English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (9 milliseconds)
English Persian
straightening roll غلطک مستقیم کنی
Other Matches
straightening راست کردن یا شدن
straightening درست کردن مرتب کردن
straightening راست کردن
straightening press پرس مستقیم کنی
straightening anvil سندان مستقیم کنی
straightening anvil سندان راست کنی
straightening flute drill مته مستقیم
dressing and straightening machine دستگاه اهار زنی و مستقیم کنی
roll نورد کردن
roll out ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
to roll by اسان رفتن
to roll by غلتیدن
to roll by صاف رفتن
to roll on اسان رفتن
to roll on غلتیدن
roll طاقه
roll in <idiom> باقیمت بالایی رسیدن
to roll on صاف کردن
roll فهرست
roll around <idiom> برگشتن
roll on roll off روش بارگیری مستقیم ناو
roll on roll off روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll on roll off سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
roll out از حافظه جمع کردن
roll out سر خوردن هواپیما
roll out دویدن هواپیما روی باند
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
roll up جمع کردن
roll up اندوختن
roll up چرخیدن
roll up پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
roll up جمع اوری کردن تاسیسات
roll up رویهم جمع شدن
roll up انباشتن
roll in در حافظه پهن کردن
roll چرخش توپ والیبال
roll فهرست پیچیدن
roll تردادن
roll تراندن
roll غلت خوردن گشتن
roll غلتیدن
roll گردکردن
roll ثبت
roll طومار
roll لوله
roll غلتک زدن
roll غل دادن
roll غلتاندن غلت دادن
roll نورد
roll غلتک
roll چرخش گردش
roll توپ
roll صورت
roll تلاطم داشتن
roll بدوران انداختن
roll-on/roll-off بارگیری- تخلیه
roll چیز پیچیده
roll غلتش ناو
roll غلطیدن ناو
roll غلطیدن
roll انحراف به چپ یا راست
roll دوران حول محور طولی غلطش
roll ناوش
roll ناویدن
roll چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
shoulder roll چرخیدن روی شانه ها
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
roll kitchen اشپزخانه متحرک
roll of thunder غرش رعد
roll scroll متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
angle-roll ابزار گرد
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
roll over credit اعتبار گردان
roll paper کاغذ لولهای
hip-roll تیر چوبی نبش
to roll one's eyes <idiom> نشان دادن بی میلی [بی علاقگی] به انجام کاری [اصطلاح مجازی]
roll pass کالیبر نورد
edge-roll ابزار سه ربع گرد
roll pass رخده نورد
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
roll stand مقام نورد
swing roll چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
drum roll ضربات مداوم
drum roll تندزنی
crushing roll غلتکسنگشکن
roll film فیلملولهای
pancake roll گوشتو...درستمیشود
sausage roll نوعیغذاباسوسیس
spring roll مربوطبهغذایچینی
toilet roll دستمالتوالت
To roll up the map. , نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
To roll up ones sleeves. آستینهارابالازدن
wire roll نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
western roll غلطیدن افقی از روی میله
sheet roll نورد ورق
striking off the roll اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
To call the roll. Roll-call. حاضر غایب کردن
the roll of a ship غلت کشتی
the roll of the sea غلت یا موج اب دریا
to be on the pay roll جزوکارمندان یا مزدوران بودن
to be on the pay roll مواجب یا مزد گرفتن
pancake roll کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
universal roll نورد یونیورسال
universal roll برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
roll up one's sleeves <idiom> سخت تلاش کردن
roll-calls حاضر و غایب کردن
call the roll حضور و غیاب کردن
call the roll حاضر و غایب کردن
chest roll چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
chilled roll نورد سخت کننده
cogging roll دستگاه نورد اولیه شمش
cold roll نورد کردن در حالت سرد
cross roll نورد عرضی
drag roll غلطک کششی
dummy roll غلطک کور
dummy roll نورد کور
eastern roll شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
giant roll تاب
grooved roll غلطک شیاردار
grooved roll نورد شیاردار
hot roll نورد کردن داغ
breaking down roll نورد شکست
roughing roll پیش نورد
break down roll پیش نورد
roll of honour صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
roll of honour لیست افتخار
rock'n'roll رقص راک اندرول
rock'n'roll رقص بحنبان وبچرخان
rock and roll رقص راک اندرول
rock and roll رقص بحنبان وبچرخان
roll-call حاضر و غایب کردن
back up roll غلطک پشت بند
backing roll غلطک پشت بند
bead roll صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
bed roll رختخواب پیچ
bed roll خاموت انکادره
blooming roll نورد شمشه
blooming roll دستگاه نوردشمشه
bottom roll غلطک ماتریسی
idle roll غلطک کور
roll housing پایه دستگاه نورد
roll back عقب کشیدن
roll back قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
roll back عقب کشی
roll back عمل تنزل دادن
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
roll back کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
roll back عقبگرد
roll call حاضر و غایب
roll call شیپورجمع
roll call حضور و غیاب
roll call نامیدن افراد
roll call حضور و غیاب سازمانی
roll call حاضر و غایب کردن افراد
roll forward تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll forward , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
roll axis محور غلطش
plate roll غستگاه نورد صفحه
pick and roll ایجاد سد و چرخش
muster roll دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
period of roll زمان تناوب چرخش
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
pay roll لیست حقوق
jelly roll نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
jelly roll رولت
jack roll چرخ چاه
pilger roll غلطک زائر
period of roll دوره تناوب
pay roll لیست پرداخت حقوق
roll out the red carpet <idiom> حسابی پذیرایی کردن
arm roll and grapevine بغل رومی
center disc roll غلطک دیسکی
To toss and turn. To roll over. از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
roll out the red carpet <idiom> برای خوشآمد فرش زیرپای مهمان پهن کردن
center disc roll نورد دیسکی
roll piercing process فرایند نوردمایل
roll piercing process روش نورد مایل
to roll up the enemy line بخط دشمن کردن
to roll up the enemy line حمله جناحی
intermediate roll stand مقام نورد میانی
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
Roll the blanket round yourself. پتو رابدور خودت بپیچ
front headlock and side roll سر زیر بغل با مایه بزکش
leg lift and side roll کنده سرانبون
double arm roll from front زیر با مایه کلندون
arm roll and outside leg trip فن ارنج
To shake ( swing , roll) ones hips . قر دادن
fireman's carry and barrel roll یک دست از کمر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com