنگر
stock
دسته حدیده
stock
بدنه رنده
stock
ماده اولیه
stock
موجودی ذخیره
stock
موجودی انبار
in stock
<idiom>
روی بورس
take stock
<idiom>
جمع بندی کردن
take stock of
<idiom>
شمردن فرصتها
stock-still
بی جنبش
stock-still
بی حرکت
out of stock;ex stock
از موجودی یاذخیره
out of stock
<adj.>
غیر موجودی کالا
[در انبار]
stock
جامع نسب
stock
ازادکردن ماهی پرورشی در اب میله عرضی لنگر
stock
سهام
stock
عادی ازلحاظ مدل
stock
رها کردن پرنده دست اموز برای شکارقنداق تفنگ
stock
دودمان
stock
دسته چوب ماهیگیری
stock
جوراب ساق بلند
stock
مال التجاره
stock
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stock
ذخیره اولیه
stock
موجودی کالا ذخیره
stock
موجودی
stock certificate
گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
stock broker
دلال بورس
stock broker
کارگزار بورس
stock broker
دلال سهام
stock clerk
انباردار
stock company
شرکت سهامی
stock adjustment
تطبیق موجودی
stock evaluation
بررسی موجودی انبار ارزیابی موجودی
stock dividend
سهام صادره بابت سود سهام
stock control
کنترل وسفارش موجودی انبار
stock check
کنترل موجودی
stock control
کنترل موجودی
stock control
کنترل ذخیره انبار
stock control
کنترل موجودی انبار
stock exchnge
بورس
stock audit
حسابرسی موجودی
service stock
اماد و کالاهای جنگی
preferred stock
سهام ممتازه
seed stock
نیروی ذخیره
seed stock
ذخیره بذرکاشتنی
reserve stock
موجودی ذخیره
safety stock
موجودی ذخیره انبار
outside
[stock exchange]
<adj.>
خارج از بورس
[فروخته شده ]
safety stock
موجودی تضمینی
service stock
امادرزمی
stock and die
دسته حدیده و حدیده
stock accounting
حسابداری موجودی
stock adjustment
تعدیل موجودی
reserve stock
اماد ذخیره
preferred stock
سهم ممتاز
stock accounting
حساب کالاهای موجود
stock account
حساب موجودی
spares stock
موجودی لوازم یدکی
raw stock
موجودی مواد خام
stock exchange
بورس سهام
to lay in a stock
موجودی تهیه کردن
to i. one's capital in stock
سرمایه حودرادرسهام گذاشتن
surplus stock
موجودی مازاد
surplus stock
موجودی اضافی
stock yard
حیاط طویله
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
stock valuation
ارزیابی موجودی
stock trading
خرید و فروش سهام
stock talking
سیاهه برداری از موجودی
stock taking
رسیدگی به موجودی
treasury stock
سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
valuation of stock
ارزیابی موجودی
warehouse stock
موجودی انبار
stock exchange
بورس اوراق بهادار
take stock in (usually negative)
<idiom>
باورداشتن
We dont have it in stock .
این جنس موجود نیست ( نداریم )
vine stock
نیایبرگمو
stock pot
قابلمهگود
laughing stock
مورد تمسخر
laughing stock
مضحکه
laughing stock
مایهی خنده
stock solution
محلول ذخیره
stock shears
قیچی پادار
stock saddle
نوعی زین
stock jobbery
سفته بازی
stock jobber
محتکر سهام دلال سهام
stock jobber
سفته باز
stock in trade
لوازم وابزار کار فوت وفن
stock in trade
مال التجاره
stock in trade
موجودی کالای مغازه
stock holder
سهامدار
stock holder
صاحب سهم
stock funds
اعتبار خریدنقدی
stock funds
اعتبار نقدی اماد
stock jobbing
سفته بازی
stock level
سطح انبار
stock level
سطح ذخیره انبار
stock room
انبار کالا
stock room
انبار
stock requisition
تقاضا جهت کالا
stock requisition
درخواست کالا
stock record
سابقه موجودی
stock piling
ذخیره کردن در انبار
stock piling
ذخیره نمودن
stock piling
انبار کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com