Dictiornary-Farsi | stress function | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
stress function	تابع تنش


Other Matches

stress	فشار
stress	فشار اوردن بر
stress	تنش جسمانی- روانی
stress	یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
mean stress	خستگی متوسط
stress	خستگی
stress	تلاش
stress	قوت
stress	تقلا
stress	مضیقه
stress	سختی پریشان کردن
stress	مالیات زیادبستن
stress	تاکید کردن
stress	بار
stress	فشار روانی
stress	تنش
stress	اهمیت تاکید
torsional stress	تنش پیچشی
longitudinal stress	تنش طولی
transverse stress	تنش عرضی
ultimate stress	تنش نهایی
to lay stress on something	چیزی راتاکید کردن
to lay stress on something	بچیزی اهمیت دادن
normal stress	تنش شاغولی
tensile stress	تنش کششی
shrinkage stress	خستگی جمع شدگی
temperature stress	تنش حرارتی یا دمایی
thermal stress	تنش حرارتی
neutral stress	تنش خنثی
thermal stress	ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
normal stress	تنش نرمال
ultimate stress	تاب
engineering stress	تنش فاهری
effective stress	تنش موثر
edge stress	تنش تیغه
dielectric stress	بار دی الکتریکی
cyclic stress	تنش تناوبی
cyclic stress	تنش دورهای
compressive stress	خستگی فشاری
compressive stress	تنش فشاری
compressive stress	فشار تراکمی
euler stress	تنش اولر
fiber stress	تنش تاری
ultimate stress	تنش یک تکه از ماده در لحظه گسستگی یا شکست
virtual stress	تنش مجازی
viscous stress	تنش برش سیال
inelastic stress	تنش ناکشسان
yield stress	تنش تسلیم
hoop stress	تنش مماسی
hoop stress	تنش دایرهای
stress intensity	شدت تنش
compression stress	تنش فشاری
tensile stress	خستگی کششی
shrinkage stress	خستگی فرامد
residual stress	تنش پس مانده
range of stress	دامنه تنش
radial stress	تنش شعاعی
racking stress	تنش جنبی
racking stress	تنش پهلویی
storm and stress	اشوب وغوغا
stress circle	دایره تنش
stress concentration	تمرکز تنش
state stress	وضعیت تنش
reynolds stress	تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
simple stress	تنش ساده
shearing stress	تنش برشی
shear stress	تنش برشی
shear stress	تنش ناشی از برش
secondary stress	خستگی فرعی
state of stress	حالت تنش
rupture stress	تنش گسیختگی
pre stress	پیش تنیدگی
stress testing	تست حساسیت
stress tolerance	تحمل فشار روانی
stress verse	قافیه مشدد
stress verse	قافیه موکد
permissible stress	خستگی قابل قبول
tangential stress	خستگی مماسی
tangential stress	تنش مماسی
principal stress	خستگی اصلی
principal stress	تنش اصلی
stress corrosion	خوردگی در اثر تنش
stress curve	نمودار تنش
stress distribution	توزیع تنش
stress in beam	تنش در تیرها
stress interview	مصاحبه تنش زا
stress of poverty	فشار بینوایی
stress range	گستره تنش
stress ratio	نسبت تنش
tensile stress	تنش کششی مجاز
internal stress	تنش داخلی
buckling stress	تنش خمشی
bending stress	تنش خمشی
breaking stress	بارگسیختگی
axial stress	تنش محوری
admissible stress	تنش پذیرا
allowable stress	تنش مجاز
working stress	تنش مجاز
alternating stress	تنش متناوب
alternating stress	تنش نوسان دار دائمی
buckling stress	تنش کمانش
bending stress	خستگی خمشی تلاش خمشی
admissible stress	تلاش قابل قبول
circumferential stress	تنش پیرامونی
bearing stress	تنش بردگاهی
bond stress	تنش پیوستگی
adhesive stress	قدرت چسبندگی
adhesive stress	نیروی چسبندگی
bearing stress	تنش تکیه گاهی
circumferential stress	خستگی دایرهای
repetitive stress injury	دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند
repetitive stress injury	اسیب ناشی از فشار تکراری
longitudinal shearing stress	تنش برشی طولی
ultimate stress limit	حد تنش نهایی
ultimate tensile stress	تنش کشش نهایی
limit fatigue stress	حد دوام
limit creep stress	حد خزش
stress strain relation	رابطه تنش- کرنش
horizontal shearing stress	تنش برش افقی
impluse voltage stress	تنش فشار ضربهای
stress strain curve	منحنی تنش به افزایش طول نسبی
maximum limited stress	تنش حداکثر
design stress resultant	تلاش محاسباتی
acute stress reaction	واکنش حاد فشار روانی
design stress resultant	تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
alternating stress test	ازمایش تنش متناوب
stress strain diagram	نمودار تنش و تغییر بعد نسبی
post traumatic stress disorder	اختلال فشار روانی پس اسیبی
Stress reduces an employee's working capacity'	استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
function	نقش
function	مجموعه توابع که توسط یک برنامه قابل استفاده اند
NOT function	تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
function	دستور برنامه که اجرا را به یک تابع از پیش تعیین شده می برد یا به یک مجموعه دسورات مرتب نامدار
NOR function =	مدار الکترونیکی یا قطعهای که تابع NOR را انجام میدهد
function	مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
NOR function =	تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
function	کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
function	سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
neither nor function	تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد
function	لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
function	انجام عمل به درستی
function	مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
function	فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
NOT function	مدار الکترونیکی یا قطعه که تابع NOT را انجام میدهد
function	چاپ کدهایی که یک عمل را کنترل می کنند و نه صرفا نمایش یک حرف
OR function	پیاده سازی الکترونیکی تابع OR
NOT function	معادل تابع NAND
OR function	تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
function	تابع
to function as something	به کار رفتن به عنوان چیزی
function	وفیفه داشتن
even function	تابع زوج
function	ایین رسمی
function	عمل کردن کارکردن
function	ایفاء
zero of a function	ریشه تابع [ریاضی]
function	کارکرد
function	وفیفه
function	کار
function	کارویژه
function	پیشه
function	مقام
zero of a function	صفر یک تابع [ریاضی]
function	ماموریت عمل
function	عمل
function	فعالیت
function	وفیفه عمل کردن
function	کارایی
function	خاصیت وجودی
function	کار کردن
function	طرزکار تابع
function	تابع [ریاضی]
function	دستورالعمل
supply function	تابع عرضه
step function	تابع پلهای
step function	تابع پلکانی
sine function	تابع سینوسی
tact function	کارکرد نامیدن
temperature function	تابع دما
standard function	تابع استاندارد
state function	تابع حالت
switching function	تابع راه گزین
tax function	تابع مالیات
inverse function	تابع معکوس [ریاضی]
transcendental function	تابع غیرجبری [ریاضی]
absolute value function	تابع قدر مطلق [ریاضی]
sine function	تابع سینوس [ریاضی]
cosine function	تابع کسینوس [ریاضی]
trigonometric function	تابع های مثلثاتی [ریاضی]
domain of a function	دامنه یک تابع [ریاضی]
continuous function	تابع پیوسته [ریاضی]
differentiable function	تابع مشتق پذیر [ریاضی]
frequency function	تابع تکرار [ریاضی]
inverse function	تابع وارون [ریاضی]
continuity of a function	پیوستگی تابعی [ریاضی]
argument [of a function]	متغیر مستقل تابعی [ریاضی]
root of a function	صفر یک تابع [ریاضی]
root of a function	ریشه تابع [ریاضی]
smooth function	تابع همواری [ریاضی]
argument [of a function]	متغیر مستقل [ریاضی]

stress function

تابع تنش